کاور قسمت 12 - در مدح آزادی

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب در مدح آزادی نوشته جان استورات میل

فصل: 3

قسمت: 12

کتاب در مدح آزادی

نوشته جان استورات میل

تاریخ انتشار: 12 فروردین 1400

این کتاب کلاسیک که تو سال 1859 منتشر شده، آزادی رو از منظر لیبرالیسم و فردگرایی تعریف میکنه.

شما در مورد آزادی چی فکر میکنین؟

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک No Freedom از Dido

رونوشت این قسمت:

“تنها هدفی که برای بشر تضمین شده، چه فردی و چه جمعی، حفاظت کردن از خودشه. و تنها هدفی که به خاطرش قدرت حق داره به درستی برای هر تعدادی از اعضای جامعه متمدن اعمال بشه، وقتیه که بخواد از آسیب رسیدن به دیگران جلوگیری کنه. اعمال قدرت به خاطر خیرخواهی، چه فیزیکی و چه اخلاقی، دلیل کافی نیست. کار درستی نیست که شهروندی به اجبار مجاب به انجام کاری بشه یا از کاری منع شه چون به نفع خودشه، یا اگه فلان کار بکنه خوشحالتر میشه، چون انجام دادنِ همچین کاری از نظر “دیگران” کار خردمندانه یا درستیه. آدما اگه دلایل خوبی برای اینکارشون دارن میتونن استدلال کنن، میتونن بهش نشون بدن که چرا فکر میکنن درسته، راضی اش کنن، یا ازش خواهش کنن که فلان کارو بکنه، اما نباید اونو اجبار کنن یا تهدیدش کنن که باید فلان کارو بکنه. و احتمالا خودتونم حدس زدین که روی صحبت جان استورات میل تو این کتاب با افراد بالغه نه کودکان.


سلام من شیمام و تو قسمت دوازدهم از فصل سوم پادکست یه فنجون کتاب، تلنگری می زنیم به خواست بنیادی درون همه ما به آزادی.

گزیده هایی از کتاب “در مدح آزادی نوشته جان استوارت میل” رو بشنویم:

“یه آدم نه فقط میتونه با عملش زندگیِ دیگری رو جهنم کنه، بلکه میتونه با بی تفاوتی اش به اون آدم این آسیب رو بهش بزنه. و در هر دو حالت نسبت به ضرری که وارد کرده مسئوله.

جان استوارت میل به آزادی انسانها باور داره و حدود مناسب این آزادی رو تا جایی تعریف میکنه که به آزادیِ دیگران صدمه نزنه. اون میگه در درجه ی اول آزادی ما درونیه و مربوط به آزادی آگاهی مون میشه، آزادی مطلق عقاید و احساسات نسبت به هر موضوعی، چه موضوعات انتزاعی چه کاربردی، عملی، اخلاقی، یا دینی. آزادی در ابراز و انتشار اندیشه ها. بعد میگه بُعد دوم آزادی، آزادی در سلیقه و پیگیری افراده. آزادی در برنامه ریختن برای زندگی فردی اش و پیگیری کردن علایق شخصی اش. آزادی تو انتخاب کاری که میخواد انجام بده، فارغ از فشاری که همراهان و اطرافیان وارد میکنن. مادامیکه این عمل، آسیبِ فیزیکی به اونا وارد نکنه، علیرغم نظرشون، شهروند آزاده که انتخاب کنه میخواد برای زندگیش چه کار کنه. حتی اگه این تصمیم از نظر دیگران احمقانه، منحرف، یا غلط باشه. و بُعد سوم این آزادی از نظر نویسنده، آزادی آدمها برای متحد شدن و تشکیل گروه ها و جوامعه، با هر هدفی، مشروط به اینکه به دیگران آسیبی نرسونه.

هیچ جامعه ای که این سه نوع آزادی رو نداره، جامعه ی آزادی نیست، فارغ از اینکه ساختار قدرت توش چه شکل و فُرمی داشته باشه. جان استوارت میل میگه تنها شکلی از آزادی که به نظرش لیاقتِ اسم آزادی رو داره، همینه که آدمی بتونه بنا به صلاحدید خودش کاری که فکر میکنه درسته رو زندگیش انجام بده، مادامی که دیگران رو از این حق محروم نکنه و به اونا آسیب و ضرر فیزیکی نرسونه و مانع شون برای رسیدن به هدف شون نشه. چون اون بر این باوره که آدما توانایی محافظت کردن از خودشونو دارن، چه فیزیکی، چه اخلاقی، چه معنوی.

بشر از اینکه به دیگران احساس رنجی که خودش تو زندگی کشیده بده رو بیشتر دوست داره تا اینکه بهشون احساس خوب بده. بیاید فرض کنیم که دولتی وجود داره که تا همه یا اکثریت موافق نباشن دست به اجبار و سرکوب نمیزنه. من – جان استوارت میل – چنین حقی رو برای مردم قائل نیستم که اجازه داشته باشن به زور و سرکوب متوسل شن، چه به دست خودشون چه توسط دولت. زور و اعمال قدرت به خودیِ خود کاری غیر قانونیه. بهترین دولتم شایستگی بیشتری واسه اعمال قدرت نداره نسبت به بدترین دولت. اعمال قدرت و سرکوب اگه با توافق اکثریت باشه به همون اندازه خطرناکه که علیه اکثریت باشه. اگه همه ی آدمای یه جامعه موافق یه نظر باشن، و یه نفر، فقط یه نفر، مخالف این نظر باشه، جامعه حق نداره اون یه نفرو ساکت کنه، به همون اندازه حق این کار و نداره که اون یه نفر اگه در راس قدرت بود حق نداشت بقیه رو ساکت کنه.

اما این کارِ شیطانیِ ساکت کردن… اگه عقیده ای درست باشه، کسی که دیگری رو ساکت میکنه از فرصت تصحیح یه اشتباه محروم مونده، و اگه اون عقیده غلط باشه، نمیمونه از بین میره، و این ویژگی پر فایده ایه. درک بهتری از قدرت واقعیته که آزادی ابراز عقیده برای ما ایجاد کرده.

اگه بخوایم دقیقتر اینو توضیح بدیم، بیاید تصور کنید که این عقیده ای داره توسط قدرت حاکم سرکوب میشه درست باشه. در اینصورت اونایی که میخوان سرکوب کنن، البته که نمیگن واقعیت داره. اما اونا مصون از اشتباه نیستن. اونا هیچ حقی ندارن که تصمیم بگیرن چه خیری برای دیگران خوبه و هر کسی که این خیر رو به چالش بکشه طرد کنن. گیرم تصور میکنن که نظری 100 درصد غلطه. چرا باید فرض کنیم که نظر اونا در مورد این قضاوت مطلقا درسته؟

سرکوب گفتگو کردن بر این فرضه که قضاوت کننده مصون از خطاست. همه سرکوبها همینطورن. تصور مصونیت از اشتباه هم تو منع انتشار اشتباه وجود داره و هم تو کاری که قدرت حاکم فکر میکنه درسته انجام میده. اگه آدما قرار باشه کاری بر اساس عقیده شون انجام ندن، مبادا که غلط باشه، باید فاتحه ی همه علایق محقق نشده و وظایف انجام نشده رو خوند.”


تیکه هایی که گوش کردین از کتاب در مدح آزادی نوشته جان استوارت میل بود. امیدوارم این کتاب رو بخونید و لذت ببرید.

تو قسمت بعدی پادکست یه فنجون کتاب، با رمان بی نظیر طاعون نوشته آلبر کامو برمیگردیم!

منتظرتونیم که فردا آخرین قسمتِ ویژه برنامه ی نوروز مونه! 😉

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *