تاریخ انتشار: 27 آذر 1399
کتاب اصل گرایی یک پیام مشخص داره: باید همیشه بدونیم که به چه چیزهایی نه بگیم تا بتونیم به چیزهایی که مهم هستن برسیم.
ما اینجاها فعالیم: اینستاگرام – تلگرام – یوتیوب – وبسایت
گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک Wrong از Depeche Mode
رونوشت این قسمت:
“ما به چیزای بی اهمیتی مثه ماشین و خونه ی بهتر یا چیزای نامشهود بی اهمیت مثه تعداد فالوئرای اینستاگرام و توییترمون زیادی اهمیت میدیم. نتیجه شم اینه که ما از چیزایی که واقعا مهمن عقب میمونیم مثه وقت گذاشتم واسه عزیزانمون، وقت گذاشتن واسه خودمون، سلامتی مون.
اصل گرایی به این معنی نیست که چطوری کارای بیشتری انجام بدیم. بلکه راجع به اینه که چطوری کارای درستو شناسایی کنیم و انجام شون بدیم.
سوال غلط اینه که از خودمون بپرسیم “باید بیخیال چه چیزابی بشم؟” در حالیکه درستش اینه که بپرسیم “میخوام بیشتر از همه واسه چیا وقت بذارم؟”
کلمه اولویت یا priority تو دهه 1،400 میلادی ایجاد شد. دقت کنین این کلمه مفرده یعنی مهمترین چیز یا با بالاترین اولویت. این کلمه تو کل 500 سال بعدشم مفرد مونده.”
سلام شما به فصل دوم پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید و من شیما هستم. تو قسمت چهارم به سراغ کتاب اصل گرایی نوشته گرگ مکیون میریم.
تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:
“بعضی وقتا کارایی که نباید انجام بدیم، انجام ندادن شون به اهمیت کاراییه که باید انجام شون بدیم.
از خودت بپرس “چی بیشتر از همه برام الهام بخشه؟” “تو چی بیشتر استعداد دارم؟” و “دنیا به چی بیشتر احتیاج داره؟” اگه اینا یه سری جوابای مشخص داشته باشه یعنی برای یسری انتخابای دیگه جواب “نه” مشخصی ام وجود داره.
واقعیت اینه که “آره” گفتن به یسری موقعیتا به معنی “نه” گفتن به یه سری موقعیتای دیگه س.
فقط وقتی به خودت اجازه بدی که لازم نیست همه کارا رو به تنهایی جلو ببری و دست از “بله” گفتن به همه برداری میتونی به سمت چیزایی حرکت کنی که تو زندگیت واقعا مهمن.
ما یا باید به دست خودمون واسه خودمون انتخاب کنیم یا یکی میاد و واسه مون انتخاب میکنه و کنترل زندگی مونو میگیره دستش.
وقتی ما توانایی انتخاب کردن مونو میذاریم کنار، یاد میگیریم که درمونده باشیم. کوچولو کوچولو اجازه میدیم توانایی مون هرز بره تا جاییکه تبدیل میشیم به تابعی از انتخابای دیگران یا تابعی از انتخابای گذشته ی خودمون.
ما عادت داریم قدرت انتخاب مونو به یکی دیگه واگذار کنیم و این مسیریه در خلاف جهت اصل گرایی. یه آدم اصل گرا نه فقط قدرت انتخاب شو به رسمیت می شناسه، بلکه براش ارزش قائل میشه. اونی که اصل گراست میدونه اگه ما قدرت انتخاب مونو به یکی دیگه واگذار کنیم نه فقط قدرت بهش دادیم بلکه صریحا بهش اجازه دادیم که بیاد و برامون انتخاب کنه.
دنباله روی از پی موفقیت، خودش به شکست خوردن سرعت میده. یه جور دیگه بخوام بگم، موفقیت میتونه حواسمونو از مسائل اساسی که باعث موفقیت میشه پرت کنه.
ماجرا سرمایه گذاریه عاقلانه روی زمان و انرژیه واسه اینکه نهایت تلاش رو واسه کارای اساسی انجام بدیم.
خیلیا دوست دارن کتاب بخونن. ساز بزنن. یا برن باشگاه. ولی مسئله اینه که دوست داشتن اولویت آدمو لزوما تعیین نمیکنه. وقت و انرژی ام مسئله ست. میخوام بگم شما واسه انجام دادن ماکزیمم 20 تا کار تو روز وقت دارین و حال دارین. ماکزیمم 20 تا! آیا کتاب وساز و ورزش جزو این 20 تا کار هست؟
اگه آره، اونموقه ست که میتونین بگین کتاب و ساز و ورزش اولویت شماست!
دوتا چیزو من موقع نوشتن این کتاب فهمیدم. نکته اول اینه بود که خانواده ام تو زندگیم مشخصا نقش مهمی دارن. ته ته تهش، همه ی چیزای دیگه جلوی این مورد کم میاره و اهمیتشو از دست میده.
نکته دومی که فهمیدم این بود که وقتی که تو زندگی برامون مونده به اندازه قابل ترحمی کمه. برای من این موضوع ناراحت کننده نیست، بیشتر هیجان انگیزه. راستش بهم جسارت بیشتری میده که بتونم غلط رو از درست تشخیص بدم. شجاعتو به مغز استخونام تزریق میکنه. فکر زمان باقی مونده منو به طرز غیر منطقی ای واسه حذف کردن موقعیتای غلط به چالش میکشه.”
یکم دی ماه با پادکست یه نویسنده 4 به سراغ شخصیت و ایده های انقلابی زیگموند فروید در ابتدای قرن بیستم میریم.
تیکه هایی که گوش کردین از کتاب اصل گرایی نوشته گرگ مکیون بود. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید.
تو قسمت بعدی پادکست یه فنجون کتاب به سراغ کتاب تئوری اتخاب نوشته ویلیام گلسر میریم.
از طریق این لینک میتونید کتاب تئوری انتخاب رو خریداری کنید. متشکرم که به این قسمت گوش کردید.
