کاور قسمت 7 - تفکر تند و آهسته

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب تفکر تند و آهسته نوشته دنیل کانمن

فصل: 1

قسمت: 7

کتاب تفکر تند و آهسته

نوشته دنیل کانمن

تاریخ انتشار: 3 مهر 1399

در قسمت هفتم پادکست یه فنجون کتاب، با کتاب تفکر تند و آهسته (سریع و کند) نوشته دنیل کانمن به علم ادراک شناختی سرک میزنیم.

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک The Beginning and The End از Anathema

رونوشت قسمت 7:

سلام شما به پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید و من شیما هستم. تو قسمت هفتم به سراغ کتاب تفکر سریع و آهسته رفتیم. دنیل کانمن تو این کتاب ما رو میبره به فضای ذهن و میگه مغز ما برای تفکر دوتا مکانیزم داره: مکانیزم اول، تفکر سریعه، که شهودیه. و مکانیزم دوم، تفکر آهسته ست، که منطقی تره.

تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:

“یه روش قابل اعتماد برای اینکه مردم به حرف های باطل و اشتباه باور پیدا کنن، تکرار مکرره، چون آشنایی با یه مطلب زیاد از واقعیت برای ما قابل تشخیص نیست. نهادهای اقتدارگرا و بازاریاب ها به خوبی از این موضوع اطلاع دارن.

شواهد حاصل از مطالعات نشون میدن که یادآوری موضوعه مرگ به آدمها جذابیت طرفداری از ایده های اقتدارگرایانه رو بالا میبره، چون ایده های اقتدارگرایانه زیر پرچمه “ترس از مرگ” جون میگیرن.”

کانمن در جای دیگه ای از کتاب میگه:

“روحیه ی آدم روی مکانیزم اول مغز، یعنی تفکر سریع، تاثیره زیادی داره: وقتی معذب و ناراحتیم ارتباط مغز ما با شهودمون مختل میشه.

وقتی خوشحالیم شهودی تر، خلاق تر و ساده لوح تر میشیم و این عوامل اتکای ما رو به مکانیزم تفکر سریع بیشتر میکنه. برعکسه این شرایط مربوط به وقتیه که غمگین تر، محتاط تر، مشکوکتر و بیشتر به دنبال رویکرد تحلیلی هستیم. وقتی خوشحالیم کنترل مکانیزم اول، یعنی تفکر آهسته، مختل میشه. آدمها وقتی حالشون بهتره و شادترن بیشتر شهودی و خلاقند. همینطور کمتر محتاط هستن، بنابراین بیشتر در معرض خطاهای منطقین.

کانمن میگه:

“نهایتا توهم صحته یه موضوع میتونه توسط یک فرهنگ قدرتمند تقویت شه. ما میدونیم که آدما میتونن اعتقاد راسخی به موضوعات داشته باشند، هرچند که بی پایه و اساس باشه. برای باور داشتن فقط کافیه این آدما توسط یک گروه معتقده شبیه به خودشون حمایت شن. مثلا در فرهنگ جامعه مالی، این یه باور پذیرفته شده ست که آدمها فکر میکنن هر کدومشون جزو تعداد معدودی از آدمهایی هستن که میتونن کارایی بکنن که از دست دیگران بر نمیاد.

کانمن در جای دیگه ای از کتاب میگه:

“در تلاش ما برای توضیحه جهان لاجرم سفسطه و مغلطه به وجود میاد. داستانهایی که آدمها میگن قانع کننده ست خیلی ساده ن: این داستانها بیشتر عینی ن تا انتزاعی، توشون نقش استعداد، حماقت و نیت پررنگتره تا نقش شانس. و تمرکزشون بر چندتا واقعه ی حیرت آوره تا خیل عظیم وقایعی که شکست خوردن. تو این داستانها هر رویداد برجسته ای این قابلیت رو داره که تبدیل به نوعی استدلال علی بشه.

به عنوان مثال، دانشجوهای علوم سیاسی این مطلبو یاد میگیرن که چرا بعضی از وقایع گذشته تو ذهن مون موندگار میشن در حالیکه خیلیاشون از ذهن مون میرن. این موضوع ارتباط زیادی با سادگیه به خاطر آوردنه اون مطلب تو ذهن ما داره، یعنی آدما بیشتر مایلند که موضوعات ساده تر رو به طور نسبی مهم تر بدونن و این مسئله تا حد زیادی وابسته به پوشش گسترده ی رسانه ها داره.

نسیم نیکولاس طالب میگه ما آدمها اغلب عادت داریم خودمونو با توضیحات سطحی و ضعیف درباره گذشته قانع کنیم. ولی در واقع توضیحات قانع کننده ای که ازش حرف میزنیم چیزی نیست جز ترکیبی از یه تجربه ی مغشوش و خاطره ای که ما درباره ی اون داریم، که باهمدیگه توهم درک ماجرا رو در ما ایجاد میکنه و تبدیل میشه به جایگزینی برای واقعیت. خوده واقعه که صدا نداره، حافظه ما هم که گاهی دچار خطا میشه. ولی با این وجود ما تحلیل میکنیم که از واقعیت چی رو میتونیم یاد بگیریم و چه تصمیمی باید بگیریم. ما از گذشته یاد میگریم تا بتونیم کیفیته خاطرات آینده مون رو بهتر کنیم نه لزوما تجربیات آینده مونو. و این استبداد حافظه است.

امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید و متشکرم که به این قسمت گوش کردید.

5شنبه هفته آینده با کتاب کشف شمال حقیقی نوشته بیل جورج میریم که محمدرضا پایدار (یکی از صمیمی ترین دوستانمه) ترجمه کرده.

از کتاب تفکر سریع و کند خوشتون اومد؟ اگه دوست دارین بخونینش از این لینک خیلی راحت بخرینش!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *