کاور قسمت 2 - کتاب تاریخ ایران مدرن

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب تاریخ ایران مدرن نوشته یرواند آبراهامیان

فصل: 3

قسمت: 2

کتاب تاریخ ایران مدرن

نوشته یرواند آبراهامیان

تاریخ انتشار: 2 فروردین 1400

یرواند آبراهامیان، تاریخدان شناخته شده، تو کتاب تاریخ ایران مدرن وضعیت ما رو بسیار جالب مورد تحلیل و بررسی قرار میده.

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: قطعه ای دیار خوب من با صدای محمد نوری

رونوشت این قسمت:

ای ایرانیان! ای برادران کشور محبوبم ایران! تا کی این مستی خائنانه شما را در خواب خواهد داشت؟ این مستی کافیست. سرهایتان را بالا بگیرید. چشمهایتان را باز کنید. نگاهی به اطراف خود بیندازید و ببینید که چگونه جهان متمدن شده است. همه ی بدویان آفریقا به سمت تمدن، دانش، کار، و ثروت در حرکتند. به همسایه تان روسیه بنگرید که 100 سال پیش وضعیتی بدتر از ما داشت. آنان اکنون مالک همه چیز شده اند. ما در گذشته صاحب همه چیز بودیم، اما اکنون همه ی آنها از میان رفته اند. در گذشته دیگران ما را ملتی بزرگ می دانستند. اما اکنون به اوضاعی دچار شده ایم که همسایگان شمالی و جنوبی ما را دارایی خود تلقی کرده، کشورمان را بین خود تقسیم میکنند. هیچ قشون، سلاح، مالیه ی مطمئن، دولت درست و حسابی و هیچ قانون تجاری در اختیار نداریم. در این میان روحانیون شما نیز به خطا می روند. چرا که در موعظه هایشان عمر را کوتاه خوانده و افتخارات دنیوی را پوچ می دانند. این موضوعات شما را از جهان دور کرده، به سوی سلطه پذیری، بندگی و جهل می برد. همزمان شاهان تان نیز چپاول تان می کنند… و در کنار همه ی اینها، اجانب نیز همه ی پولتان را در اختیار خود گرفته، در عوض شما را با پارچه های سبز، آبی و قرمز، شیشه های پر زرق و برق و تجملات اغوا می کنند. اینها دلایل بدبختی تان هستند.” (موعظه ای در تهران – 1286)


سلام شما به فصل سوم پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید. من شیمام و تو قسمت دوم رفتم به سراغ کتاب تاریخ ایران مدرن نوشته یرواند آبراهامیان.

تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:

“رویکرد قاجارها  واسه حکومت به ایران، بیشتر فریبکارانه بود. اونا بیشتر میومدن تقسیم بندی های اجتماعی و فرقه ای و منطقه ای و نژادی رو ابزاری میکردن تا بتونن به طایفه های مختلف حکومت کنن. بنابراین روش حکومت قاجار بیشتر بر اساس “تفرقه بنداز و حکومت کن” بود تا دُرس کردن نهادهای بوروکراتیک یا اعمال زور یا توسل پیدا کردن به الوهیت و تاریخ و اینجور چیزا. دولت قاجار، البته اگه بشه بهش گفت دولت، به جای هدایت و نفوذ کردن تو جامعه، عمدتا انگار بر فراز ایران معلق بود. قاجارها در مورد قدرت به شدت خودستایی میکردن، اما در واقعیت حوزه ی اقتدارشون از پایتخت و اطرافش فراتر نمیرفت. حاکمیت قاجارها رو اغلب به چشم همون “استبداد شرقی” میبینن، اما واقعیت اینه که اقتدارشون خیلی متکی به آدمای ذی نفوذ محلی بود که بعضیاشون با دربار وصلت کرده بودن و اغلبم منبع قدرت شون مستقل بود. از القاب شاه “تعزیه گردان اعظم” بود که حقیقتا هم بهش برازنده بود این لقب.

ایران تا سال 1299 یه دولت “شکست خورده” کلاسیک بود. حضور وزرا تو مناطق خارج از پایتخت خیلی کم بود. دولت نه تنها بر اثر رقابت های بین افراد ذی نفوذ و برجستگان سنتی و همینطور احزاب سیاسی جدید کاملا فلج شده بود، بلکه به خاطر موافقت نامه ی سال 1918 ایران-انگلیس از کار افتاده بود. بعضی از ولایت ها در اختیار “جنگ سالاران” و بعضیا زیر سلطه ی شورشیان مسلح بودن. ارتش سرخ، گیلان را به تصرف خود درآورده بود و تهدید میکرد که به سمت تهران حرکت میکنه. به گفته ی انگلیسی ها شاه دیگه “در برابر منطق و عقلانیت نفوذناپذیر” شده و برای فرار از کشور در حال بسته بندی جواهرات سلطنتی خود بود.

از طرف دیگه ام، انگلیسیا که دیگه فهمیده بودن زیاده روی کردن، در حال تخلیه ی خانواده هاشون از مناطق شمالی بودن. نیروهای انگلیسی اعزامی آماده ی عقب نشینی بودن و تدارکات نیروهای تفنگدار شون تو جنوب بودن. وزیر مختار بریتانیا در تهران به لندن اعلام کرد که بریتانیا فقط دو تا راه داره: یا “تو آتشی که خود بر پا کرده بسوزد” یا “بر مناطق مرکزی و جنوبی، یعنی جاهایی که هنوز از این آتش در امان مانده متمرکز شود”. اگه راه اول رو انتخاب کنه منافع انگلستان هم در اون آتیش میسوزه. همینطور هشدارشو اینطور تموم میکنه که “مالکان اموال و دارایی” اونقدر “مستاصل” شدن که دنبال یه نظام مقتدر با “ابزارهای کارا و موثر” میگردن تا خطر “هرج و مرج” و “سم مهلک بلشویسم” رو از کشور دفع کنن.

بعد ازون دوران سیاست مشت آهنین رضا شاه اومد. مخالفت روشنفکرا با رژیم جدید بیشتر از سمت نسل جوون بود که تجربه ی زندگی تو سالهای سخت و دشوار گذشته رو نداشتن. نسلای قبلی موضع مشخصی نداشتن. بعضیا موافق بودن، بعضیام مخالف. این حرف احمد کسروی تاریخ نویس مشهوره در مورد رضاشاه که هم به چشم خودش دیده بود که شاه از دستگاه عدلیه به نفع شخصی خودش سواستفاده میکنه، اما بازم میگفت: “روشنفکران جوان تر ما احتمالا نمی توانند درک درستی از قضایا داشته باشند و به همین دلیل احتمالا نمی توانند درباره ی رضاشاه داوری کنند. اینان جوان تر از آن هستند که اوضاع و احوال پرآشوب و ناامید کننده ی دوران ما را درک کرده باشند.” بعدشم مقالاتی نوشت و مزایا و معایب رضاشاه رو مورد بررسی قرار داد. کسروی میگفت که رضاشاه رو باید به خاطر ایجاد یه دولت متمرکز، آروم کردن “ایل های سرکش”، نظم دادن به روحانیون “خرافاتی”، گسترش زبان فارسی و جایگزین کردن کلمات عربی با فارسی، ساختن مدرسه، بهتر کردن وضعیت زنان، لغو القاب پر زرق و برق و طولانی، ضعیف کردن ساختارهای فئودالی، اجرا کردن قانون سربازگیری، ساختن کارخونه ها و شهرهای مدرن، و از همه مهم تر متحد کردن کشور از طریق زبان، فرهنگ و یه هویت واحد” ستایش کرد و به خاطر نادیده گرفتن اصول مشروطه، تمسخر قانون اساسی و بنیادی، ترجیح دادنِ ارتش به سازمان های کشوری و مدنی، و کشتن رهبران مترقی و انباشت پول و ثروت و ایجاد کردن فرهنگ فساد سرزنش کرد.”

یرواند آبراهامیان تو جای دیگه از کتاب میگه: “کودتای 28 مرداد 1332 پیامدهای دراز مدت و عمیقی به جا گذاشت. شاه مصدق رو از بین برد اما نتونست جذبه ی معنویِ اونو از بین ببره. همین باعث شد مصدق تبدیل شه به یه جور قهرمان ملی. همینطورم کودتا، مشروعیت سلطنتی رو، علی الخصوص تو عصری که روح جمهوری خواهی توش حاکمه، به شدت شکننده کرد. چون شاه رو با انگلیس و سازمان سیا و MI6 بهم مربوط کرد. بعد ازون ایرانی ها انگلیس و آمریکا و امپرالیسم و شاه رو با هم همدست میدونستن. این کودتا هم جبهه ی ملی و هم حزب توده رو نابود کرد. خیلی از افرادشون دستگیر و بعضی از سران شون اعدام شدن. این تخریب، نهایتا و عملا راه رو برای ظهور یه جنبش دینی باز کرد. به عبارت دیگه، میشه گفت “ریشه انقلاب جمهوری اسلامی” به همین خاطر به سال 1332 برمیگرده.”

در نهایت… بله! ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم پا گذاشت و با کارخونه های فولاد، یکی از بالاترین نرخ های تصادفات ماشین و در کمال ناباوری و حیرت خیلیا، یه برنامه هسته ای از این قرن خارج شد.


زیر پست این قسمت پادکست نظر بذارین و نه فقط کتاب تاریخ ایران مدرن رو رایگان هدیه بگیرین، بلکه بخشی از پویش بخون_بده_بعدی باشین.

تیکه هایی که گوش کردین از کتاب تاریخ ایران مدرن نوشته یرواند آبراهامیان بود. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید.

تو قسمت بعدی پادکست یه فنجون کتاب، یعنی فردا ساعت 6 عصر، میریم سراغ کتاب یادداشت های زیرزمینی نوشته داستایوفسکی! مرسی گوش کردین، منتظرتونم! 😉

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *