کتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل تا حالا تو لیست مطالعه شما بوده؟
کتاب انسان در جستجوی معنا یکی از اون کتابهاییه که هر چند سال دوباره لازمه خونده شه. اگه این کتاب رو نخوندین احتمالا اسمش رو شنیدین. این یکی از اون کتابهاییه که تو لیست بهترین کتابها چندین بار اسمش تکرار شده. کمتر کتابی انقدر با استقبال روبرو میشه.
نکات کلیدی کتاب رو به صورت خلاصه در این مقاله بخونید.
ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی-یهودی بود که توی لگوتراپی پیشقدم بود. به بیان ساده، لگوتراپی، نوعی از تحلیل وجودی هست که بر پیدا کردن معنای زندگی تمرکز داره.
تو آستانهی جنگ جهانی دوم، سفارت آمریكا تو وین، به فرانکل ویزا داد تا به ایالات متحده مهاجرت كنه، اما اون به خاطر مراقبت از والدینش این فرصت رو رد كرد.
در سال 1944، فرانکل به یکی از اردوگاههای کار اجباری آشویتس منتقل شد. و بعد از اون دیگر اردوگاههای کار اجباری رو هم تجربه کرد. آشوییتس جایی بود که فرانکل تجربهای دلخراش و توصیف ناپذیری رو از زندگی متحمل شده. در سال 1945، سربازان آمریکایی فرانکل رو آزاد کردن و فرانکل به وین برگشت. یعنی جایی که مشغول به پژوهشهای پیشگامانه دربارهی لوگوتراپی شد و بعدها به خاطر تعلیماتش در رابطه با پیدا کردن معنا در زندگی، شهرت بین المللی بدست آورد.
انسان در جستجوی معنا، روایتی دو بخشیه: نیمهی اول، تجربهی فرانکل تو اردوگاههای کار اجباری رو مطرح میکنه و نیمهی دوم، شامل درسهای کاربردی و جهانیایه که از تلاش فرانکل برگرفته شده.
این کتاب یه گنجینه کامله. تعداد کمی از همچین گزارشهای صریح، تکون دهنده و کاملاً صادقانه از زندگی تو اردوگاه های کار اجباری وجود داره. توصیف فرانکل از پویاییِ عاطفی، معنوی و اجتماعی تجربه خودش و همینطور بقیه زندانیها خیلی فروتنانه و زیباست.
اون به یاد میاره: « فقط برای مدت کوتاهی همه فکر خودکشی رو قبول کردن و بهش فکر میکردن. ناامیدی توی موقعیت دلیل این فکر بود؛ خطر مداوم مواجهه با مرگ، هر روز و هر ساعت وحشت آور بود، و خیلی از اونها از نزدیک بودن مرگ رنج کشیدند.»
در همین حال، توی نیمه دوم کتاب، فرانکل با موفقیت، غیرممکن رو انجام میده. او بعد از به اشتراک گذاشتن شرح زندگیش توی اردوگاه کار اجباری، با آیندگان هم شریک میشه تا ما ببینیم چجوری میتونیم از تجربش چیزی یاد بگیریم. این عقیده، اولش خیلی عجیب به نظر میاد. زندگی اغلب ما سر سوزنی شبیه تجربه فرانکل نیست، بنابراین شاید مردد بشیم و حتی به این فکر کنیم که چجوری وحشت تجربهی فرانکل می تونه به زندگی ما مربوط باشه.
ولی درس فرانکل، شاید مهمترین درس زندگی باشه – مفهومی که توی همهی ادیان بزرگ جهان شرح داده شده. فرانکل با همپچین زبان سادهای اهمیت پیدا کردن معنا و هدف توی زندگیمون رو توضیح داده. و اینکه چجوری هر کدوم از ما میتونیم با انجام دادن این کار قدرت زنده موندن رو، بدون در نظر گرفتن شدت آزمایشها و سختیهامون، در خودمون تقویت کنیم.
فرانکل توی کل کتاب، به طور غیر مستقیم، میپرسه که اگه ما چیزی تو جهان نداریم، توی زندگیمون چی داریم؟ اگه مرتبههامون، خانوادمون، خونمون و نام مون رو نداشته باشیم کی هستیم؟ اگه بخشی یا همهی اینا از ما گرفته بشن، چی ما رو تعریف میکنه؟ چی باعث میشه که ادامه بدیم؟ و چرا؟
در تجربه فرانکل توی آشویتس و داچا، اون دو گروه از آدمها رو دید. گروه اول کسایی بودن که یه روز به این نتیجه رسیدن که هر روز از خواب بیدار شدن و فقط تسلیم کار سخت بودن، تا زمانی که مرگ برسه سخته. اونا گفتن که زندگی بیفایدست و ممکن بود تصمیم بگیرن که تسلیم بشن.
همونطور که فرانکل بیان کرد، « کسی که نتونه پایان زندگی موقتش رو ببینه، نتونسته که به هدف نهایی زندگی برسه».
فرانکل برخلاف این دسته از آدمها که خودشون رو غرق در منجلاب زندگی سختشون دیدن، زندگیش رو وقف آینده کرد. اون تو دسته دوم خودش رو دید: کسی که اصرار داشت که با وجود همه چالشهای زشت و بی روح، ناامیدی مطلق و همه جانبه، تلاش کنه.
فرانکل گفت که عامل متمایز کننده این دو دسته از آدمها، توانایی شخص برای پیدا کردن معناست. و به همه میآموزه که تواناییمون برای پیدا و دنبال کردن معنی، ما رو در هر آزمایش بزرگ یا کوچیک، قوی میکنه.
شاید الهامبخشترین نکته کتاب، روحهای واقعاً مهربانی بودن که فرانکل در اردوگاه کار اجباری پیدا کرد : «ماهایی که توی اردوگاههای کار اجباری زندگی میکردیم، میتونیم کسایی رو که برای راحتی دیگران از کنار آلونک آونها میگذشتند و آخرین قطعه نون شون رو میبخشیدن، به خاطر بسپاریم. اونها ممکنه تعداد کمی داشته باشن، اما گواه کافیای بودن که همه چیز رو میشه از انسان گرفت، بجز یه چیز: آخرین آزادی انسانی – انتخاب شخص در هر شرایطی برای انتخاب راهش.
این مردان و زنان شجاع به ما بهونهای برای نادیده گرفتن نیازهای اجتماعمون نمیدن. و اونها مثالهایی هستن که به ما نشون میدن چجوری وقتی چیزی نداریم، بخشنده باشیم.
چیزیی که یک فرد رو از دیگری متمایز میکنه اینه که از اون چه “در اختیار داره” چه میسازه؛ نه از چیزهایی که بهش داده میشه.
نلسون ماندلا
حتما پیشنهاد میکنم که به تیکه هایی از کتاب انسان در جستجوی معنا که تو پادکست خوره کتاب براتون خوندیم گوش بدین اگه دوست دارین و امیدوارم که از شنیدنش لذت ببرین!
زندگی نامه ویکتور فرانکل بی نظیره! اینکه این آدم تمام آموزه های کتاب شو “زندگی کرده” برای خیلی از کسایی که کتاب شو خوندن الهام بخشه و همین کتاب ویکتور فرانکل رو “واقعی” میکنه. اگه شمام علاقه مندین در موردش بیشتر بدونین تو دومین قسمت از “یه نویسنده” رفتیم سرغ و زندگی ویکتور فرانکل. امیدوارم از گوش دادنش لذت ببرین!