نقد کتاب صبح جادویی
صبح جادویی کتابی از هال الرود است که برای کمک به مردم در ایجاد عادت هایی که زندگی آنها را دگرگون می کند، منتشر شده است. بسیاری از کارشناسان و کارآفرینان این کتاب رو به عنوان یک کتاب “تغییر دهنده زندگی” برشمرده اند و می گویند که این کتاب به معنای واقعی کلمه شامل اجزای سازنده ای است تا زندگی شما را به مسیر درست برگردانند، آن را تغییر دهند و یا آن را بهبود ببخشند. این امربسته به اهداف شخصی شما میباشد و به شرطی تحقق می یابد که تمرینات خود را برای ایجاد عادت صبح جادویی در روز خود اعمال کنید.
کتاب هال شامل توضیحات بیشتر با جزئیات بیشتر است، اما روش یک صبح جادویی به طور گسترده در اینترنت به اشتراک گذاشته می شود. خیلی میگویند اگر یک بار که آن را امتحان کنید، متوجه می شوید که به نظر می رسد با سرعت خیلی سریعی باعث ایجاد تغییر و تحول در زندگی شما می شود.
اگه دنبال کتابهای موفقیت هستید به این مقاله سر بزنید. راستی قبا از ادامه بگم که کتاب هنر خوب زندگی کردن نوشته رولف دوبلی هم مرتبط با این موضوع اگه دوست داشتین بخونینش.
یک صبح جادویی باید شامل 7 مرحله باشد:
- زودتر از قبل بیدار می شوید (به طور معمول 2 ساعت قبل از رفتن به کار).
- یک دوره سکوت دارید.
- تأییدیه ها را می خوانید یا می گویید.
- تجسم سازی فکری انجام می دهید.
- ورزش می کنید.
- مطالب مهم رو میخونید.
- به نوشتن می پردازید.
همه اینها رو قبل از خارج شدن از خانه و رفتن به محل کار انجام میدهید.
این جمله بارها تو نقد کتاب اومده “من هم باورم نمیشد که بتونم این کارها رو انجام بدهم.”
اگه فکر میکنید چرا باید کتاب صبح جادویی از هال ارود رو بخونید به این فکر کنید که آیا تا به حال برای شما هم پیش اومده که به صورت اتفاقی در جایی با یکی از دوستان تون ملاقات کنین. و اون ازتون بپرسه که چرا مدتیه ازتون خبری نیست؟ و شمام بهش توضیح بدین که چون وقت کافی نمیتونین جور کنم؟
اگه شده یا الان گرفتار همچین موقعیتی شدین، درمورد این کتاب رو مطالعه کنین. کتاب صبح جادویی کتابیه که تعداد زیادی از آدمها میگن با هر صبجی بیشتر و بیشتر باعث تغییر در جهان میشن.
این قسمت مجموعه ای از پیامهای مخاطبان کتاب صبح جادوییه که بیشتر از دلیل دیگه گویای اینه که چرا باید این کتاب رو بخونید:
“چون من خواستار هرگونه کمکی به خودم هستم، از دوستم خواستم که همه چیزو در مورد این کتاب، کارهای روزمره خودش و دلیل اینکه این کارو انجام میده بهم بگه چون واقعا از اراده دوستم برای بیدار شدن در 5.30 دقیقه، آن هم هر صبح، شگفت زده شدم، چون این چیزیه که من هیچوقت قادر به انجامش نبودم.
من این اتفاق رو با صبح جادویی از یاد بردم و درست مثل بقیه چیزها صبح جادویی هم تبدیل شد به فقط یک یادداشت در گوگل کیپ خودم که بعدا بتونم بخونمش… که وقتی هم برای این کار نداشتم!
3 ماه به همین منوال گذشت و من خودمو درحالی یافتم که همان حلقه مقایسه قبلی “چجوری اون میتونه این همه کار رو انجام بده؟من زمانی برای انجام این کارها ندارم” نسبت زن هایی که با وجود داشتن کارهای پرمشغله، هیاهوهای جانبی، خانواده ها و دوستی ها زندگی ساده و راحت تری داشتند، تو ذهنم داشتم.
سپس متوجه شدم که؛ “من فقط وقتش رو ندارم” در 6 سال گذشته بهانه ای تکراری بوده و من رو از گفتن “بله” به چیزهای مهمی که احتمالاً می تونستم وقت کافی براشون جور کنم بازداشته بود.
من شروع به تحقیق در مورد روش هایی کردم که منو بتونه از روز کاری دورتر کنه، به دنبال عادت ها و تکنیک هایی بودم که می تونستم با اونا به تعادل بهتری در کار و زندگی خودم دست پیدا کنم و اساسا بتونم بیشتر دنبال چیز هایی برم که برای خودم میخواستم.
و به همین ترتیب دوباره با صبح جادویی برخورد کردم و شیفته افراد کارآفرینی شدم که موفقیت خودشون رو مدیون شروع های زودهنگام اول صبح بودند -چیزی که من حالا فکر میکردم شاید ارزش امتحان کردن داشته باشه.”
آیا صبح جادویی تعادل کار و زندگی بهتری ایجاد می کنه؟
“خب صادقانه بگم، این کتاب توازن بین کار و زندگی من رو تغییر داده، جوری که حتی شاید باورشم نکنید. قبل از تغییر روال خودم به این شکل، برای من طبیعی بود که احساس کنم کل هفته من در یک دفتر کاری میگذره، فقط به این دلیل که تمام ذهن و جریانات عادی من در طول روزهای هفته تمرکز کرده است…
بیدار شو، به محل کار برو، ناهار بخور، دوباره برو به محل کار، برو خونه، شام درست کن، منتظر تعطیلات آخر هفته باش، بخواب، و تکرار این چرخه.
کار همیشه اون قسمت بزرگی از روز بود که مانع انجام کارهایی می شد که می خواستم در زندگی شخصی خودم انجام بدم.
“حالا با داشتن یک برنامه صبح جادویی، احساس می کنم که زندگیم رو به صورت متعادل تری سپری کرده ام، در مقایسه با بقیه روز که انگار از دستم گرفته میشد؛ کارم تبدیل شده به فقط بخشی از روز خودم. وقت بیشتری دارم تا به اهدافم فکر کنم، روی چیزهایی که دوست دارم کار کنم (نوشتن در وبلاگ خودم، که همین الان تو صبح جادویی خودم انجام می دم!) و مهمتر اینکه، تونسته ام هر روز صبح وقت بیشتری رو با نیل بگذرونم.
همچنین صبح ها پیاده روی در امتداد ساحل در مسیرم برای کار بسیار زیبا بود. من برایتون (Brighton) رو خیلی دوست دارم.”
آیا کتاب صبح جادویی نوشته هال الرود در روابط من تأثیری داشته؟
“البته! قبل از صبح های جادویی، من و همسرم بعد از کار و فقط عصرها وقت می گذروندیم. ما از محل کار به خانه برمی گشتیم، این درحالی بود که هنوز فضای ذهنی خود از دفتر رو داشتیم، در حالی که مشغول درست کردن شام بودیم حوادث روزانه خودمون رو بهم تعریف می کردیم. این در حالی بود که احساس گرسنگی هم می کردیم… این یک روال معمولی قبل از خواب بود، اما قطعا این بهترین حالت برای مکالمه صمیمانه خودمون نبود.
حالا میتونیم با هم بشینیم و صبحونه بخوریم (همسرم برام اسموتی درست می کنه :)) این به این معنیه که در ابتدای روز که ذهنمون در خلاق ترین و تازه ترین حالت خودش قرار داره میتونیم مکالمه صمیمانه ای بین خودمون داشته باشیم. بدون داشتن هرگونه عجله ای، فقط یک صبحونه آرام و خوش بینی برای روزی که پیش رومونه.”
سخت ترین قسمت صبح جادویی چیه؟
100% پاسخ قطعی به این سوال در بین مخاطبان برخاستنه. اما در کمال تعجب، این چیزی نیست که به نظر بعضیها سخت باشه. اونها میگن کمی باید با رعایت روال معمول زندگی مبارزه کرد.
باید یاد گرفت که هر بار که این کار رو انجام میدیم در انجام تمام مراحل صبح جادویی آرام باشیم. اونها میگن حالا دیگه از داشتن ساعات اضافی در روز برای انجام دادن کارهای شخصی خوشحالن. سعی می کنن حداقل هفته ای دو بار آرامش ذهن و تجسم سازی داشته باشن.
خلاصه کتاب صبح جادویی نوشته هال الرود
S.A.V.E.R.S. یک کلمه اختصاریه، یک آیین 6 مرحله ای هر کدام ده دقیقه است و یک ساعت قبل از زمان بیدار شدن معمول خود اونو دنبال می کنید:
- سکوت
یا مراقبه. روی تنفس خود تمرکز کنید، بدون اینکه خودتان را قضاوت کنید بپذیرید که ذهن شما سرگردان خواهد شد و افکار به سمت شما می آیند. اما همیشه نفس خود را برگردانید. هوایی را که از بدن شما جریان دارد رو احساس کنید.
کتابهای فوق العاده ای درباره تمرینات مراقبه و زندگی توام با مراقبه اینجا معرفی کردیم که امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید.
- تلقین
این مرحله ای است که در آن مثل یک آدم عجیب غریب به نظر می رسید. ارزشهای مثبت خود را با صدای بلند بگویید، مانند “من اعتماد به نفس دارم”، “من باهوش هستم”، “من خلاق هستم”. هرچه که برایتان کارساز می شود. نکته مثبت: اگر رابطه جدیدی دارید، پیشنهاد می کنم این تمرین را با نوشتن انجام دهید. این نیز کار می کند و احتمالاً شما را از نصب مجدد Tinder نجات می دهد.
- تجسم
خودتون رو به گونه ای تجسم کنید که گویی اونچه رو که در زندگی دنبال می کردید از قبل بدست آورده اید. سعی کنید ذره ذره آن را به تصویر بکشید. روزی رو تصور کنید که به هدف خود رسیده اید و حسی که اون روز خواهید داشت. روابط خودتون رو با بقیه تصویر کنید، ببینید که نگاه کردن در ایینه چه احساسی به شما خواهد داد. برخی از افراد ظاهراً از صفحه بینایی، نوعی کلاژ عکس استفاده می کنند که بهتون کمک می کنه خودتون رو در آن حالت نشان دهید. دفتر من شبیه اتاق خواب دختران قبل از نوجوانی بود، بنابراین تغییرش دادم.
- ورزش
تعداد زیادی از ورزش های 10 دقیقه ای وجود دارد که مطمئنا قلب تون رو به تپش در میاره. حالا من نمی گم که اگه یکی از اهداف تون داشتن بدنی عالی است، می تونید فقط در 10 دقیقه در روز به آن برسید. شما باید کمی بیشتر از انسان های عادی رنج ببرید. و این شامل یک رژیم غذایی سخت و تمرینات دردناک است. اما در اینجا، این مرحله ربطی به افراط ندارد، بلکه بیدار کردن بدن و سطح انرژی مد نظره.
- مطالعه
تعجب خواهید کرد که در عرض 10 دقیقه تا چه مقدار می تونید مطالعه داشته باشید، مخصوصا اگر از روش های تندخوانی به روش صحیح استفاده کنید. محدود شدن به به فقط 10 دقیقه فواید زیادی دارد. اولا، طبق قانون پارکینسون، کار به گونه ای گسترش می یابد که زمان کامل برای تکمیل آن وجود خواهد داشت.
بنابراین هدفی رو تعیین کنید (تعداد صفحات ، فصل ها و غیره) و به آن پایبند باشید. ثانیا، این کار باعث می شود آنچه را که خودتون واقعا می خواهید رو بخونید و نه مقالاتی تصادفی که به دستتون میرسه. وقتی با یک هدف خاصی به مطالعه می پردازید، مغز شما ناخودآگاه اطلاعاتی را که دنبال می کنید جستجو می کنه و خواندن شما بسیار کارآمدتر می شود.
- نوشتن
صفحات صبحگاهی مفهوم کاملا جدیدی نیست ولی با این وجود احساس خیلی خوبی به آدم دست می دهد. نوشتن راهی برای بیرون انداختن افکارتون از مغز و قرار دادنشون بر روی یک کاغذ از پرونده دیجیتال محسوب میشود. این کار احساسی مثل احساس تمیز کردن صبحگاهی به آدم می دهد و به نوعی ملین مغز است. و اتفاقا، شما برای شروع نوشتن نیازی به احساس “الهام” ندارید.
الهام بیش از حد ضروری ارزیابی می شود. ولی اصلا اینطور نیست. فقط بنویسید. افکار خودتون رو بنویسید. دقیقاً همان چیزی را که الان به ذهنتان می رسد. در همان فکر قبلی گیر کرده اید؟ آن را بارها و بارها بنویسید. فکر می کنید که ایده ای ندارید؟ فقط بنویسید “الان نمی دانم چه بنویسم. چه چیزی می توانم بنویسم؟ … »به من اعتماد کنید، ایده ها و کلمات سرانجام به دست خواهند آمد. فقط یک فرصت به خودتون بدید، خودتون خواهید دید.
هال الرود همچنین در مورد شکل گیری عادت صحبت می کند. (البته جیمز کلیر در کتاب عادت های اتمی میگه شکل گیری عادت ها درسته حدودا همین مقداره ولی در اصل به سختی عادتی که می خواید ایجاد کنید هم بستگی داره. مثلا عادتی ثل دویدن ممکنه 8 ماه طول بکشه تا ثابت باشه. اینجا کتاب عادت های اتمی رو معرفی کردیم، اگه لذت می برید بخونید. حتی تیکه هایی از این کتاب رو تو پادکست یه فنجون کتاب قسمت 11هم از سری اول براتون خوندیم که به زودی منتشر میشه.) ظاهراً 21 روز طول می کشد تا یک عادت جدید شکل بگیرد، اما برای اینکه مطمئن شوید، هال شما رو به مدت 30 روز به چالش می کشد. احساس شما اینگونه خواهد بود:
- روز 1 تا 10: غیر قابل تحمل است. خسته شده اید، بی حوصله هستید، حتی نمی دانید یا به خاطر نمی آورید که چرا این روال جدید را از ابتدا شروع کرده اید.
- روز 11 تا 20: ناراحت کننده است. شما شروع به عادت کردن می کنید، اما لزوماً آن را دوست ندارید. هر چند درد در حال کاهش است.
- روز 21 تا 30: قابل توقف نیست. پس از 3 هفته، دیگر نمی تونید متوقف شوید، اگر این کار را انجام دهید احساس گناه و استرس خواهید کرد. حدس بزنید چی: شما به تازگی عادت جدیدی ایجاد کرده ای!
منظور هال الرود این است که که میزان انرژی شما در واقع به تعداد ساعات خواب شما بستگی ندارد، بلکه بیشتر به وضعیت روحی شما بستگی دارد که شب قبل از آنکه به رختخواب می روید دارید. حتی اگر فقط 4 ساعت بخوابید، رفتن به رختخواب با این فکر که با حالت عالی از خواب بیدار خواهید شد، کارساز است. برعکس، فکر اینکه خسته خواهید شد و فردا روز پرکار وسنگینی است واقعا باعث خستگی خواهد شد!