معرفی کتاب تضادهای درونی ما نوشته کارن هورنای

تاریخ انتشار: 7 اسفند 1399

کارن هورنای استاد شناخت پدیده عصبیته و تو این کتاب او به ما یاد میده که چطوری ما خودمون رو قانع می کنیم.
فصل دوم یه فنجون کتاب تموم شد. با فصل ویژه عید 1400 و کتاب 1984 نوشته جرج ارول برمیگردیم.

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرام – تلگرام – یوتیوب – وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک The Unforgiven II از گروه Metallica

رونوشت این قسمت:

“بذارید اینجوری شروع کنم. فقط آدمای عصبی نیستن که تضادهای درونی دارن. تضادهای درونی رو همه تجربه میکنن. همه!

کارن هورنای میگه که هر کدوم از ما ممکنه تو کودکی مون یسری تمایلاتی رو به دست آورده باشیم که دیگه لزومی نداره نگهشون داریم. و اگه بتونیم این تمایلات رو بریزیم دور، میتونیم به اون پتانسیلی که داریم برسیم.

کارن هورنای خیلی تحت تاثیر فروید بوده و خیلی بهش احترام میذاشته اما اینجا که میرسه باهاش اختلاف نظر داره. اون میگه آدما زندانیای ذهن ناخودآگاهشون نیستن. اونم دنبال ریشه مسائل روانی آدمیزاد بود اما اونا رو مشکلات فعلی آدمیزاد میدونست، نه مشکلات گذشته. و معتقد بوده که این مشکلات قابل حلن.”

---

سلام شما به قسمت آخر از فصل دوم پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید. منم شیمام.

تو قسمت چهاردهم کتاب تضادهای درونی ما نوشته کارن هورنای عزیزم رو انتخاب کردیم.

تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:

“قبل از هر چیزی، دغدغه و آگاهی باید ما رو وادار به عمل کنه، نه افسردگی. واقعیت اینه که آدمی که کاملا نرمال باشه تو جوامع خیلی نادره. قابل باور کردن نیست که آدمیزاد تا چه میتونه با اصالت خودش تعامل کنه بدون اینکه اسیرش بشه.

اگه یه آدمی اونقدر شجاعت داشته باشه که بتونه نقص خودشو ببینه، اونقدر شجاع هست که بتونه با این نقصش ادامه بده و کنار بیاد.

من هیچ علت خاصی نمی بینم که چرا کسی محکومه بدون تغییر و قدرت اثرگذاری تا آخر عمرش یجور باقی بمونه و عوض نشه.

با اینکه انسان تو تصورش خیلی خداگونه ست، اما اعتماد به نفس یه آدم ساده ی زمینی رو کم داره.

ما ویژگی هایی از خودمونو که چندان بهشون نمیتونیم افتخار کنیمو چه سعی کنیم زینت بدیم بهشون چه بندازیم شون گردن یکی دیگه نمیتونیم انکار کنیم که میخوایم با قایم کردن کمبودهامون وجه مونو تو تصورات خودمون حفظ کنیم.

غرور عصبی هم خیلی آسیب پذیره هم خیلی مهمه و باید ازش تو آینده ام محافظت کنیم. فرد عصبی ممکنه یه مکانیزم هوشمندانه از انواع و اقسام اجتناب ها برا خودش بسازه که اونو از آسیب های آینده حفظ کنه.

این مکانیزم، اتوماتیک اجرا میشه. فرد ممکنه اصلا آگاه نباشه که داره این اجتنابو میکنه به خاطر اینکه غرورش آسیب نبینه. فرد فقط ازش اجتناب میکنه، اغلب حتی نمیدونه که داره اجتناب میکنه!

این مکانیزم ها معمولا واسه انجام دادن یسری کارا و معاشرت با یسری آدما اتوماتیک اجرا میشن و اگه این موقعیت ها زیاد باشن، میتونن زندگی فرد عصبی رو فلج کنن.

آدمی که غرور عصبی داره متناسب با ظرفیت و توانمندی هاش دست به هیچ کار جدی ای نمیزنه، تا مبادا موفقیت درخشانی که خودش رو لایقش میدونه رو نتونه به دست نیاره.

دوست داره که بنویسه یا نقاشی کنه، ولی هیچوقت جرات شروع کردنشو نداره. اگه پسر باشه هیچوقت به دخترا نزدیک نمیشه، مبادا که دست رد به سینه اش زده بشه.

اون از موقعیت های اجتماعی فرار میکنه مبادا که خودآگاه شه.

بنابراین وابسته به وضع مالیش، یا اصلا هیچ کار ارزشمندی نمیکنه، یا به همون کار متوسط رو به پایینی که داره میچسبه و هزینه هاشو به شدت محدود میکنه.

اون از جنبه های مختلفی کمتر از توانی که داره زندگی میکنه.

در بلند مدت اون از آدمای بیشتری اجتناب میکنه، چون نمیتونه این واقعیتو ببینه که کمتر از بقیه هم سن و سالاش پیشرفت کرده و از اونا عقب افتاده.

حالا برای اینکه بتونه زندگی شو تحمل کنه باید خودشو سفت و سخت تر تو دنیای خصوصی فانتزیش حبس کنه.

اما ازونجاییکه همه ی این راهکارا یه استتاره به جای درمان برای غرور عصبیش، حالا ممکنه بعد از آگاهی از عصبیتش تلاش کنه اونو پرورش بده به عنوان دستاویزی برای ناکامی هاش.”

جا داره برای بار دوم از استودیو سه تا (SETA) بخاطر فرصت بی نظیری که برامون فراهم کردن تشکر کنیم. امیدوارم که باز هم فرصت همکاری مجدد پیش بیاد.

اگه دوست دارین میتونین از خوره کتاب تو سایت حامی باش حمایت کنین. تو پاورقی  و منو وبسایت خوره کتاب لینکشو گذاشتیم که اگه بخواین میتونین ببینین.

تیکه هایی که گوش کردین، تیکه هایی از کتاب تضادهای درونی ما نوشته کارن هورنای بود. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید و متشکرم که به این قسمت گوش کردید.

فصل دوم یه فنجون کتاب تموم شد.

با فصل ویژه عید 1400 برمیگردیم.