کاور قسمت 4 - روانشناسی و دین

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب روانشناسی و دین نوشته کارل گوستاو یونگ

فصل: 1

قسمت: 4

کتاب روانشناسی و دین

نوشته کارل یونگ

تاریخ انتشار: 13 شهریور 1399

در قسمت چهارم پادکست یه فنجون کتاب به سراغ کتاب کمتر شناخته شده ای از کارل یونگ، به اسم روانشناسی و دین رفتیم. امیدواریم از شنیدن این قسمت و خوندن این کتاب لذت ببرید. 

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک Stairway to Heaven از Led Zeppelin

رونوشت قسمت 4:

سلام شما به پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید و من شیما هستم. تو قسمت چهارم به سراغ کتاب روان شناسی و دین میریم. کارل یونگ تو این کتاب میگه نمیشه انکار کرد که دین یکی از قدیمی ترین و عمومی ترین تظاهر روح انسانیه، و به همین دلیل، واضحه که هر روانشانسی که سروکارش با ساختار روان انسان باشه، لاقال نمیتونه این حقیقت رو نادیده بگیره که دین فقط یه پدیده اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای خیلیا حکم یک مسئله ی مهمه شخصی رو داره.

به تیکه هایی ازین کتاب گوش بدیم:

“خوبی هیچوقت با بزرگنمایی بهتر نمیشه. اما بدی نمیتونه با سرکوب و انکار به پلیدی تبدیل شه. هر انسانی سایه درون داره. سایه عضو جدا نشدنیه درون انسانه. فقط شبه که در اون هیچ سایه ای وجود نداره.

از اونجاییکه هیچ آدمی نمیتونه بفهمه تا حد تسخیر ضمیر ناخودآگاهشه، علته وضعیتی که درش قرار گرفته رو به اطرفیانش نسبت میده. بنابراین رسیدن به بزرگترین و قدرتمندیترین اسلحه ها براش میشه وظیفه ای مقدس. بدتر ازون اینه که اون تو ذهنش کاملا حق داره!

تمام اطرافیانه ما هم درست مثل ما درهمین ترسه غیر قابل کنترل گرفتارن.”

این موارد تا اندازه ای نشون میده که چرا مردم از آگاه شدن درباره باطن خودشون ترس دارن. انسان هیچوقت نمیتونه مطمئن باشه که چیزی پشت پرده نیست. به همین جهت ترجیح میده که “مراقبت و توجه دقیقی” در مورد عوامله خارج از محیط خودآگاه داشته باشه.

گذشته از هرگونه حیای طبیعی، و هرگونه احساس شرمندگی و نزاکت، یک احساس وحشت مخفی در مقابل مخاطرات روحی در اکثر مردم وجود داره.

البته انسان در اعتراف به همچین ترسی، بی معنی تردید نشون میده. اما در واقع باید بفهمه که این ترس ابدا ناموجه نیست، بلکه برعکس بسیار هم موجهه.

ما نمیتونیم مطمئن باشیم که هیچ فکر عجیب و غریب و تازه ای به ذهن خودمون یا اطرفیان مون خطور نمیکنه که با عقل منافات داره. این افکار غالبا جذابن و حالتی از شیفتگی و تعصب ایجاد میکنن. و این حالت خود به خود باعث میشه که همه ی کسانی که با این افکار مخالفت کنن (هرقدر هم که معقول و دارای حسن نیت باشن) زنده در آتیش انداخته نشن… سر از تنشون جدا نشه… و یا با وسیله متدوال امروز، یعنی مسلسل، قتل عام نشن.

ما حتی نمتونیم به خودمون این تسلی خاطر رو بدیم که این چیزا به دوره های گذشته تعلق دارن. متاسفانه نه فقط ظاهرا از خصوصیات دروانه ماست بلکه باید اونو به میزان خیلی بیشتری در آینده انتظار داشت.

گفته اند انسان در برابر همنوع خودش گرگه. این نکته هرچند تلخه ولی همواره حقیقت داشته.

به عبارت دیگه انسان حق داره از نیروهای غیرشخصیه پنهان در ناخودآگاهش بترسه.

ما با خیال راحت از وجود این نیروها غافلیم، چون مدام در شرایط عادی به سر می بریم. این نیروها تقریبا هیچوقت در روابط شخصی ما ظاهر نمیشن. اما به مجر اینکه عده ای نفوس به م می پیوندن و گروهی رو تشکیل میدن، به صورت افسار گسیخته ای ظاهر میشن.

انگار حیواناتی درنده یا شیاطینی در اعماق وجود انسان پنهان شدن که همیشه در انتظارن تا  فرد به توده یا جمعی بپیونده.

انسان در بین توده ندونسته به یک سطح فکری و اخلاقی پست تنزل میکنه.

به نظر یونگ این اشتباهه خطرناکیه که روحیه ی انسان رو به عنوان یک مسئله ی ساده ی فردی بررسی کنیم. همچین بررسی ای فقط میتونه در روابط عادی روزمره مصداق داشته باشه. اما به مجرد اینکه اختلال کوچیکی روی بده، فورا نیروهای غریزی بروز میکنن. یعنی نیروهایی که در ظاهر به کلی غیرمنتظره و حتی عجیبن و دیگه ربطی به موضوعات شخصی ندارن بلکه بیشتر شبیه حالات اقوام بدوین.

تغییری که از هجوم نیروهای دسته جمعی در اخلاق انسان ایجاد میشه شگفت انگیزه. ممکنه یک شخص مهربون تبدیل به یک فرد دیوانه یا یک جانور درنده بشه. انسان همیشه مایله که تقصیر رو به گردنه اوضاع و احوال خارجی بندازه. ولی واقعیت اینه که هیچ چیزی در ما نمیتونه بروز پیدا کنه مگه اونکه قبلا جزئی از وجود ما بوده باشه.

حقیقت اینه که ما روی کوهی از آتشفشان زندگی میکنیم و تا جاییکه میدونیم هیچ وسیله ای برای جلوگیری از یه انفجار احتمالی وجود نداره. 

البته توصیه ی پیروی ازعقل و شعور انسانی خیلی پسندیده ست، اما اگر روی سخن تون با جمعی دیوانه یا با توده ای مبتلا به هیجان دسته جمعی باشه تکلیف چیه؟ بین این دو گروه تفاوتی وجود نداره، چون هم دیوانه و هم توده تابع نیروهای مخرب و غیرشخصی هستن.”

امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید و متشکرم که به این قسمت گوش کردید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *