کاور کتاب قدرت لحظه ها

معرفی و نقد کتاب: قدرت لحظه‌ها

زیرعنوان کتاب: چرا برخی تجارب خاص، تاثیری خارق‌العاده دارند؟

نویسنده: برادران هیث

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.7/5
با 11414 رای
با 1669 رای
تعداد صفحه: 320
زبان اصلی: انگلیسی

نویسندگان آثار پرفروش نیویورک تایمز، “کلید را بزن” و “ایده عالی مستدام”، بررسی می‌کنن که چرا برخی تجربیات ما رو تکون میدن، متحول می‌کنن و باعث تغییرمون میشن – و چطوری می‌تونیم این موقعیت‌های خارق‌العاده رو تو زندگیمون به وجود بیاریم.

با وجود اینکه زندگی انسان‌ها با هم متفاوته، معمولا مثبت‌ترین خاطراتمون چهار عنصر اصلی دارن: تحول، بینش، مفتخر شدن و ارتباط یافتن. اگر این عناصر رو بپذیریم، می‌تونیم لحظات تاثیرگذار بیش‌تری بسازیم. اگه یه معلم بتونه برای تدریسش جوری برنامه بچینه که دانش‌آموزاش بیست سال دیگه‌ام یادشون بمونه، اگه یه مدیر تجربه‌ای به‌یادموندنی برای مشتریانش رقم بزنه، اگه بدونید چه‌طور خاطراتی بسازید که برای فرزندانتون اهمیت پیدا کنه، چی میشه؟

این کتاب رازهای فوق‌العاده‌ای راجع به تجربیات در اختیار میذاره: چرا بهترین و بدترین لحظات یه تجربه، یا لحظه آخرش رو به خاطر میاریم و بقیه رو فراموش می‌کنیم؟ چرا “وقتی چیزها قطعیه احساس راحتی داریم، اما وقتی نیست احساس زنده بودن داریم”؟ و چرا عزیزترین خاطراتمون به دوران جوانی محدود میشن؟

خوانندگان متوجه میشن که چطور تجربیات کوتاه می‌تونن زندگیمون رو تغییر بدن، مثل وقتی که دو غریبه همدیگه رو ملاقات می‌کنن و چهل و پنج دقیقه بعد، به دوستای صمیمی تبدیل میشن (تو این زمان چه اتفاقی میفته؟)، یا داستان جوان ترین میلیادر زن، که مقاومت وجودش رو با سوالی که پدرش سر میز شام ازش پرسید، کشف کرد (این سوال چی بود؟).

بسیاری از لحظات مهم زندگی ما، تصادفی و شانسی هستن – اما چرا مهم‌ترین و خاطره‌انگیزترین تجربیاتمون رو به شانس واگذار کنیم وقتی می‌تونیم خودمون درستشون کنیم؟ قدرت لحظات به ما نشون میده چه‌طور نویسنده تجربیات عالی‌تر باشیم.

نقل قول‌های کتاب قدرت لحظه‌ها:

“تغییرات باید ثبت بشن، لحظات مهم به یاد نگه داشته بشن و حفره‌های ذهنی پر بشن. اینا اساس تفکر در لحظه‌ان”.

“تا وقتی ارزش مشکل رو ندونی، ارزش راه‌حلش رو هم درک نمی‌کنی. این باعث میشه بینش به وجود بیاد”.

“سود جذب مشتریان مثبت‌نگر نه برابر بیش‌تر از جذب مشتریان منفی‌نگره”.

“پشیمانی‌های دم مرگ: او پنج چیز که افراد ازش پشیمونن رو لیست کرد: 1. کاش جرئت داشتم که با خودم روراست زندگی کنم. 2. کاش اینقدر کار نمی‌کردم. 3. کاش جرئت ابراز احساساتم رو داشتم (بسیاری بخاطر همگام شدن با بقیه احساساتشون رو مخفی می‌کنن). 4. کاش با دوستانم در تماس می‌موندم. 5. کاش به خودم اجازه میدادم خوشحال‌تر باشم (بسیاری تا آخر متوجه نمیشن که خوشحال بودن یه انتخابه و عادتای قدیمیشون رو ول نمی‌کنن)”.

“اگه می‌دونستید تا 40 سالگی زنده نمی‌مونید، چی‌کار می‌کردید”؟

“در زندگی انقد برای رفع بدی‌ها تلاش میکنیم که به کسب خوبی‌ها فکر نمی‌کنیم”.

“شجاعت در برابر ترس مقاومه؛ البته یعنی بر ترس غلبه می‌کنه”.

“اگر میخواید جزوی از یه گروه صمیمی باشید، با همدیگه کاری رو انجام بدید که معنای بزرگی داره؛ این خاطره رو تا آخر عمر از یاد نخواهید برد”.

“پاسخ‌گویی شامل سه چیزه: 1. درک کردن: شریک عاطفی من میدونه من خودم رو چطور می‌بینم و چه چیزایی برام مهمه. 2. ارزش دهی: شریک عاطفی من به من و چیزایی که می‌خوام احترام میذاره. 3. اهمیت دادن: شریک عاطفی من از من حمایت می‌کنه و بهم کمک می‌کنه”.

“برای تجربه بیش‌تر لحظات مهم، باید درباره روش تعیین هدفمون تجدید نظر کنیم”.

نقد و خلاصه کتاب قدرت لحظه‌ها:

نقد کتاب قدرت لحظه‌ها نوشته دن و چیپ هیث

 

تو این مقاله در اینباره حرف میزنیم که برادران هیث (چیپ و دن هیث) تو کتاب قدرت لحظه ها (the Power of moments، The Power of Moments: Why Certain Experiences Have Extraordinary Impact) چی حرفی دارن:

 

چرا باید “قدرت لحظه‌ها” رو بخونیم؟ چون همونطور که ویکی کورونا میگه، “زندگی با تعداد نفس‌هایی که ما می‌کشیم اندازه‌گیری نمیشه؛ بلکه با تعداد تجربیات نفس‌گیر اندازه‌گیری میشن”. 

برادران هیث قطعا با این جمله موافقت میکنن. این اساتید بر لحظات متمایز زندگیمون تمرکز میکنن. مثل بقیه کتاباشون که بررسی کردم ( کلید رو بزن: چه‌جور تغییر کنیم وقتی تغییر سخته و ایده عالی مستدام: چرا برخی ایده‌ها باقی میمونن و برخی محو میشن)، این کتاب عالیه: کاربردی، مفرح و دقیق داوری شده.

 

تمامی لحظات یکسان نیستن

 

احتمالا نمیتونید بگید که دقیقا دو هفته پیش این موقع داشتید چی کار می‌کردید، اما شرط می‌بندم دقیقا روز فارغ‌التحصیلی یا زمانی که خبر حادثه 11 سپتامبر رو شنیدید (اگه سن‎‌تون قد میده) یادتون میاد. چه چیزی باعث میشه بعضی لحظات تو خاطرمون بمونن؟ “قدرت لحظه‌ها” به چهار عامل کلیدی اشاره می‌کنه:

 

تحول: رسیدن به اوج و تغییر روتین!

 

علم حافظه‌شناسی میگه که همه خاطرات به یه میزان یادمون نمیمونن. اوج احساسات (یا از دست دادنشون) بیشتر در خاطرمون میمونن. به همین خاطر، اتفاقات جدید و متفاوت در ذهنمون میمونن. این بخش کتاب، روش‌های ساختن لحظاتی در اوج احساسات مثبت رو به خواننده یاد میده. به علاوه، نویسنده‌ها یادمون میدن که چطور تمایلاتمون رو التیام ببخشیم، انتظاراتمون رو بالا ببریم و از توقعمون فراتر بریم.

 

بینش: دیدن واقعیت و تلاش برای کسب بینش

 

یافتم! لحظه درک و بینش! بیشتر ما میدونیم که این لحظات در زندگیمون مهم هستن. در این لحظات، دیدمون به جهان عوض میشه و در نتیجه، نحوه زندگی کردنمون هم تغییر می‌کنه. نویسنده‌ها با مثالای عالی به ما نشون میدن که چطور کشف واقعیت مهم‌تر از گفتن واقعیت به ما توسط کس دیگست. اونا پیشنهاد میکنن که افراد خودشون واقعیت رو کشف کنن تا تجربه‌ای قدرتمند براشون به یادگار بمونه.

 

برادران هیث
برادران هیث

 

مفتخر شدن: شناختن دیگران، زیاد کردن دستاوردها، و تمرین شهامت

 

وقتی به خودمون و دیگران افتخار کنیم، انرژی مثبت بیشتر میشه – و در نتیجه، خاطرات هم بیشتر میشن. نویسنده‌ها سه راه برای افزایش افتخار و در نتیجه، اثرگذاری پیشنهاد می‌کنن: 

  1. شناختن دیگران: گاهی چند کلمه مثبت هم برای شخصی که میشنوشون، میتونه افتخارآمیز باشه.
  2. زیاد کردن دستاوردها: دستاوردها باعث پیشرفت و افتخار ما به خودمون میشن. در نتیجه، چرا یه پروژه یه ساله رو به دوازده مرحله (دستاورد) تقسیم نکنیم؟ (اگر در یکی از سخنرانی‌های من شرکت کرده باشید، احتمالا شنیدید که من دو ایده مشابه رو حین گفتگو درباره تحقیق ترسا امبیل، استاد دانشگاه هاروارد و نویسنده “قواعد پیشرفت”، مطرح کردم).
  3. تمرین شهامت: اگر از قبل با خودمون تمرین کنیم که چطور باید شرایط چالش‌برانگیز رو تحمل کنیم، در صورت رخ دادنشون میتونیم عملکرد مناسب‌تری داشته باشیم.

با مفتخر شدن، می‌تونیم لحظات قدرتمندی بسازیم که برامون خاطرات معناداری میشن.

 

 ارتباط یافتن: ایجاد معنای مشترک و محکم کردن روابط

 

علم به وضوح میگه که روابط بر خوب بودنمون تاثیر داره. ما موجودات اجتماعی هستیم و برای موفقیت در کار و زندگیمون به دیگران نیاز داریم. برادران هیث تاکید میکنن که لحظاتی که ارتباطی برقرار می‌کنیم میتونن روابطمون رو محکم‌تر کنن. اونا ذکر میکنن که چطوری یک لحظه مشترک میتونه منجر به تشکیل یک گروه بشه. اونا عقیده دارن که پاسخگویی میتونه سبب ارتباط گرفتن دو نفر با هم بشه. اونا نشون میدن که اگر به درستی پاسخگو باشیم، می‌تونیم به سرعت ارتباطات قوی با هم برقرار کنیم.

 

علم و داستان‌‌ها: ترکیب برنده

 

من طرفدار برادران هیث هستم، چون تمام کتاباشون علمیه. اونا تحقیقات رو به طور دقیق و مفید بررسی میکنن. بخشیش به این خاطره که اونا کتاب “ایده عالی مستدام” رو نوشتن و میدونن چطور ایده‌هاشون رو بیان کنن که تو ذهن مشتری بمونه. یه راه کلیدی برای ارتباط برقرار کردن، داستان گفتنه. “قدرت لحظه‌ها” سرشار از داستان‌های فوق‌العاده‌ست که کمک میکنه علم به زندگی واقعیمون راه پیدا کنه و در ذهنمون موندگار بشه.

من این کتاب رو به هر کسی که میخواد خاطرات بیشتری در زندگیش بسازه، توصیه میکنم.

منبع:

https://www.happybrainscience.com/blog/book-review-the-power-of-moments-by-chip-and-dan-heath/

 

چیپ هیث و دن هیث در حال سخنرانی
چیپ هیث و دن هیث در حال سخنرانی

 

خلاصه کتاب قدرت لحظه‌ها نوشته دن و چیپ هیث

 

کتاب در سه جمله

 

  1. لحظات مهم زندگی ما رو شکل میدن.
  2. نیاز نیست برای اتفاق افتادنشون صبر کنیم.
  3. میتونیم ایجادشون کنیم.

 

پنج ایده بزرگ

 

  1. وقتی تجربه‌ای رو به خاطر میاریم، تنها فراز و نشیب‌هاش به ذهنمون میاد.
  2. یه لحظه مهم، تجربه کوتاهیه که هم خاطره‌انگیز و هم بامعناست.
  3. لحظات مهم از یک یا چند تا از این عناصر تشکیل شدن: 1. تحول 2. بینش 3. مفتخر شدن 4. ارتباط یافتن
  4. اگر برای تغییر تلاش می‌کنید، لحظه مهمی رو درست کنید که بین خود قدیمی و جدیدتون مرز بذاره.
  5. تغییرات و دستاوردها باید ثبت و حفره‌های ذهنی پر بشن.

 

خلاصه کتاب قدرت لحظه‌ها نوشته برادران هیث

 

بخش 1: لحظات مهم

 

“قدرت لحظه‌ها” درباره اینه که چرا لحظات کوتاه میتونن ما رو متحول کنن و تغییرمون بدن – و چطور میتونیم این لحظات فوق‌العاده رو در زندگی و کارمون ایجاد کنیم.

تحقیقات نشون داده که وقتی به تجربه رو به یاد میاریم،اکثرش رو نادیده می‌گیریم و روی چند لحظه خاص تمرکز می‌کنیم.

وقتی افراد یه تجربه رو به یاد میارن، اغلب مدتش رو فراموش میکنن – پدیده‌ای که بهش “نادیده گرفتن زمان” میگن. در عوض، اون تجربه رو بر اساس دو عامل کلیدی رده‌بندی میکنن: 1. بهترین و بدترین لحظات و 2. آخرش. روانشناسا به این پدیده قانون “اوج-انتها” میگن.

چیزی که واضحه اینه که وقتی تجربیاتمونو به یاد میاریم، احساسات دقیقه به دقیقه‌مونو به خاطر نمیاریم، بلکه لحظات مهم به ذهنمون میان: فراز و نشیب‌ها و تغییرات.

برخی لحظات بسیار بیشتر از بقیه، معنادارن.

یک لحظه مهم و حیاتی، تجربه کوتاهیه که هم خاطره‌انگیز و هم معناداره.

چیپ و دن در تحقیقاتشون دریافتن که لحظات مهم شامل یک یا چند تا از این عناصرن:

  1. تحول: 1. تمایلاتت رو تقویت کن 2. توقعت رو بالا ببر 3. روتین رو بشکن
  2. بینش: 1. واقعیت رو کشف کن 2. بینشت رو گسترش بده
  3. مفتخر بودن: 1. دیگران رو بشناس 2. دستاوردهاتو زیاد کن 3. شهامت رو تمرین کن
  4. اتصال یافتن: 1. اهداف مشترک بساز 2. روابطت رو محکم کن 3. به لحظه‌ها اهمیت ببخش

برخی از لحظات مهم هر چهار عنصر رو شامل میشن.

 

بخش 2: تفکر در لحظه

 

اگر برای یه تغییر در حال تلاشید، لحظه مهمی بسازید که بین خود قبلی و خود جدیدتون مرز ایجاد کنه.

نشیب‌ها متضاد فرازها هستن؛ لحظات مهم منفی – لحظات سختی، درد و اضطراب.

تغییرات و دستاوردها باید ثبت و حفره‌های ذهن پر بشن.

سه شرایط لحظات مهم رو میسازن که حائز توجهن: 1. تغییرات 2.دستاوردها 3.نشیب‌ها.

 

بخش3: ساختن فرازها

 

در بسیاری از روابط مشتری‌ها، لحظاتی که بیشتر به خاطر می‌مونن، نشیب‌ها هستن.

بیشتر تجارت‌ها لحظه “قابل فراموش شدن” رو دوست دارن. این حالت یعنی هیچ چیز اشتباهی پیش نیومده و چیزی که می‌خواستید و گرفتید.

برای شکل‌گیری روابط خوب با مشتری، ابتدا باید نشیب‌ها رو پر کنید. این باعث میشه که بتونید رو مرحله دوم تمرکز کنید: ایجاد لحظه‌هایی که سبب میشن تجربه به‌یادموندنی بشه.

پس اول نشیب‌ها رو پر کنید و بعد فرازها رو بسازید.

بسیاری از مدیران تجارت‌ها هیچ‌وقت به مرحله دوم نمیرسن و به جاش با پر کردن نشیب‌ها، مواردی که برای مشتری آزاردهنده‌ست رو رفع میکنن. به نظر میرسه که هدفشون ارائه خدمتی بی‌نقص، به جای خدمتی خارق‌العاده‌ست.

تحقیقات نشون میده که وقتی مشتریان با شما بخاطر مشکلشون تماس میگیرن، باید رو دفاع کردن تمرکز کنید – یعنی بر روی کارایی سرویس تمرکز کنید و سعی کنید خوشحالشون کنید.

برای پرطرفدار شدن، باید به‌یادموندنی باشید و این نیازمند فرازهاست. فرازها به طور طبیعی به‌ وجود نمیان، بلکه باید ساخته بشن.

برای تحول یک لحظه، سه کار رو انجام بدید: یک، تمایلات رو تقویت کنید. دو، انتظارات رو بالا ببرید. سه، روتین رو بشکنید (چیزی که از یه تجربه انتظار میره رو انجام ندید). لحظات متحول‌کننده باید حداقل دو تا از این عناصر رو داشته باشن.

افزایش تمایلات به معنای “زیاد کردن شعله” واقعیته.

برای افزایش انتظارات باید رقابت برای خلاقیت ایجاد کنید؛ مثل یه بازی، مسابقه، اجرا، مهلت گذاری، یا یه تعهد عمومی.

یه روش که بفهمید این کارا انجام شده اینه که ببینید مردم دوربیناشون رو درمیارن یا نه. 

یادتون باشه که زیاد معقول نباشید؛ چون ممکنه فرازهاتون رو از دست بدید.

 

بخش 4: روتین رو بشکنید!

 

شکستن روتین به معنای اینه که چیزی که از یه تجربه موردانتظاره رو انجام ندید. 

یه تفاوت بین شکستن روتین و غافلگیر کردن اینه که اولی باعث میشه ما به روتین فکر کنیم.

برای شکستن روتین، اول باید روتین رو بفهمیم.

یه بررسی بر روی هتل‌ها در سایت TripAdvisor نشون داد که وقتی افراد گفتن تو این هتل‌ها “تجربه فوق‌العاده‌ای” داشتن، 94% درصدشون تمایل داشتن که این هتل رو حتما به بقیه معرفی کنن، در حالی که 60% افرادی که گفته بودن “خیلی راضی” بودن این تمایل رو داشتن.

 

چیپ هیث
چیپ هیث

 

چه‌جوری روتین رو بشکنیم که اهمیت پیدا کنه – اما اونقد تکراری نشه که مشتری‌ها بهش عادت کنن؟ یک راه حل استفاده از شانسه.

وقتی مشتریای دائمی یه پرواز یه اطلاعیه خنده‌دار از بلندگوها شنیدن، در سال بعد یک پرواز بیشتر از مسافرایی که نشنیده بودنش، سفر داشتن.

تیم تحلیلگر محاسبه کرد که اگه تعداد مسافرایی که اطلاعیه خنده‌دار رو شنیدن دو برابر بشه، 140 میلیون دلار بیشتر سود کسب میشه. 

افرادی که مسئول ایجاد تغییرات هستند باید فرازهایی ایجاد کنن که روش‌های قدیمی و به روش‌های جدید تبدیل کنه.

تحقیقات نشون میده که اگر از افراد مسن راجع به واضح ترین خاطره‌شون بپرسین، اکثرشون به سمت خاطرات بازه سنی 15 تا 30 سالگیشون میرن. به این پدیده “دست‌انداز خاطرات” میگن.

راهکار چیپ و دن برای کسایی که میترسن آینده‌شون از گذشته‌شون کمتر خاطره‌انگیز باشه، اینه که از قدیم میگن: “تنوع چاشنی زندگیه” و نه “تنوع، ورود به زندگیه”.

روتین‌های خودتون رو بشناسید. باهاشون بازی کنید و تغییرشون بدید.

خاطرات، تجاربی هستن که از روتینامون متمایزن. اونا باعث میشن احساس لذت و نشاط کنیم و انگیزه بگیریم.

 

بخش 5: واقعیت رو کشف کنید

 

وقتی که ناگهان چیزی رو می‌فهمید که انتظارش رو نداشتید، واقعیت رو کشف کردید؛ این لحظه مهمیه که در ثانیه‌ای میتونه دیدگاهتون رو نسبت به زندگی عوض کنه.

در نتیجه، طرف مقابل شما باید یهو تو ذهنش بگه: “آها! فهمیدم!”

این دستور سه بخشی، 1. بینش صحیح، 2. محدود به زمان و 3. کشف شده توسط طرف مقابل برای وقتی به کار میره که میخوایم خود افراد واقعیت رو بفهمن.

تا زمانی که ارزش مسئله رو نفهمید، ارزش جوابش رو درک نمی‌کنید. در نتیجه، وقتی چیپ و دن راجع به “کشف واقعیت” می‌نویسن، منظورشون پیدا کردن جواب یه مسئله‌ست. اینجاست که بینش به دست میاد.

 

بخش 6: به بینش برسید

 

تحقیقات نشون میدن که انعکاس افکار و احساساتمون روشی موثر برای درک کردنه. بررسی رفتارهای خودمون هم خیلی ثمربخشه.

معمولا اعمال موجب بینش میشن و نه برعکس.

باربارا فردریکسن، یکی از محققان پیشرو قانون “اوج-انتها”، میگه دلیل اینکه فرازها در ذهن ما میمونن اینه که مثل یه برچسب قیمت ذهنین و در حقیقت به ما میگن که هزینه تجربه دوباره این خاطره چقدره.

وقتی دانش‌آموزا برگه‌شون که توش غلطاشون تصحیح شده رو پس میگیرن، واکنش طبیعیشون دفاعیه و ممکنه حتی با بی‌اعتمادی همراه باشه: معلم منو دوست نداره! اما تصحیح صحیح پیام درست‌تری رو بهشون می‌رسونه: من میدونم که تو میتونی با تلاش بیشتر، نتیجه خیلی بهتری بگیری. برگه صحیح شده یه قضاوت شخصی نیست، بلکه جزو مسیر پیشرفتته.

مربی‌گری در دو جمله: من از تو توقع زیادی دارم و میدونم می‌تونی برآورده‌شون کنی. در نتیجه این چالش جدید رو امتحان کن، ولی اگر هم شکست بخوری، بهت کمک میکنم که از شکستت بهبود پیدا کنی”.

مربی باید افراد رو سمت تلاش بیشتر و در نتیجه، کسب بینش وسیع‌تر هل بده. 

بینش باعث درک و تغییر میشه و نباید اتفاقی به دست بیاد. برای هدایت دیگران به سمت بینش، باید کاری کنیم که واقعیت رو کشف کنن؛ یعنی چیزی رو بفهمن که از لحاظ احساسی متحولشون کنه.

برای دسترسی به بینش باید بیشتر تلاش کنیم و خودمون رو در شرایط جدیدی قرار بدیم که در معرض خطر شکست قرار بگیریم.

مربی‌ها میتونن کمک کنن که بیشتر از چیزی که فکر می‌کنیم پیشرفت کنیم و در حین این فعالیت، لحظات خاطره‌ساز هم برامون پیش بیاد.

فرمول مربی‌گری که ما رو به بینش میرسونه: استانداردهای بالا + اطمینان به خود + هدف داشتن + حمایت داشتن.

برای اینکه افرادی که مربیشونیم پیشرفت کنن، باید سعی کنیم غریزه کمک به افرادی که بهشون اهمیت میدیم رو در خودمون خاموش کنیم.

تلاش کردن یاد گرفتن رو به ارمغان میاره و نه موفقیت.

 

دن هیث
دن هیث

 

لحظات تحول ما رو از روزمرگی جدا میکنن. لحظات بینش باعث میشن حقایقی رو درباره جهان و خودمون کشف کنیم. لحظات افتخارآفرین باعث میشن بهترین نسخه از خودمون باشیم – زمانی که شهامت داریم، شناخته میشیم و چالش‌ها رو پشت سر میذاریم.

 

بخش 7: دیگران رو بشناسید

 

از جمله راه هایی که باعث میشه دیگران به خودشون افتخار کنن، اینه که بشناسیمشون.

در تحقیقی که 46 سال طول کشید، سخنرانان انگیزشی فقط رو یک مورد دائما تاکید داشتند: “ارزش دادن به کارهایی که انجام شده”.

ارزش دادن باید شخصی باشه، نه سیستمی.

یک مقاله از فرد لوتانس و الکساندر دی. استاکوویک راجع به ارزش نهادن تاکید میکنه که شناسایی درست کارمندان باعث میشه که حس کنن کارشون باارزشه و بهشون توجه شده؛ در حقیقت، انگار مدیر میگه: “من دیدم چه کاری انجام دادی و بابتش قدردانم”.

در سال 2014، موسسه خیریه DonorsChoose با بررسی داده‌های تاریخی، کشف کرد که خیرینی که نامه تشکر می‌گرفتند، سال بعد مبلغ بیشتری به این موسسه اهدا می‌کردند. این نامه‌ها باعث برقراری ارتباط موثر میشد. 

محققان میگن اگر ارزش قائل شدن رو تمرین کنید، احساس خوشحالی بیشتری خواهید داشت – در حقیقت، این یکی از روش های موثر در روانشناسی مثبته. به علاوه، محققان میگن این خوشحالی طولانی مدت خواهد بود.

 

بخش 8: دستاوردها رو زیاد کنید

 

برای شناسایی دستاوردها، از خودتون بپرسید: چه چیزی انگیزه‌بخشه؟ چه چیزی ارزش چند هفته یا چند ماه کار کردن رو داره؟ چه موفقیتی ارزش جشن گرفتن و داره؟

رسیدن به یه دستاورد باعث حس افتخار و تحول میشه. دستاوردها ارزش فرازها رو دارن.

تمایل به رسیدن به دستاورد باعث میشه از نهایت تلاشمون استفاده کنیم.

کاری که دستاورد انجام میده اینه که ما رو مجبور میکنه که از حداکثر تلاشمون استفاده کنیم، اما چون این دستاوردا تحت کنترل ما هستن و خودمون انتخابشون کردیم، ارزش تلاش کردن رو دارن.

لازم نیست که فقط به یه خط پایان برسیم. با زیاد کردن تعداد دستاوردها، می‌تونیم یه مسابقه طولانی رو به یه مسابقه عادی با چندین خط پایان تبدیل کنیم. با رسیدن به هر خط پایان، احساس افتخار و انرژی بیشتر برای شروع دستاورد بعدی، بهمون دست میده.

 

بخش 9: شهامت رو تمرین کنید

 

 مدیریت ترس  – هدف روان درمانی آشکارکننده  – بخش مهمی از افزایش شهامته. 

روانشناسی به نام پیتر گالویتزر بررسی کرده که زمانی که افراد از قبل با خودشون قرار میذارن – اگر فلان اتفاق بیفته، فلان کار رو انجام میدم – بیشتر در جهت تحقق هدفشون تلاش خواهند کرد. 

شهامت داشتن سخته، اما وقتی که تمرینش کنید آسون تر میشه. و وقتی با شهامت بلند بشید، بقیه افرادم همراهیتون می‌کنن.

لحظات افتخارآفرین با رسیدن به دستاوردامون پیش میان. در این لحظه‌ها، سینه‌مونو جلو میدیم و سرمون رو با افتخار بالا می‌گیریم.

سه قانون وجود داره که با کمکشون میتونیم لحظات افتخارآفرین بیشتری ایجاد کنیم: 1. دیگران رو بشناسیم 2. دستاوردهامونو زیاد کنیم و 3. شهامت داشتن رو تمرین کنیم. اولین قانون این لحظات رو برای دیگران ایجاد میکنه و دو تای دیگه، برای خودمون.

ما اصل شناختن دیگران رو خیلی نادیده می‌گیریم. کارولین وایلی میگه 80% مدیرها میگن کارمنداشونو میشناسن و براشون ارزش قائلن، اما فقط 20% از کارمندا با این حرف موافقن.

تلاش کمی برای شناختن دیگران، پاداش بزرگی برای اونا به حساب میاد.

برای اینکه لحظاتی افتخارآفرین برای خودمون بسازیم، باید دستاوردهای معنادار خودمون رو افزایش بدیم  – یعنی تفکیک یه مسابقه طولانی به یه مسابقه عادی با چندین “خط پایان”، و پیدا کردن دستاوردهایی که در غیر این صورت ناشناخته می‌موندن.

هدف‌های سازمانی و عددی برای تمرین مسئولیت‌پذیری مناسبن، اما مدیران باهوش از بطنشون دستاوردهای بیشتری خارج می‌کنن.

تمرین شهامت باعث میشه برای پاسخ‌دهی به شرایط آماده باشیم.

شهامت مسریه؛ لحظه‌ای که ما با شهامت کاری انجام میدیم، ممکنه لحظه تحول شخص دیگه‌ای بشه.

 

بخش 10: هدفی رو به اشتراک بذارید

 

لحظه تحول برای گروه‌ها زمانیه که هدفی مشترک پیدا میکنن – که ما رو به هم نزدیک می‌کنه و تفاوت‌هامون رو کمرنگ میکنه. ما ساخته شدیم تا متحد باشیم.

محققی به نام رابرت پرووین اعلام کرد که خندیدن 30 درصد در مکان‌های اجتماعی بیشتر از مکان‌های خصوصی اتفاق میفته.

اگر میخواید عضوی از یه گروه صمیمی باشید، کاری که برای همگیتون معنای بزرگی داره رو با هم شروع کنید؛ این تبدیل به خاطره‌ای میشه که تا ابد به یاد خواهید داشت.

برای پیدا کردن ارتباط، میتونیم مردم رو برای یک لحظه معین کنار هم جمع کنیم. می‌تونیم ازشون بخوایم در وظیفه‌ای معنادار با هم همکاری کنن. راه آخر اینکه که توسط چیزی باارزش تر اونا رو به هم متصل کنیم.

هدف‌مند بودن به این معناست که حس می‌کنید دارید با دیگران همکاری می‌کنید، کاری که انجام میدید معنای بزرگ‌تری داره. اشتیاق به معنای علاقه و هیجانیه که برای انجام کارِتون دارید. 

افرادی که نسبت به شغلشون اشتیاق زیادی دارن، اگر هدف نداشته باشن، عملکرد خوبی نخواهند داشت.

وقتی به عملکرد می‌رسیم، هدف مهم‌تر از اشتیاقه. 

ایمی وازونسکی از دانشگاه وِیل، عقیده داره که هدف کشف نمیشه، بلکه به وجود میاد.

مطالعه‌ای توسط آدام گرنت نشون میده که غریق نجات‌ها بعد از خوندن داستان‌هایی که درباره نجات افراد از غرق شدن بود، 43% ساعت کاریشون رو افزایش دادن. این داستانا باعث شده بود اشتیاق اونا نسبت به کارشون بیشتر بشه.

وقتی به رادیولوژیست‌ها تصویر بیمارانی که عکساشون رو اسکن می‌کردن نشون داده شد، تعداد و دقت اسکن تصویراشون بیشتر شد. وقتی پرستارایی که تجهیزات جراحی رو جمع میکردن، بهیارانی که این تجهیزات رو استفاده می‌کردن دیدن، 64% بیشتر کار کردن و 15% خطای کم‌تری مرتکب شدن. 

گاهی مفیده که از خودمون بپرسیم: “چرا؟ چرا این کار رو انجام میدیم؟” ممکنه “چرا” های زیادی لازم باشه تا به پاسخمون برسیم. وقتی به بحث “همکاری” رسیدیم، یعنی دیگه نیاز نیست ادامه بدیم.

وقتی معنای مشارکتتون در کار رو فهمیدید، می‌تونید تغییر پیدا کنید.

 

بخش 11: روابط رو محکم کنید

 

وقتی اطرافیانمون نسبت به ما پاسخ‌گو باشن، روابطمون محکم‌تر خواهد بود.

پاسخ‌دهی شامل سه چیز میشه:

  1. درک کردن: شریک عاطفی من درک میکنه چطور خودم رو میبینم و چه چیزی برام مهمه.
  2. ارزش دهی: شریک عاطفی من به من و چیزایی که می‌خوام احترام میذاره. 
  3. اهمیت دادن: شریک عاطفی من از من حمایت می‌کنه و بهم کمک می‌کنه.

تحقیقات نشون میده که پاسخگویی موجب ایجاد حس امنیت در نوزادان و حس حمایت شدن در کودکان میشه، باعث میشه افراد از دوستی‌هاشون راضی‌تر باشن و زوج‌ها احساس نزدیکی بیش‌تری به هم پیدا کنن.

 

دن هیث و چیپ هیث
دن هیث و چیپ هیث

 

موسسه گَلاپ تعدادی سوال طراحی کرده تا میزان رضایتمندی کارکنان از شغلشون رو بسنجه. اونا اعلام کردن که شش تا از مفیدترین سوالاتشون، اینا بودن:

  1. آیا میدونم سرکارم از من چه انتظاری میره؟
  2. آیا ابزارها و تجهیزات لازم برای درست انجام دادن کارم در دسترسم هست؟
  3. آیا فرصت اینکه هر روز کارم رو به بهترین شکل انجام بدم، دارم؟
  4. در هفت روز اخیر، آیا به خاطر کارم تشویق شدم؟
  5. آیا رئیسم یا شخص دیگه‌ای در محل کارم به من به عنوان یک شخص اهمیت میده؟
  6. آیا کسی سرکارم وجود داره که به‌خاطر پیشرفتم، تشویقم کنه؟

لحظات ارتباطی ما رو با دیگران پیوند میزنن و باعث میشن احساس دلگرمی، اتحاد، همدردی و ارزشمندی کنیم.

برای تحکیم روابط در گروه‌ها، باید هدفی مشترک ایجاد کنیم. این کار می‌تونه با سه استراتژی انجام بشه:

  1. ایجاد لحظه‌ای مهم برای همه
  2. دعوت به تلاش برای هدف مشترک
  3. ارتباط یافتن با یک هدف

 

گروه‌ها در حین تلاش با همکاری هم، مستحکم میشن. افراد حاضرن برای هدفی که خودشون انتخاب کردن و معناداره تلاش کنن. 

“ارتباط یافتن با یک هدف” مردم رو به هدف تلاش‌هاشون متصل می‌کنه، که باعث میشه اونا در کارشون انگیزه پیدا کنن و تشویق بشن.

ما عقیده داریم که در روابط فردی، طرفین با گذشت زمان به هم نزدیک‌تر میشن؛ اما این تمام ماجرا نیست. گاهی برخی روابط طولانی‌مدت با گذشت زمان یکنواخت میشن. روابط در صورت وجود لحظه‌های مناسب، می‌تونن به سرعت عمیق بشن.

طبق گفته روانشناسی به نام هری ریز، چیزی که روابط فردی رو مستحکم میکنه، “پاسخ‌گویی” هست: درک متقابل، ارزش‌دهی و اهمیت دادن. 

پاسخگویی و انتقادپذیری، به همراه “رعایت نوبت”، منجر به تحکیم روابط میشه.

 

بخش 12: به لحظات اهمیت ببخش

 

در اینجا، پنج پیشنهاد برای مثبت نگری در شرایط سخت ذکر شده:

  1. فرازهای کوچک رو پیدا کن.
  2. به روابطت اهمیت بده و به‌خاطرشون خوشحال باش
  3. قدرت‌هات رو بشناس
  4. احتمالات جدید رو بسنج
  5. به دنبال بینش‌ معنوی باش

 

تو پویش بخون_بده_بعدی شرکت کنین! چطوری؟ برامون زیر همین مقاله نظر بذارین و یه کتاب هدیه بگیرین!

 

دن هیث و چیپ هیث

درباره برادران هیث:

چیپ هیث آمریکایی و موسس استادان جوان موسسه اقتصادی استنفورده و همراه با برادرش کتاب‌های متعددی نوشته. دن هیث نویسنده مشهور آمریکایی و سخنران مرکز CASE دانشگاه دوک هست. دن و هیث تاکنون چهار کتاب نوشتن.

کتاب های مشابه قدرت لحظه‌ها:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *