کاور کتاب شیرجه در خوشبختی

معرفی و نقد کتاب: شیرجه در خوشبختی

نویسنده: دنیل گیلبرت

امتیاز در گودریدز:
3.8/5
امتیاز در آمازون:
4.3/5
با 54328 رای
با 1253 رای
تعداد صفحه: 263
زبان اصلی: انگلیسی

چرا افراد کسی رو که دوست دارن، به خاطر نازایی سریع تر از نشستن ظرف‌ها می‌بخشن؟ چرا افراد بینا برای جلوگیری از نابینایی، بیشتر از افراد نابینا برای به دست آوردن بینایی، هزینه می‌پردازن؟ چرا وقتی افراد به رستوران میرن جای اینکه چیزی رو که می‌‌خوان سفارش بدن، سعی می‌کنن غذاهای متفاوت از هم بگیرن؟ چرا نشونه‌گیری پرنده‌ها انقدر خوبه؟ چرا وقتی به یه آهنگ گوش میدیم، نمی‌تونیم آهنگ دیگه‌ای به یاد بیاریم؟ چرا هر وقت تو فروشگاه وارد صف میشیم، به آرومی جلو میره؟ 

در این کتاب فوق‌العاده، جالب و در دسترس، روانشناس مشهور هاروارد، دنیل گیلبرت، ضعف‌های قوه تخیل و تصوراتی که سبب میشن فردامون رو به درستی مجسم نکنیم و میزان رضایت‌مندیمون رو اشتباه محاسبه کنیم، شرح میده. گیلبرت آنچه رو که دانشمندان به تازگی راجع به منحصر به فرد بودن قوه تخیل انسان و توانایی پیشگویی آینده در زمینه‌های روانشناسی، علوم اعصاب‌شناختی و فلسفه کشف کردن، به زندگی روزمره میاره. گیلبرت با دیدگاه موشکافانه و نوشتار  هوشمندانه‌ش، به ما توضیح میده که چرا به نظر میرسه درباره آینده خودمون چیز کمی میدونیم.

نقل قول‌های کتاب شیرجه در خوشبختی:

“ذهنم به من میگه که من تمایل به پیدا کردن مشکلات بدون ارائه راه حل براشون دارم، اما هیچ وقت نمیگه که به جای این کار، باید چیکار کنم”.

“ذهن ما هر چیزی چشمان مون ببینه رو قبول میکنه، و چشمان مون به دنبال چیزی می‌گرده که ذهن می‌خواد”.

“این حقیقت که ما اکثرا خوشایندی یک اتفاق رو با پایانش می‌سنجیم می‌تونه باعث بشه تصمیمات عجیبی بگیریم”.

“اگه مثل اکثر آدم‌ها هستی، پس مثل اکثر آدم‌ها، نمیدونی مثل اکثر آدم‌ها هستی”.

“روانشناس‌ها به این سازگار شدن، اقتصاددان‌ها حذف هزینه‌های حاشیه‌ای و بقیه بهش ازدواج میگن”.

“عدم توانایی ما در به یاد آوردن حسی که واقعا داشتیم باعث میشه میزان تجربه‌هامون به درد نخورن”.

“تاثیر داشتن برای ما تشویق کنندست. اهمیت داشتن ما رو خوشحال می‌کنه”.

“اکثر ما فکر می‌کنیم ورزشکارتر، باهوش‌تر، منظم‌تر، منطقی‌تر، جالب‌تر، روشنفکر تر یا سالم‌تر، یا حتی جذاب‌تر از مردم عادی هستیم”.

“به طور خلاصه، ما با حرف گذاشتن در دهان مردم و متقاعد کردنشون به گفتن چیزی که ما می‌خوایم، مورد پشتیبانی قرار می‌گیریم”.

“هر کدوم از ما در مکان، زمان یا شرایطی گیر افتادیم و تلاش ذهنمون برای رهایی از اون‎‌ها معمولا اثرگذار نیست”.

“عجیب‌ترین چیز راجع به این تصور کنترل داشتن، این نیست که اتفاق میفته، بلکه اینه که بسیاری از مزایای واقعا کنترل داشتن رو هم در اختیار قرار میده. در حقیقت، گروهی از مردم که در برابر این تصور ایمن هستن و می‌تونن دقیقا محاسبه کنن که در هر شرایط چه‌قدر بر همه‌چیز کنترل دارن، معمولا افسرده‌ان”.

“اقتصاد وقتی شکوفا میشه که مردم تلاش کنن، اما چون افراد فقط برای خوشحالی خودشون تلاش می‌کنن، اینکه به اشتباه فرض کنن تولید و مصرف راهی به سمت خوشحالی خودشونه، ضروریه”.

“افراد می‌خوان خوشحال باشن، و سایر چیزهایی که می‌خوان همگی روشی برای رسیدن به این هدفه”.

“یکی از بی‌رحمانه ترین حقایق دنیا اینه: چیزای فوق‌العاده وقتی فوق‌العاده‌ان که برای اولین بار اتفاق می‌افتن، و خوب بودنشون با تکرار از بین میره”.

“انسان، تنها حیوانیه که می‌تونه راجع به آینده فکر کنه”.

نقد و خلاصه کتاب شیرجه در خوشبختی:

نقد کتاب شیرجه در خوشبختی نوشته دنیل گیلبرت

 

دن گیلبرت تو کتاب شیرجه در خوشبختی (The Better Angels of Our Nature: Why Violence Has Declined) در مورد بُعد علمی خوشبختی صحبت میکنه.

 

لذت وهم

 

اگر آخر “کازابلانکا”، اینگرید برگمن به جای رفتن به لیزبون با همسرش، در مراکش کنار همفری بوگارت می‌موند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ آیا بعدا از این کارش پشیمون می شد؟ یا از تصمیمش راضی می‌موند؟طبق گفته دنیل گیلبرت، هر کدوم از این دو تصمیم در طولانی مدت باعث خوشحالیش می شدن.

اگر فکر می‌کنید این سوال برای یه کتاب علمی راجع به علوم شناختیِ متعلق به یه استاد دانشگاه هاروارد عجیبه، باید بدونید که سوالای بیشتری از این دسته تو این کتاب پیدا میشن. آیا ممکن بود که کریستوفر ریو فکر کنه اینکه از گردن به پایین فلج شده، براش بهتره؟ یا آیا لنس آرمسترانگ از داشتن سرطان خوشحاله؟ یا آیا بیماران سرطانی به طور کلی نسبت به افراد عادی، نسبت به آینده خوشبین ترن؟ (جواب: بله، بله و بله!)

که سوال دیگه‌ای رو مطرح می‌کنه: اگر افرادی که فکر میکنیم باید خوشحال نباشن، خوشحالن، پس آیا ممکنه که یه عده خوشحال باشن و خودشون ندونن؟ (از لحاظ علمی، بله. سندرومی به اسم آلکسی تایما یا نارسایی هیجانی وجود داره که فرد به احساسات واکنشی مثل افراد عادی نشون میده، اما نمیدونه که اون احساس در خودش وجود داره).

گیلبرت در تحقیقات مربوط به احساس خوشحالی، محقق اثرگذاریه؛ زمینه‌ای که روانشناسان، اقتصاددانان، دانشجویان و افراد علم‌گرای بسیاری رو به خودش جذب کرده. (بوستون گلوب گزارش کرده که درسی به نام “روانشناسی مثبت” که توسط همکاران پروفسور گیلبرت در هاروارد تدریس میشه، بسیار پرطرفداره). اما از صفحه اول به بعد، مشخص میشه که گیلبرت خواسته کمی طنز هم به کار ببره. لحن طنز آمیخته به واقعیت اجتماعی گیلبرت، حداقل بعضی جاها، واقعا خنده‌داره. او میگه: “وقتی تجربه موفقی داریم، بهش عادت می‌کنیم و تکرار اون هر بار کم‌تر لذت‌بخش خواهد بود. روانشناسی به این اتفاق “سازگار شدن” میگه، اقتصاددانا بهش میگن “حذف هزینه‌های حاشیه‌ای” و بقیه بهش میگن “ازدواج”.

اما در بطن این طنز، گیلبرت نظریه مهمی داره که چرا انسان‌ها همیشه اشتباه پیش‌بینی می‌کنن که چی خوشحالشون می‌کنه. به علت خطاهای منطقی مغزمون، چیزایی که خوشحالمون میکنه رو نمیخوایم و چیزهایی که فکر میکنیم باهاشون خوشحال میشیم (مثلا پول بیشتر، خونه بزرگ‌تر یا ماشین مدل بالا تر)، خوشحالمون نمی کنن.

 

آیا خوشحالی یه ذهنیته؟

 

خوشحالی، یک حالت ذهنیه، در نتیجه وقتی من و شما میگیم “خیلی خوشحالیم” ممکنه منظورمون دو تا چیز کاملا متفاوت باشه. بیشتر مردم فکر می‌کنن اگه دوقلوهای به‌هم چسبیده بودن، سرنوشت وحشتناکی داشتن. ممکن نیست بشه تو اون شرایط خوشحال بود، نه؟ اما چرا دوقلوهای به‌هم چسبیده میگن به اندازه مردم عادی خوشحالن؟ آیا به‌خاطر اینه که ما نمیدونیم خوشحالی “واقعا” چیه؟ یا فقط اشتباها فکر میکنیم دوقلوی به‌هم چسبیده بودن باعث میشه خوشحال نباشیم؟

ما نمیدونیم چه چیزی بقیه رو خوشحال میکنه، اما نباید اینم بدونیم که چه چیزی خودمون رو خوشحال می‌کنه؟ گیلبرت میگه: نه! به همون دلیلی که نمیتونیم بدونیم اگه دوقلوی به‌هم چسبیده بودیم چه‌قدر خوشحال زندگی می‌کردیم. ما در طول زمان تغییر می‌کنیم، فردی که شما تصور می‌کنید با داشتن ماشین مدل بالا خوشحال میشه، کسی که وقتی ماشین رو خریدید خواهید بود، نیست. 

“نوجوونا رو بدنشون تتو می‌کنن، چون مطمئنن که DEATH ROCK برای همیشه عبارت قشنگی براشون خواهد بود. فردی که تازه یه نخ سیگار رو تموم کرده حداقل برای پنج دقیقه مطمئنه که می‌تونه ترک کنه و اراده‌اش به میزان نیکوتین خونش بستگی نداره”. در ادامه، همونطور که گیلبرت بازی‌های منطقی و دیاگرام‌هایی نشون میده که قصد داره باهاش خواننده رو گول بزنه (برای من اثر کرد)، اظهار میکنه که ما واقعیت رو اشتباه برداشت می‎‎کنیم – همونطور که کانت می گفت – و از این برداشت‌های اشتباه برای تصور یه آینده اشتباه استفاده می‌کنیم.

رویدادایی که فکر میکنیم باعث خوشحالیمون میشن، وقتی اتفاق میفتن کم‌تر خوشحالمون می‌کنن. چیزایی که باعث ترسمون میشن در واقعیت برای مدت کم‌تری، به میزان کم‌تری از حد انتظار مون ما رو ناراحت میکنن. به عنوان مدرک، گیلبرت میگه که مطالعات نشون میدن که اکثر افرادی که سانحه‌ای پشت سر میذارن (جنگ، تصادف، تجاوز و…) با موفقیت به حالت روحی قبل از سانحه‌شون برمی‌گردن، و خیلی از اونا گفتن حتی از قبل هم خوشحال‌تر به زندگی ادامه میدن. انگار ترموستاتی داریم که دائما ما رو به حالت احساسی اولمون برمی‌گردونه.

کتاب سرشار از مطالعاتیه که این حرفا رو تایید می‌کنن؛ افرادی که در انتخابات سال 2000 آمریکا به گور (Gore) رای داده بودند و با خودشون محاسبه می‌کردن که اگر بوش ببره، چقدر و تا کِی ناراحت میمونن، دانشجوهای کالج که با خودشون فکر می‌کنن اگر تیم فوتبالشون ببازه چه‌قدر بیچاره میشن، و افرادی که به اشتباه فکر می‌کنن مدت‌ها به‌خاطر از دست دادن شغلشون یا کسی که دوستش دارن، ناراحت باقی می‌مونن.

ما حتی درباره احساسمون بعد از تکرار اتفاقی که قبلا رخ داده هم اشتباه می‌کنیم. مثال معمول زایمانه، که زنان وقتی به یاد میارنش اصلا بد به نظرشون نمیاد. “ما انتظار داریم که خونه بعدی، ماشین بعدی یا ترفیع مقام بعدی خوشحالمون کنه، با وجود اینکه قبلیا باعث خوشحالیمون نشدن و بقیه هم بهمون میگن که نمیشن”.

 

سیستم ایمنی روانی

 

گیلبرت ادعا می‌کنه که چیزی که بهش”سیستم ایمنی روانی” میگه در پاسخ به اتفاقات منفی بزرگ، شروع به فعالیت می‌کنه (مثلا مرگ همسر یا از دست دادن شغل)، اما برای اتفاقات منفی کوچیک، فعالیتی نمی‌کنه (مثلا خراب شدن ماشین)؛ این به این معنیه که خوشحالیای روزمره و کوچیک ممکنه نسبت به خوشحالیای بزرگ‌تر، بیشتر قابل پیش‌بینی باشن. ممکنه در ظاهر غیرطبیعی باشه، اما مطالعات گیلبرت درستی این حرف رو تایید میکنه.

“برخوردن به خوشحالی” نوعی رجزخونی برای وهمه. “چطوری فکر می‌کنیم راننده خوب، همسری عالی یا آشپزی ماهر هستیم، وقتی یه ماشین داغون، یه همسر ناراضی و غذای سوخته داریم؟” گیلبرت میگه: “جوابش آسونه؛ ما حقایق و میپزیم!”

 

پروفسور دن گیلبرت تدتالک معروفی هم تو همین زمین داره که پیشنهاد میکنم ببینید و لذت ببرید:

 

 

حداقل از زمان فروید، یکی از تفکرات اصلی در حوزه روانشناسی اینه که رفتار ما از چیزی فراتر از آگاهی و هوشیاری مون نشات می‌گیره. عقیده گیلبرت نسخه علوم شناختی نظریه فرویده؛ خطای منطق ما به جای ناخودآگاه باعث میشه که برداشت اشتباهی از واقعیت داشته باشیم و تصمیماتی بگیریم که به طور منطقی، باعث افزایش خوشحالیمون نمیشه. در حقیقت چیزی که ما رو تو زندگی پیش می بره یه مقداری تصوراته – به‌قدری که باعث بشه راجع به خودمون احساس خوبی پیدا کنیم، اما نه به‌قدری که ناتوانی‌هامونو فراموش کنیم. گیلبرت میگه: “اگه قرار بود زندگی رو جوری که واقعا هست تجربه کنیم، به‌قدری افسرده می شدیم که صبحا نمی‌تونستیم از تخت بیایم بیرون. اما اگه هم قرار بشه زندگی رو دقیقا جوری که میخوایم تجربه کنیم، به قدری فریب‌خورده می شدیم که دیگه نمی دونستیم چه‌جوری باید کفشامونو جفت کنیم”.

آیا آگاه بودن از این مکانیزم‌های شناختی باعث میشه خوشحال تر، یا حداقل کم‌تر فریب بخوریم؟ جواب اینه: نه لزوما! در حقیقت، این هدف گیلبرته؛ قوه تخیل (یا تصور خودمون در آینده) باید کلید پیش‌بینی صحیح چیزی باشه که ما رو خوشحال میکنه، اما متاسفانه ما توانایی تصور دقیق رو نداریم.

جالبه که افرادی که دچار افسردگی هستند کمتر شامل این خطاها میشن. برای مثال، افراد عادی وقتی تصور میکنن که کنترل بیشتری بر محیط شون دارن، خوشحالی کاذب بیشتری رو تجربه می‌کنن، اما افراد افسرده متوجه این وهم میشن. این‌ها همه نشونه اینه که افرادی که خوشحال نیستند، درک بهتری از واقعیت دارن – و یاد گرفتن اینکه خودمونو گول بزنیم که خوشحالیم ممکنه کلید دستیابی به سلامت روانی باشه.

منبع:

https://www.nytimes.com/2006/05/07/books/review/07stossell.html

خلاصه کتاب شیرجه در خوشبختی نوشته دنیل گیلبرت

 

کتاب در سه جمله

چیزی که انسان‌ها رو از سایر حیوانات متمایز می‌کنه اینه که ما به آینده فکر می‌کنیم. اما ذهن ما دچار جهت‌گیری‌های مختلفی میشه که باعث میشه پیش‌بینیمون از آینده و حتی خاطراتمون از گذشته دقیق نباشن. و به‌خاطر این خطاها، پیش‌بینی اینکه چه چیزی ما رو خوشحال می‌کنه، بسیار دشواره.

خلاصه “شیرجه در خوشبختی”

این خلاصه من از بخش “یافتن خوشحالی” هست. خلاصه‌های من معمولا غیررسمی ان و علاوه بر افکار خودم، نقل‌قول‌هایی از خود کتابم دارن. البته، شامل نکات کلیدی و قسمت های مهم کتابم میشن.

  • عالی‌ترین توانایی ذهن بشر تخیل کردنه؛ دیدن جهان طوری که قبلا نبوده.
  • چیزی که انسان‌ها رو از سایر حیوانات متمایز می‌کنه اینه که انسان‌ها راجع به آینده فکر می‌کنن.
  • ذهن ما خیلی سریع و تقریبا درباره هر چیزی در زندگی پیش‌بینی می‌کنه. و وقتی تجربه ما از اتفاقات با چیزی که ذهنمون انتظار داشت جور در نمیاد@ متعجب می‌شیم.
  • قسمت جلوی مغز مربوط به برنامه‌ریزی و اضطرابه – دو عملیات کلیدی مرتبط به آینده.
  • همین قسمت باعث شده ما تنها حیواناتی باشیم که آینده رو مجسم کنیم.
  • ما دوست داریم رویاپردازی کنیم، چون همون رویا برامون لذت بخشه.
  • بعد از چند هفته، حتی بازماندگان یه زلزله هم کم‌کم به خوشبینی و خوشحالی قبلیشون برمی‌گردن.
  • عدم توانایی پیشگویی آینده، خیلی ترسناک‌تر از پیشگویی غیرصحیح شه.
  • یکی از نیازهای اساسی انسان کنترل کردنه. تحت کنترل داشتن زندگی برای هر فرد، یه منبع لذته.
  • سه محدودیت قوه تخیل اینان: 1. تخیل جزییاتی رو کم یا زیاد می‌کنه، اما فرد متوجه نمیشه که ممکنه جزییات اساسی سناریویی که تصور میکنن تغییر کرده باشه. 2. آینده (و گذشته) تخیلی، به نسبت چیزی که تو واقعیت اتفاق افتاده/خواهد افتاد، شباهت بیشتری به زمان حال دارن.3. قوه تخیل نمیتونه درک کنه که احساس ما به اتفاقات بعد از اینکه اتفاق بیفتن متفاوت خواهد بود – میشه گفت سیستم ایمنی روانی اونقدی که قوه تخیل فکر می‌کنه، احساس بدی نخواهد داشت.
  • تجربه، برای همه به غیر از فردی که اونو کسب کرده، قابل دیدن نیست.
  • جستجو برای خوشحالی در مفهوم “تمایلات” به وجود آمده.
  • هیچ‌کس نمیدونه خوشحالی برای شخص دیگه‌ای به چه معناست (و دلیلای علمی زیادی برای این حرف موجوده)، در نتیجه، این به این معناست نمیتونیم بگیم که اگر فردی در شرایطی که ممکنه برای ما بد به نظر بیاد، قرار داره واقعا از ما کم‌تر خوشحاله یا نه (مثل دوقلوی به‌هم چسبیده بودن). ممکنه که این فرد حتی از الان ما هم خوشحال تر باشه.
  • نکته اینه که “افراد فکر میکنن خوشحالن، چون نمیدونن چه چیزی رو ندارن”. ندونستن اینکه چی نداریم همون چیزیه که به ما اجازه میده خوشحال باشیم.
  • نظریه “کش دادن تجربیات”: تجربیات قبلی شما می‌تونن میزان خوشحالیتون رو تا حد زیادی تغییر بدن. وقتی متوجه میشید چیزی وجود داره و از تجربه‌ش لذت کسب کردید، برداشتتون از خوشحالی به نسبت اتفاقی که در گذشته افتاده، تغییر می‌کنه.
  •  هیجان روانی میتونه به گونه‌های مختلفی تعریف بشه، و بستگی به این داره که فکر کنیم چه چیزی باعثش شده. اما گاهی اشتباه فکر می‌کنیم و داریم چیزی رو تجربه می‌کنیم، اما فکر می‌کنیم چیز دیگه‌ایه. در نتیجه می‌تونیم راجع به تجربیاتمون اشتباه کنیم.
  • میشه به این نظریه گفت نظریه فشردگی زبان، چون میگه کلماتی که میتونن یه تجربه رو توصیف کنن خیلی محدودن و یه گستره وسیع از کلمات، محدوده کمی از تجربیات رو در بر می‌گیرن. خطر این مسئله اینه که همه ما تجربیات متفاوتی داریم و در نتیجه، هیچ‌کس واقعا نمیدونه خوشحالی چیه.
  • تجربه و آگاهی به هم مرتبطن، اما یکی نیستن. تجربه به معنای مشارکت داشتن تو یه اتفاقه، و آگاهی به معنای مطلع بودن از رخ دادن یه اتفاق.
  • علم روانشناسی هیچ‌وقت بی‌نقص خواهد بود، چون در این علم سعی میشه تجربیات شخص دیگه‌ای مورد بررسی قرار بگیره؛ اما تا اینجا بهترین نتیجه‌ای بوده که به عنوان یه شخص خارجی که داره سعی میکنه درون ذهن شخص دیگه‌ای رو بفهمه، به دست آوردیم.
  • قانون اعداد بزرگ: وقتی که تعداد زیادی از چیزی منجر به شکل گرفتن یه پدیده میشه، اما تعداد کوچیک از اون چیز کار خاصی انجام نمیده. مثلا، میلیاردها نورون عصبی ذهن انسان رو می‌سازن، اما دو نورون نسخه کوچیک‌تر ذهن انسان نیستن.
  • تجربه یه فرد از خوشحالی (و زندگی) ممکنه ناقص و شخصی باشه، اما وقتی به صدها یا هزاران فرد نگاه کنیم، الگوهایی شکل می‌گیرن و نقصای فردی اثرشون رو از دست میدن.
  • میشه گفت چیزی که فکر می‌کنیم واقعیته، در واقع “یه نسخه” از واقعیته؛ فقط تفسیر ما از جهانه. در این باره در بخش 3 کتاب صوتی توضیح داده شده.
  • مغز ما هر روز جای اطلاعات رو پر می‌کنه. پیشبینی‌های ما از تجربیاتمون اثر می‌گیرن؛ یعنی ما بر اساس تجربیاتی که قبلا داشتیم یا شنیدیم، پیش‌بینی می‌کنیم. 
  • وقتی راجع به آینده فکر می‌کنیم،  در حقیقت با نقطه کور مغزمون کار می‌کنیم.
  • ذهن ما به راحتی تشخیص میده چی وجود داره (مثلا یه سگ که پارس می‌کنه)، اما تشخیص عدم وجود چیزی براش آسون نیست (تشخیص سه سگ که پارس نمی‌کنه به‌خاطر سکوتش سخت‌تره). سکوت، غیبت و نبودن اتفاقات در فهم دنیای اطرافمون موثرن، اما ما به ندرت متوجه شون میشیم. معمولا یادمون میمونه که چه اتفاقی افتاده، نه اینکه چه اتفاقی نیفتاده.

 

پیشنهاد میکنم تدتالک تاد گیلبرت رو در زمینه “چرا تصمیمات بد میگیریم” رو ببینید و لذت ببرید:

 

 

  • زندگی با نابینایی فقط به معنای نابینا بودن نیست، اما وقتی زندگی افراد نابینا رو تصور می‌کنیم فقط به ندیدن فکر می‌کنیم و سایر بخش‌های زندگی رو فراموش می‌کنیم.
  • وقتی به آینده دور فکر می‌کنیم، فقط کلیات رو در نظر می‌گیریم. وقتی به آینده نزدیک فکر می‌کنیم (مثلا فردا)، همه جزییات رو در نظر می‌گیریم.
  • یه کار جالب اینه که تمامی جزئیات اتفاقات، اهداف، وظایف و… آینده رو بنویسید. این باعث میشه که راجع به مراحل کارا دقیق باشید و به جای رویا پردازی و عدم توجه به جزئیات، تمام جزییات هر اتفاق رو در نظر بگیرید. می‌تونید این کار رو هر هفته یا ماه انجام بدید.
  • یکی از محدودیتای قوه تخیل اینه که بدون اینکه به ما بگه، تو تصوراتمون بهمون آزادی میده.
  • وقتی دانشمندا غلط پیش‌بینی میکنن، اشکالشون اینه که آینده رو خیلی شبیه حال در نظر می‌گیرن.
  • همه عادت دارن که از زمان حال، به عنوان وسیله‌ای برای پیش‌بینی آینده یا اثر گذاشتن روی خاطرات گذشته استفاده کنن. در نتیجه، خاطرات و تصورات ما معمولا به نسبت چیزی که حقیقتا واقعیت هست، به واقعیت تو ذهن ما نزدیک ترن.
  • یکی از نشونه‌های افسردگی اینه که وقتی افراد افسرده به آینده فکر می‌کنن، به نظر نمیرسه خیلی دوستش داشته باشن.
  • نقطه شروع شما مهمه، چون معمولا نزدیک جایی که شروع می‌کنیم، به پایان می‌رسیم. (این در خیلی زمینه‌ها درسته: خاطرات، وضع اجتماعی، تحصیلات و…)
  • سازگار شدن باعث میشه میزان لذت با تکرار کم‌تر بشه، اما با گذشت زمان کم‌رنگ میشه. “تنوع، چاشنی زندگیه” جمله‌ایه که بسته به زمان بندی، میتونه درست یا غلط باشه. وقتی در یک زمان خاص چند گزینه داریم (مثل چند پیش‌غذا در یه وعده غذایی)، تنوع خوبه. اما وقتی چند گزینه در یه بازه طولانی از زمان داریم (مثلا اینکه هر ماه تو رستوران مورد علاقمون چی سفارش بدیم) هر بار یه غذایی که بیشتر از همه دوست دارید رو سفارش بدید، چون قاعده سازگاری هر بار اثرش کم میشه و هر بار لذت بیشتری می‌برید.
  • حال‌گرایی به معنای قضاوت اتفاقات تاریخی و مردم بر اساس استانداردهای امروزیه، که بسیار بی‌مصرف و غیرمنصفانه‌ست؛ چون نمیتونیم توقع داشته باشیم که شخصیت‌های تاریخی مثل ما تصمیم گیری کنن، به این علت که تو زمان کاملا متفاوتی زندگی می‌کردن. مثل این می‌مونه که کسی رو در سال 1920 به‌خاطر نبستن کمربند بازداشت کنید!
  • بیشتر افراد در محاسبه اینکه یه اتفاق بد چه‌قدر ناراحت‌کننده خواهند بود زیاده‌روی می‌کنن. برای مثال، افرادی که معلول میشن یا بازماندگان زلزله‌ها معمولا از چیزی که مردم فکر می‌کنن، خوشحال‌ترن.
  • ما هم به تصورات و هم به واقعیت نیاز داریم. هر کدوم هدفی دارن، و هر کدوم تاثیر دیگری رو محدود می‌کنن. و تجربه ما از جهان نتیجه رقابت این دو عنصره.
  • ما به واقعیت خودمون خوشبینانه نگاه می‌کنیم، اما این واقعیت همچنان باید معتبر باشه. اگر واقعیت مورد برداشت ما خیلی خوش بینانه باشه، قبولش می‌کنیم.
  • تحقیقات نشون میده که وقتی مردم فکر میکنن به‌خاطر چیز با ارزشی رنج می‌کشن، درد کم‌تری حس می‌کنن.
  • ما “سیستم ایمنی روانی” داریم که معمولا وقتی حوادث ناگواری تجربه می‌کنیم فعال میشه. این سیستم از ما در برابر اتفاقاتی که فکر می‌کنیم خیلی دردناکن محافظت می‌کنه و باعث میشه بهتر از چیزی که فکرشو میکردیم، بهبود پیدا کنیم.
  • مردم نمیدونن که احتمال فعال شدن سیستم مقابله روانیشون در برابر حوادث شدید، بیشتر از حوادث عادیه. در نتیجه، واکنش خودشون به حوادث مختلف رو اشتباه حدس میزنن.
  • ما بیشتر سعی میکنیم جنبه مثبت چیزایی که داریم و پیدا کنیم و نه چیزایی که نداریم.
  • فقط وقتی نمیتونیم تجربیاتمون رو عوض کنیم، سعی میکنیم نگرشمون به تجربیات رو عوض کنیم.
  • شرایطی که نمیشه ازشون رهایی پیدا کنیم، سیستم مقابله روانی ما رو فعال میکنن و باعث افزایش توانایی مثبت‌نگری ذهن و پیدا کردن خوشحالی در این شرایط میشن.
  • ما برای آزادی بیش از حد ارزش قائلیم. به راحتی تمام مزایایی که آزادی به ما میده رو تصور می‌کنیم، اما اینکه آزادی باعث میشه پیشرفت نکنیم رو در نظر نمی‌گیریم. فقط در محدودیته که ذهنمون میتونه شرایط و اعمالمون رو قضاوت کنه.
  • تنها با نوشتن راجع به حوادث – به خصوص وقتی جزییات رو ذکر کنیم – مردم سعی می‌کنن خوب بودن شرایطشون رو نشون بدن (حتی آنتی بادی های بدن هم افزایش پیدا میکنه!)

 

پیشنهاد میکنم سخنرانی تدتالک دنیل گیلبرت رو درباره ی “روانشناسیِ خودِ آینده ی شما” رو حتما ببینید و امیدوارم خوشتون بیاد:

 

 

  • عدم قطعیت می‌تونه باعث عدم خوشحالی بشه. وقتی اتفاقات غیرمنتظره، عجیب یا نادر میفتن، بهشون بیشتر از اتفاقای عادی توجه می‌کنیم (آیا این دلیل این موضوعه که معمولا افسانه‌ها و داستانای مذهبی رو با علاقه شدیدی قبول داریم؟)
  • نادرترین تجربه، جزو قوی‌ترین چیزاییه که تو ذهنمون می‌مونه.
  • ما بهترین و بدترین خاطرات و به یاد میاریم، نه خاطرات روزمره.
  • تحقیقات خیلی کمی وجود داره که نشون میده زنان در دوران قاعدگی سریع‌تر عصبانی میشن.
  • ثروت زمانی خوشحالمون میکنه که از فقر مطلق به طبقه متوسط جامعه برسیم و نه بیشتر از اون. کسی که 5 میلیون دلار در سال درمیاره تقریبا اندازه کسی که 100 هزار دلار در سال درمیاره خوشحاله.
  • همه میگن که داشتن فرزند تجربه فوق‌العادیه. اما وقتی میزان خوشحالی والدین رو بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که افزایش نداشته. اما با این حال، همچنان فکر می‌کنیم که داشتن فرزند خوبه، چون یه “قاعده انعکاسی” هست؛ یعنی، افرادی که فکر میکنن فرزند داشتن خوبه، فرزندی به دنیا میارن و این عقیده رو به فرزندانشون منتقل میکنن و کسایی که بهش اعتقاد ندارن، فرزندی به دنیا نمیارن.
  • “یه فرد عادی خودش رو عادی نمیدونه”. یه مثال: 90 درصد موتور سوارا فکر می‌کنن از بقیه ایمن‌ترن. این میتونه به جای خودخواه بودن، به این خاطر باشه که همه ما فکر می‌کنیم منحصربه‌فرد و متفاوت از دیگرانیم (هم به طور خوب و هم بد).
  • ما همیشه خودمون رو برتر نمی‌بینیم، اما تقریبا همیشه فکر می‌کنیم منحصربه‌فردیم.
  • محاسبه برنولی برای خوشحالی: احتمال به‌دست‌آوردن چیزی که خوشحالتون میکنه رو با کاربردش ضرب کنید ( احتمال ضربدر اثربخشیش). هر دلار اضافه که به دست میاد، لذتی کمتر از قبلی داره. “ارزش هر چیز نباید بر اساس قیمت باشه، بلکه باید بر اساس کاربردش باشه”. اما مسئله اینجاست که به خاطر جهت‌گیری‌های ذهنمون، تقریبا غیر ممکنه که کاربرد و اثر یه چیز رو تشخیص بدیم.
  • مردم به مقادیر نسبی بیشتر از مقادیر قطعی حساسن.

منبع:

https://jamesclear.com/book-summaries/stumbling-on-happiness

 

تو پویش بخون_بده_بعدی شرکت کنین! چطوری؟ برامون زیر همین مقاله نظر بذارین و یه کتاب هدیه بگیرین!

 

بازم دوست دارین در مورد دنیل تاد گیلبرت بیشتر بدونین؟

حتما این مصاحبه ی تد رو پس ببینید. خوراکِ خودتونه! 🙂

 

 

دنیل تاد گیلبرت

درباره دنیل گیلبرت:

دنیل تاد گیلبرت روانشناس اجتماعی آمریکایی و نویسنده‌ست. او در دانشگاه هاروارد تدریس می‎کنه و برای تحقیقاتش روی پیشگویی موثر آینده به همراه تیموتی ویلسون از دانشگاه ویرجینیا، مشهوره.

کتاب های مشابه شیرجه در خوشبختی:

2 دیدگاه دربارهٔ «کتاب شیرجه در خوشبختی نوشته دنیل گیلبرت»

  1. چه سایتی خوبی.
    من تد تاک های اقای گیلبرت را شنیدم. بسیار حض کردم.
    در جستجوی کتاب هایش هستم. چیزی که ذهن خطا کارم مشاهده کرد این بود که کتاب های ایشان مشهور نبودند در ایران. این باعث تعجبم بود

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *