کاور قسمت 2 - هنر شفاف اندیشیدن

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی

فصل: 2

قسمت: 2

کتاب هنر شفاف اندیشیدن

نوشته رولف دوبلی

تاریخ انتشار: 13 آذر 1399

تو این قسمت به سراغ کتاب شناخته شده ای از رولف دوبلی به نام هنر شفاف اندیشیدن میریم.

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک Wicked Game از Chris Isaak

رونوشت این قسمت:

“چه خوشتون بیاد چه نیاد، ما عروسک احساسات مونیم. ما یه تصمیم پیچیده رو بر اساس احساسات مون میگیریم نه بر اساس منطق مون. در بهترین حالت سوال “در این مورد چه فکری میکنم؟” اینجوریه: “در این مورد چه حسی دارم؟” آینده مون به همین بستگی داره.”


سلام شما به فصل دوم پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید و من شیما هستم. تو قسمت دوم به سراغ کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی میریم.

تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:

“هزارتا میمونو تو یه اتاق گذاشتن و گذاشتن که بازار سهامو پیش بینی کنن: اینکه آیا شاخص سهام داو جونز هفته آینده بالا میره یا میاد پایین؟

میمونا دوتا دکمه جلوشون بود، اگه چپی رو میزدن ینی نظرشون اینه که بازار سهام افت میکنه، اگه راستی رو میزدن ینی به نظرشون میره بالا. یه هفته بعد شاخص داو جونزو نگاه میکردن و با توجه به عملکردش می دیدن که نصف میمونا درست حدس زده بودن، نصفی شون غلط!

اون نصفه ای که حدس اشتباه زدن رو میفرستادن خونه و دوباره همین پروسه رو با نصفه ی باقی مونده تکرار میکنن. با دوتا دکمه سقوط یا افزایش شاخص سهام پیش بینی میکنن. بعد صبر میکنن ببینن کدوما غلط پیش بینی کردن کدوما درست. دوباره نصغیشون درست گفتن که موندن و نصف غلط گفتن و رفتن خونه… این کار هفته دوازدهم تکرار شد که فقط یه میمون باقی مونده بود که تمام پیش بینیاش درست بود.

واقعیت اینه که این میمون از هر تاجری که تا حالا تو بازار سهام آمریکا خرید و فروش کرده عملکرد بهتری داشته و اگه پول داشت تا الان میلیاردر شده بود! 

بعد حالا میدونین چه اتفاقی میوفتاد؟ رسانه می ریختن، ژورنالیستا تحلیل میکردن که این میمون چه جور رژیم غذایی ای داشته؟ چقد میخوابیده؟ چند ساعت کار میکرده؟ صبحا یه موز میخورده یا سه تا؟ و و و و …. کلی مطلب مینوشتن راجع به خودش، خانواده اش، تحصیلاتش، دوستاش الی آخر… احتمالا یه سال بعد از این ماجرام تو کتابفروشیا کلی کتاب راجع به این میمون موفق می بینین با عنوانایی مثه “هفت عادت میمونای موثر” یا “از میمون خوب به میمون عالی” یا همچین چیزایی

خب البته هیچکدوم از این اطلاعاتم غلط نیست، همش واقعیته این میمون یه سری عادتای غذایی و یه سبک زندگی مشخصی داره

ولی خب اتفاقی که داره میوفته اینه که ما دچار خطای نتیجه شدیم. ینی ما بیشتر تمایل داریم به نتیجه نگاه کنیم بدون اینکه پروسه رو در نظر بگیریم! متاسفانه این خطاییه که اغلب بهش دچار میشیم!

ما امروز تو دنیا جایگاه بهتری داریم نسبت به گذشته، بنابراین میایم و به دنیا از این جایگاه ممتاز نگاه میکنیم و همین نتیجه گیریای غلط رو میگیریم.

ما الان داستان میمون موفق رو میدونیم. میدونیم که 100 درصد بر اساس شانس و 100 درصد بر حسب تصادفات بوده.

ولی وقتی به نتیجه نگاه میکنیم دیگه پشت ماجرا رو نمی بینیم. واقعیت اینه که این فقط یه دونه از 100 الی 120 خطای شناختی ما تو تصمیم گیریامونه!

اما یه سوالیم که مطرح میشه اینه که آیا با عقل جور در میاد که ما همش تمرکزمونو بذاریم روی خطاهای شناختی مون؟ بهتر نیست بیایم وقت مونو بذاریم روی چیزای بهتر، نیمه پر لیوان؟

مسئله اینه که من وقت زیادی صرف کردم تا فقط یه چارچوبی دربیارم که باهاش بتونم به زندگی نگاه کنم. مسئله اینه که ما دقیقا نمیدونیم چی باعث موفقیت مون میشه. ما نمیدونیم چی دقیقا  شادمون میکنه. دنیا خیلی پیچیده ست. هزاران کتاب هست. کلی مستند هست. بعضی وقتام درست جواب میدن بعضی وقتام جوتب نمیدن… مسئله اینه که ما واقعا نمیدونیم. 

اما اینو میدونیم با قطعیت که چیا موفقیت نابود میکنن. چیا  شادی رو نابود میکنن. بنابراین حرف من اینه که دانش منفی خیلی خیلی قدرتمندتر از دانش مثبته. بنابراین پیشنهادم اینه که بفهمیم کدوم یکی از این خطاهارو میتونیم انجام ندیم. و سعی کنیم تا جاییکه میتونیم محدودشون کنیم. فرض هر کدوم ما موقعی که ایده ای داریم باید این باشه که این دیگاه مورد پذیرش اکثر آدما نخواهد بود. تو این شرایط نباید فرض کنین که اونایی که مثه شما فکر نمیکنن احمقن. قبل از اینکه به اونا بی اعتماد بشین باید پیش فرضای خودتونو زیر سوال ببرین.”

من خودم آدمی ام که عاشق لوازم تحریرم. جایی که کار میکنم رو میز هیشکی چیزی نمیبینم، اما دور و بر من پره از خرت و پرتای نوشتنه تو انواع رنگا. میتونن نباشن، ولی این کار روحیه مو خیلی عوض میکنه و از دیدن شون و استفاده ازشون خیلی لذت میبرم.

تو این بین، من با یکی از شرکتای تولید کننده ی بوک مارک یا نشانه کتاب آشنا شدم. شرکت “نشانک” که توش بیشتر از ۵۰ نفر دارن کار میکنن که اکثر اونا زنان سرپرست خانوارن. و تازه…

درصدی از فروش نشانک ام صرف کاشتن نهال میشه.

اگه شمام مثل من عاشق لوازم تحریر و کتابین و استفاده از بوکمارک و اینجور اکسسوریا حالتونو بهتر میکنه، و تازه اگه با ارزشای نشانک حال میکنین، برای خرید آنلاین محصولات هنری و خلاقانه شون به neshanak.art سر بزنید. تو خیلی شهرها فروشگاه دارن که نمیشه همه شو گفت، لیستش کامل تو صفحه فروشگاه های وب سایت neshanak.art هست.

پیشنهاد خوره کتابی: نشانک، تولیدکننده محصولات هنری و خلاق حوزه کتاب

تیکه هایی که گوش کردین از کتاب هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی بود. از طریق این لینک میتونید این کتاب رو خریداری کنید. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید.

تو قسمت بعدی پادکست یه فنجون کتاب به سراغ آئین دوست یابی نوشته دیل کارنگی میریم.

متشکرم که به این قسمت گوش کردید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *