کاور قسمت 11 - کتاب سرخ

پادکست خوره کتاب

معرفی کتاب سرخ نوشته کارل یونگ

فصل: 2

قسمت: 11

کتاب کتاب سرخ

نوشته کارل یونگ

تاریخ انتشار: 16 بهمن 1399

شاید در شخصی ترین کتاب کارل یونگ، به عمق گفتگوهای یونگ و ناخودآگاهش میریم. کتاب سرخ به همراه موسیقی متنی که ما (شیما و هاتف) خیلی دوست داریم.

ما اینجاها فعالیم: اینستاگرامتلگرام یوتیوب وبسایت

حمایت مالی از خوره کتاب

گوینده و نویسنده: شیما
تدوینگر: هاتف
موسیقی متن: ترک Kensington از گروه No Me

رونوشت این قسمت:

“لحظه ای سکوت کن و بشنو: تا به حال دیوانگیت رو درک کردی؟ تا به حال بهش اعتراف کردی؟ تا به حال متوجه شدی که پایه و اساست همه در این دیوانگی غرقه؟ آیا حاضری با دیوانگیت روبرو بشی و با آغوش باز و دوستانه بپذیریش؟ تو که میخواستی همه چیزو بپذیری. خب دیوانگیت رو هم بپذیر.

بذار تا نور دیوانگیت بدرخشه. و ناگهان میبینی که خورشید درونت طلوع میکنه.

دیوانگی نه چیزیه که حقیر بشمری، نه چیزیه که بخوای ازش بترسی. به جاش باید بهش زندگی بدی…

اگه میخوای راهی پیدا کنی، نباید دیوانگیتو انکار کنی، چون بخش از عظیمی از طبیعت تو رو همین دیوانگی شکل داده…

خوشحال باش که میتونی درکش کنی، چون همین باعث میشه طعمه ش نباشی.

دیوانگی یه شکلی از روحه که سعی میکنه دست به دامن آموخته ها و فلسفه بافی ها بشه، ولی دریغ! که حتی زندگی امروزه هم پر از دیوانگیه و به کلی غیرمنطقیه.

آدمیزاد تلاش میکنه به استدلال متوسل شه بلکه بتونه برای خودش قواعدی بچینه. زندگی خودش قاعده ای نداره. این راز زندگیه و اون قانون ناشناخته شه.

این تلاش برای اینه که معنای قابل درکی به زندگیمون بدیم.”


سلام شما به فصل دوم پادکست یه فنجون کتاب گوش می کنید و من شیما هستم.

تو قسمت یازدهم به سراغ کتاب سرخ نوشته کارل یونگ میریم.

تیکه هایی از این کتاب رو بشنویم:

“روح من کجایی؟ صدامو میشنوی؟ دارم باهات حرف میزنم، اونجایی؟ من برگشتم. دوباره اینجام. خاک و از لباسم میتکونم، و نزد تو میام. من با توام. بعد از سالهای سال سرگردونی و آوارگی، دوباره به تو برگشتم.

آیا لازمه بهت بگم چیا چشیدم، کشیدم، تجربه کردم؟ یا تو دلت نمیخواد از هیاهوها و سر و صداهای این زندگی چیزی بشنوی؟ اما یه چیزو باید بدونی: من اینو یاد گرفتم که آدم باید این زندگی رو زندگی کنه.

هنوز منو میشناسی؟ چقدر این جدایی طول کشید! همه چی فرق کرده. ماجرای سفرم چقدر عجیب بود. از چه کلماتی باید استفاده کنم تا بتونم بهت بگم که تو کدوم جاده ی پرپیچ و خمی کدوم ستاره ای منو به سمت تو هدایت کرد؟

دستتو به من بده ای روح تقریبا فراموش شده ام. چه گرمای لذت بخشی داره دوباره دیدنت. زندگی دوباره منو به تو رسونده. بیا از زندگی تشکر کنیم به خاطر همه ی خوشحالی ها و ناراحتیامون، به خاطر همه ی دوره های شادی و غم مون.

روح من، سفر من باید با تو ادامه پیدا کنه. من با تو سرگردون میشم و به خلوت تو صعود میکنم.

منم مثل تو زندگی ای رو تجربه کردم که تا قبل از اون هیچوقت تجربه نکرده بودم. زندگی ای که هنوزم دارم تجربه میکنم. من در اعماق زندگی کردم و اون ژرفا شروع صحبت کردن با من کرد. اون ژرفا چیز دیگه ای هم به من یاد داد. و منطق و غیرمنطق رو برام یکپارچه کرد.

من فهمیدم که تنها بروز و تنها سمبل روحم هستم. به قول اون روح ژرف، من به همین شکلی هستم ظهور روحم تو زندگی هستم. کاملا آزادم، کاملا سر براه و مطیع.

روح اون ژرفا به یاد داد که بگم: “من خادم یک کودکم.” من از طریق این حکم یاد گرفتم که از طریق فروتنی بفهمم به چی بیشتر نیاز دارم.

یاد گرفتم که هر زمان نیاز به فکر کردن دارم، قلبمم با خودم ببرم. و هر کجا عاشق شدم، عقلمم با خودم ببرم. چون عشق بدون عقل تهیه. و فکر بدون عشق تو خالیه.

زندگی ای که میتونم زندگی کنم و باید زندگی کنم. و افکاری که میتونم بهش فکر کنم و باید فکر کنم. و در نهایت یاد گرفتم که عاشق تو باشم روح دیوانه ی من.”

اول اینکه از استودیو سه تا (SETA) بخاطر فرصت بی نظیری که برامون فراهم کردن تشکر میکنیم. 4 قسمت آینده رو اینجا ضبط میکنیم و کیفیت بهتر رو مدیون دوستان سه تا هستیم.

اگه دوست داشتین خیلی راحت میتونین از خوره کتاب تو سایت حامی باش حمایت کنین. ساز و کارشو هم تو پاورقی وبسایت خوره کتاب گذاشتیم که اگه بخواین میتونین ببینین.

تیکه هایی که گوش کردین، تیکه هایی از کتاب سرخ نوشته کارل یونگ بود. امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید.

تو قسمت بعدی پادکست یه فنجون کتاب به سراغ کتاب قانون 80 20 نوشته ریچارد کخ میریم.

متشکرم که به این قسمت گوش کردید.

2 دیدگاه دربارهٔ «معرفی کتاب سرخ نوشته کارل یونگ»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *