در “یه نویسنده 1” به سراغ کارل یونگ رفتیم. پیشنهاد میکنم به این قسمت از پادکست خوره کتاب گوش بدین.
درباره کارل یونگ
کارل گوستاو یونگ یک روانپزشک و روانکاو سوئیسی بود که روانشناسی تحلیلی رو بنیان گذاری کرد. کارهای یونگ روی روانپزشکی، مردم شناسی، باستان شناسی، ادبیات، فلسفه و مطالعات دین تـأثیر زیادی گذاشت. یونگ به عنوان محقق در بیمارستان بِرگهوتزلی، زیر نظر یوجین بلولر کار میکرد.
تئوری کارل یونگ چیه؟
روانشناسی یونگی که به اون روانشناسی تحلیلی هم میگن، یک شاخه از روانشناسیه که کارل یونگ بنیان گذاری کرده. کارل شخصیتهای مختلف رو بررسی کرد و افراد رو به دو دستهی درونگرا و برونگرا تقسیم کرد. یونگ باور داشت که روان انسان از سه بخش تشکیل شده: نفس، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی.
کارل یونگ برای چی معروف شده؟
کارل یونگ سال ۱۸۷۵ در سوئیس، شهر توراگاو به دنیا اومد. چند سال بعد، روانشناسی تحلیلی رو بنیان گذاری کرد. روانشناسی تحلیلی متوجه درون آدمهاست تا به درک طرز فکر اونها و مشکلاتی که ممکنه باهاشون روبه رو بشن کمک کنه.
کارل یونگ به چه چیزی باور داشت؟
کارل یونگ با زیگموند فروید همکاری میکرد اما راجع به زمینهی جنسی اختلالهای روانی با فروید مخالف بود. یونگ روانشناسی تحلیلی رو بنیان گذاری کرد و راجع به درونگرایی و برونگرایی و قدرت ضمیر ناخودآگاه اطلاعات زیادی به مردم داد.
چهار الگوی انسانی (کهن الگو) اصلی یونگ چی هستن؟
یونگ میگفت که بیشتر از چهار الگوی انسانی وجود داره اما به چهار تا از اون الگوها بیشتر از بقیه توجه میکرد. اسم این الگوهای انسانی رو پرسونا، آنیما (یا آنیموس)، سایه و خود گذاشت.
عقیدهی کارل یونگ راجع به رویاها چی بود؟
یونگ هم مثل فروید باور داشت که خوابها و رویاهایی که ما میبینیم یک پیام از طرف ناخودآگاهمونه. اما یونگ به جای اینکه به رویاهای ما به چشم یک سری محتوای ناخواسته نگاه کنه، با بررسی کردن خودش به این نتیجه رسید که حتی بدترین و زشتترین خوابهای ما ممکنه تصاویری توشون داشته باشن که نشون دهندهی درون ما باشه…
این موضوع رو خصوصا در کتاب روانشناسی و دین و کتاب انسان و سمبلهایش به خوبی و به تفصیل توضیح میده و ماهم در پادکست یه فنجون کتاب تیکه های جالب و کوتاهی از این کتابها رو براتون خوندیم که اگه علاقه دارید گوش بدید. امیدوارم لذت ببرید.
راستی معرفی کتاب درباره ضمیر ناخودآگاه رو در این مقاله دنبال کنید.
فرق بین یونگ و فروید چیه؟
فروید معتقد بود که ضمیر ناخودآگاه ما مرکز افکار سرکوب شده، خاطرات آسیب زننده و رابطههای جنسی و پرخاشگریه اما از نظر یونگ ناخودآگاه از سه بخش نفس، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی تشکیل شده.
چرا کارل یونگ از فروید جدا شد؟
اختلاف اصلی یونگ و فروید سر نظرهای مختلف اونا راجع به ناخودآگاه بود. به نظر یونگ دید فروید نسبت به ناخودآگاه ناقص و منفی بود. به گفتهی اون فروید ناخودآگاه رو صرفاً یک مخزن احساسات و خواستههای سرکوب شده میدونست.
زندگینامه کارل یونگ
کارل گوستاو یونگ ۲۶ جولای سال ۱۸۷۵ در سوئیس به دنیا اومد و ششم ماه جون سال ۱۹۶۱ درگذشت. یونگ یک روانشناس سوئیسی بود و روانشناسی تحلیلی رو بنیان گذاری کرد. یونگ اطلاعات جدیدی در مورد شخصیتهای درونگرا و برونگرا، الگوهای انسانی و ناخودآگاه جمعی بیان کرد. کارهای یونگ روی روانپزشکی، مطالعات دین، ادبیات و زمینههای دیگه تأثیر گذار بوده.
زندگی و شغل یونگ
مادر و پدر یونگ فیلسوف و کشیش بودن. یونگ در کودکی تنها بود و از همون موقع رفتار مادر و پدر و معلمهای خودش رو زیر نظر میگرفت و سعی میکرد که مشکلاتشون رو بر طرف کنه. یونگ وقتی بزرگ شد تبدیل به مرد خونسرد و مهربونی شد ولی اون و پسرش هیچ وقت نتونستن هم دیگه رو درک کنند. چون در خانوادهی یونگ چند روحانی وجود داشت، به نظر میومد که سرنوشت یونگ وزیر شدن باشه. یونگ وقتی به نوجوانی رسید با فلسفه آشنا شد و مطالعات زیادی انجام داد و سنت خانوادگیش رو شکست و در رشتهی روانپزشکی تحصیل کرد.
یونگ در بیمارستان برگهوتزلی دانشگاه زوریخ، زیر نظر یوجین بلولر که نظریههای روانشناختیش الان برای مطالعهی بیماریهای روانی استفاده میشه، در سال ۱۹۰۰ شروع به کار کرد. یونگ موفقیت بزرگش رو از برگهوتزلی شروع کرد. اون واکنشهای عجیب و غیر منطقی بیمارها نسبت به یک سری کلمهی تحریک کننده رو بررسی کرد و متوجه شد که این واکنشها به خاطر سرکوب کردن احساساتی غالباً جنسی هستن که چون به نظر بیمارها غیر اخلاقی بوده سرکوب شدن. یونگ برای توصیف این شرایط از کلمهی پیچیده استفاده کرد.
همکاری یونگ با فروید
مطالعات یونگ که اون رو تبدیل به یک روانشناس معروف بینالمللی کرد، باعث شد تحقیقات فروید رو درک کنه. خیلی از تئوریهای فروید یافتههای یونگ رو تأیید میکرد و اونها به مدت پنج سال (از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۲) باهم از نزدیک کار کردن. فروید، یونگ رو جانشین خودش در روانکاوی میدونست اما به خاطر اختلاف نظر و خلق و خوی اونها، این همکاری به پایان رسید. یونگ با فروید در مورد تمایلات جنسی مخالفت داشت. این مخالفت با انتشار کتاب روانشناسی ناخودآگاه یونگ بیشتر شد. این کتاب خیلی از نظریههای فروید رو رد کرده بود. یونگ سال ۱۹۱۱ به عنوان رئیس روانکاوی بینالمللی انتخاب شد ولی سال ۱۹۱۴ استعفا داد.
یونگ افراد رو به دو دستهی درونگرا و برونگرا تقسیم کرد. بعدا گفت که کارکرد ذهن، چهار شکل مختلف داره: تفکر، احساس، شهود و حس کردن.
یونگ وقتی پسر بچه بود خوابهای عجیبی میدید و هر چقدر بزرگ شد این خوابها عجیبتر شدن. بعد از این که یونگ از فروید جدا شد، به خودش اجازه داد تا دوباره به این خوابها فکر کنه و قسمت غیر منطقی خودش رو آزاد کرد. اون در مورد خوابهای عجیبش یادداشت میکرد. بعداً یونگ به این نتیجه رسید که این خوابهای عجیب از یک قسمت ذهن به اسم ناخودآگاه جمعی به وجود میان. اون باور داشت که این ناخودآگاه جمعی بین همه به اشتراک گذاشته میشه. این تئوری و تئوری کهن الگوها یا همون الگوهای انسانی یونگ بحث برانگیز شدن. یونگ عقیده داشت که الگوهای انسانی غریزی هستن و با تصاویر و رفتار بیان میشن. کتاب خاطرات، رویاها و تاملات یونگ رو در این مقاله ببینید.
یونگ بقیهی عمرش رو با پرورش دادن ایدههای خودش گذروند؛ مخصوصاً ایدههایی که مربوط به رابطهی بین روانشناسی و دین میشدن. یونگ از روی تجربههای خودش روشهای جدیدی برای رواندرمانی ایجاد کرد و به اصول هِرمِتیک (Hermetic) معنای جدیدی داد. یونگ گفت دین مسیحی یک بخش از روند تاریخیه که برای رشد و آگاهی بشر لازم بوده و اینکه مراحل ارتداد از آئین گونیستیک (Gnosticism) شروع میشه و با کیمیاگری تموم میشه. یونگ با تحقیقاتش فهمیده بود که نمادهای کیمیاگرها در خوابهای خودش و بقیه دیده شدن و با خودش فکر کرد که احتمالاً کیمیاگرها یک جور کتاب راجع به ناخودآگاه جمعی نوشتن. یونگ در چهار فصل از کتابش راجع به این موضوع توضیح داده.
مطالعات تاریخی یونگ به رواندرمانی افراد میانسال و پیر کمک کرده، مخصوصاً افرادی که احساس میکنن زندگیشون هیچ معنایی نداره. یونگ به این آدمها کمک کرد تا اهمیت زندگی خودشون رو بفهمن. بیشتر این افراد باورهای دینی خودشون رو از دست داده بودن. یونگ فهمید که اگه این آدمها برای خودشون یک اسطوره در رویاها و خیالشون داشته باشن، شخصیت کامل تری پیدا میکنن. اسم این روش رو «فرد سازی» (یا individuation) گذاشت.
چند سال بعد، یونگ استاد روانشناسی دانشگاه پلی تکنیک زوریخ (۴۱-۱۹۳۳) و استاد روانپزشکی دانشگاه بیِزِل شد (۱۹۴۳). تجربههای شخصی یونگ و تمرین مداوم رواندرمانی و اطلاعات زیادش در مورد تاریخ باعث شد که اون منحصر به فرد بشه. انقلاب نازیها برای یونگ خیلی جالب بود و توجهش رو جلب کرد. نظریات یونگ راجع به این موضوع باعث شد مردم به اشتباه فکر کنن که او طرفدار نازی هاست. یونگ تا ۸۵ سالگی زندگی کرد.
رشد و نمو درونی شخصیت
اهمیت بسیار مهم یونگ، جزئیات مراحل توسعه ی درونی و رشد شخصیتش بود که اونو “فرآیند فرد سازی” خطاب کرد. او انگیزه ای قوی از ناخودآگاه رو برای هدایت فرد به سمت کاملترین و منحصر به فرد ترین خود توصیف کرد. این دستاورد، کاری مادام العمر آزمون و خطا و شناسایی و یکی کردن محتوای ناخودآگاهه. این شامل یک خودشناسی روز افزون و تبدیل شدن به اونچه که هستی هست.
یونگ به خاطر اکتشافات، نوشته ها و تمرینات روان شناختی اش زندگی میکرد، که در سال 1944 به دلیل حمله ی شدید قلبی، مجبور شد که دست از کار بکشه. او استاد روانشناسی پزشکی در دانشگاه بازل و تیتر (عنوان بدون موقعیت واقعی) استادی فلسفه از سال 1933 تا 1942 در دانشکده ی علوم فلسفی و سیاسی انستیتوی فناوری فدرال در زوریخ بود. در سال 1948، موسسه ی C.G. Jung رو تو زوریخ تاسیس کرد. دکترای افتخاری توسط بسیاری از دانشگاه های مهم سراسر جهان، به وی اعطا شده بود. کارل گوستاو یونگ در 6 ژوئن سال 1961 در کوسناخت درگذشت.
توسعه روانشناسی یونگی
در نظریه ی یونگ، آگاهی سه سطح داره: ذهن آگاه، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی. ذهن آگاه به تمام وقایع و خاطراتی که ازشون آگاهیم گفته میشه. ناخودآگاه شخصی به حوادث و تجربیاتی از گذشتمون اطلاق میشه که کاملا ازش آگاه نیستیم. ناخودآکاه جمعی به نماد ها و دانش فرهنگی ای اشاره داره که ما ممکنه از نزدیک تجربص نکرده باشیم، اما هنوزم رومون تاثیر میذاره. ناخودآگاه جمعی از کهن الگو ها تشکیل شده که یونگ اون هارو به عنوان “تصاویر باستانی یا قدیمی که از ناخودآگاه جمعی ناشی میشه” تعریف کرده. به عبارت دیگه، کهن الگوها مفاهیم، نماد ها و تصاویر مهمی در فرهنگ بشری ان. یونگ از مردانگی، زنانگی و مادران به عنوان نمونه هایی از کهن الگو ها استفاده کرد. اگرچه ما به طور معمول از ناخودآگاه جمعی بی خبریم، اما یونگ بر این باور بود که میتونیم ازشون باخبر بشیم، به ویژه از طریق تلاش برای به یاد آوردن رویاهامون که اغلب دارای عناصر ناخودآگاه جمعیه.
یونگ این کهن الگوهارو جهان های انسانی میدونست که هممون باهاش متولد شدیم. با اینحال، این عقیده که ما میتونیم کهن الگوهارو به ارث ببریم، مورد انتقاد قرار گرفته. برخی از منتقدان اشاره میکنن که آزمایش علمی اینکه آیا این کهن الگوها واقعا ذاتی هستن، ممکن نیست.
تحقیق درباره ی شخصیت
در سال 1921، کتاب انواع روانشناسی یونگ منتشر شد. این کتاب چندین نوع مختلف شخصیت رو معرفی کرد، از حمله درون گرا ها و برون گرا ها. برون گرا ها دوست دارن بیرون از خونه باشن، شبکه های اجتماعی بزرگی دارن، از توجه دیگران لذت میبرن و دوست دارن عضو گروه های بزرگی باشن. درون گرا ها دوستان صمیمی ای دارن که بهشون خیلی اهمیت میدن، اما معمولا دوست دارن زمان بیشتری تنها باشن و ممکنه در مواجهه با افراد جدید، طول بکشه تا خود واقعیشون رو نشون بدن.
یونگ علاوه بر درون گرایی و برون گرایی، چندین شخصیت دیگه ای رو هم معرفی کرد، از جمله حس و شهود و تفکر و احساس. هر تیپ شخصیتی با شیوه ای که فرد با جهان پیرامونش برخورد داره، مطابقت داره. از همه مهم تر، یونگ همچنین بر این باور بود که افراد قادرن در روش های سازگار با تیپ شخصیتی دیگه ای غیر از خودشون، نقش ایفا کنن. برای مثال، یونگ معتقد بود که یک فرد درون گرا میتونه تو یه رویداد اجتماعی ای که ممکن بود معمولا ردش کنه، شرکت کنه. مهم تر اینکه یونگ این رو راهی برای رشد و دستیابی به فردسازی میدونست.
یونگ درمانی چیه؟
در یونگ درمانی که بهش درمان تحلیلی هم میگن، درمانگرا با مراجعه کنندگان کار میکنند تا ذهن ناخودآگاه و چگونگی تاثیرش بر اون هارو درک کنن. یونگ درمانی به جای پرداختن به علائم یا رفتارهایی که مراجعه کننده رو آزار میده، سعی در ریشه یابی مشکلاتش دارن. درمانگران یونگی ممکنه برای درک بهتر ذهن ناخودآگاه مشتریشون، از اونها بخوان که رویاهاشون رو توی دفتری بنویسم، یا آزمایشات مربوط به ارتباط کلمات رو انجام بدن.
در این روش درمانی، هدف درک بهتر ناخودآگاه و تاثیر اون روی رفتارمونه. روانشناسان یونگی میگن که این روند درک ناخودآگاه ممکنه همیشه دلپذیر نباشه، اما ضروریه. هدف درمان یونگی دستیابی به چیزیه که یونگ از اون به عنوان فردسازی یاد کرد. فردسازی به فرآیند ادغام همه ی تجربیات گذشته، خوب یا بد، برای زندگی سالم و پایدار اشاره داره. فردسازی هدفی بلند مدته و درمان یونگی به معنی پیا کردن “راه سریع” برای درمان مشکلاتشون نیست. بلکه درمانگران یونگی بر روی رفع دلایل اصلی مشکلات، کمک به مراجعه کنندگان برای درک عمیق تر اینکه کی هستن و کمک به مردم برای داشتن یه زندگی معنادارتر، تمرکز دارن.
میراث کار یونگ
بعد از مرگ یونگ در سال 1961، او همچنان به عنوان یه شخصیت تاثیرگذار در روانشناسی باقی موند. اگرجه درمان یونگی یا تحلیل گر، به عنوان روش درمانی به طور گسترده مورد استفاده قرار نمیگیره، اما هنوز هم این تکنیک هواداران زیادی دارد و درمانگران آن را انجام میدهند. علاوه براین، یونگ به دلیل تاکیدش بر تلاش برای درک ناخودآگاه، همچنان تاثیر گذاره.
حتی روانششناسایی که خودشون رو یونگی نمیدونن، ممکنه تحت تاثیر عقایدش قرار بگیرن. کار یونگ بر روی تیپ های شخصیت، در طول سال ها تاثیر گذار بوده. شاخص نوع مایرز-بریگز بر اساس تیپ های شخصیتی یونگ بود. سایر معیار های شخصیت که به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرن،مفاهیم برون گرایی و درون گرایی رو هم در بر میگیرن، اگرچه اونها تمایل دارن که درون گرایی و برون گرایی رو دو تیپ شخصیتی متفاوت، در دو انتهای یک طیف بدونن. ایده های کارل یونگ چه در روانشناسی و چه در خارج از دانشگاه، تاثیر گذار بوده. اگر تا به حال رویاهای خودتون رو نوشته اید و تلاش کردید تا از ضمیر ناخودآگاهتون باخبر بشید یا خودتون رو به عنوان فردی درون گرا یا برون گرا معرفی میکنید، پس احتمال زیادی وجود داره که تحت تاثیر یونگ قرار گرفتید.
جمع بندی
واسه کسایی که علاقه مندن در مورد یونگ بیشتر بدونن و انگلیسی رو راحت میتونن گوش کنن، دو بخش صحبت های دکتر جردن پیترسون رو خیلی پیشنهاد میکنم گوش بدین، امیدوارم از شنیدنش لذت ببرین!
کارل یونگ (بخش1)
کارل یونگ (بخش 2)