کاور اصلی کتاب روشنگری اکنون

معرفی و نقد کتاب: روشنگری اکنون

زیرعنوان کتاب: دفاعیه‌ی خرد، علم، انسان‌گرایی و پیشرفت

نویسنده: استیون پینکر

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.5/5
با 19867 رای
با 2182 رای
تعداد صفحه: 576
زبان اصلی: انگلیسی

اگر فکر می‌کنی دنیا رو به پایانه، تجدید نظر کن: مردم زندگی طولانی‌تر، سالم‌تر، آزادانه‌تر و شادتری دارند و درحالی‌که مشکلات ما خوفناک هستند، راه‌حل‌هایی در روشنگری ایده‌آل در استفاده از منطق و علم وجود داره.

آیا واقعاً دنیا داره از هم می‌پاشه؟ آیا ایده پیشرفت منسوخ شده؟ در این ارزیابی زیبا از شرایط انسان در هزاره سوم، دانشمند شناختی و روشنفکر عمومی، استیون پینکر، ما رو ترغیب می‌کنه که از عناوین ناخوشایند و پیشگویی‌های نابودی و فنا که گرایش‌های روانشناختی ما هستند، دوری کنیم. در عوض، داده‌ها رو دنبال کنیم: در هفتاد و پنج نمودار اعجاب‌آور و شاخ درآر، پینکر نشون میده که زندگی، سلامتی، رفاه، امنیت، صلح، دانش و خوشبختی نه تنها در غرب، بلکه در سراسر جهان در حال رشد و پدید اومدنه. این پیشرفت نتیجه بعضی از نیروهای کیهانی نیست. این موهبت روشنگریه: اعتقاد به این که عقل و علم می‌تونه شکوفایی انسان رو تقویت کنه.

روشنگری که امروزه ازش یاد می‌کنیم، یک امید ساده‌لوحانه نبوده و واقعا کار کرده. اما بیش از هر زمان دیگه‌ای، به یک دفاع جدی احتیاج داره. پروژه روشنگری برخلاف جریان‌های طبیعی انسان – قبیله گرایی، اقتدارگرایی، شیطان پرستی، تفکر جادویی عمل می‌کنه که به‌طور عوام فریبانه‌ بیش از حد مایل به بهره‌برداری هستش. خیلی از مفسران، که به ایدئولوژی‌های سیاسی، مذهبی یا عاشقانه متعهد هستند، با یک اقدام جبهه‌گرانه علیه‌اش مبارزه می‌کنن. نتیجه، یک تقدیر‌گرایی خورنده و تمایل به نابودی مؤسسات باارزش دموکراسی لیبرال و همکاری جهانی‌ست.

با عمق عقلانی و استعداد ادبی، روشنگری الان دلیل عقل، علم و انسان‌گرایی رو به وجود میاره: آرمان‌هایی که برای مقابله با مشکلاتمون و ادامه این پیشرفت به اونا نیاز داریم.

نقل قول‌های کتاب روشنگری اکنون:

«یک دانشجو می‌پرسه: چرا باید زندگی کنم؟ استیون پینکر پاسخ میده: در عمل پرسیدن این سوال، شما به دنبال دلایلی برای محکومیت خودتون هستید و بنابراین به عنوان راهی برای کشف و توجیه کردن چیزی که براتون مهمه، به استدلال و منطق متعهد هستید و دلایل خیلی زیادی برای زندگی وجود داره! شما به عنوان یه موجود حساس، پتانسیل شکوفا شدن رو دارید. شما می‌تونید با یادگیری و بحث و تبادل نظر، استعداد و توانایی عقلتون رو تربیت کنید. شما می‌تونید از طریق علم توضیحاتی در مورد جهان طبیعی و ازطریق هنرها و علوم انسانی در مورد وضعیت انسان بینش پیدا کنید. شما می‌تونید از ظرفیت خودتون برای لذت و رضایت حداکثر استفاده رو ببرید، که به اجداد شما اجازه داد تا رشد و ترقی کنن و در نتیجه به شما اجازه داد تا وجود داشته باشید. شما می‌تونید قدر زیبایی و غنای دنیای طبیعی و فرهنگی رو بدونید. شما به عنوان وارث میلیاردها سال زندگی که خودش رو جاودان می‌کرد، می‌تونید زندگی را به نوبه خودتون جاودان کنید. به شما احساس همدردی اعطا شده – توانایی دوست داشتن، عاشق شدن، احترام، کمک و ابراز مهربانی – و می‌تونید از هدیه نیکی متقابل با دوستان، خانواده و همکاران لذت ببرید. و از اونجایی که منطق و عقل به شما میگه که هیچکدوم از این موارد مختص شما نیست، شما وظیفه دارید اونچه رو که برای خودتون انتظار دارید در اختیار دیگران هم قرار بدید. شما می‌تونید با ارتقاء زندگی، سلامتی، دانش، آزادی، ثروت، ایمنی، زیبایی و آرامش، رفاه موجودات حساس دیگه رو پرورش بدید. تاریخ نشون میده وقتی با دیگران همدردی می‌کنیم و نبوغ خود رو برای بهبود وضعیت انسانی به کار می‌گیریم، می‌تونیم در این کار پیشرفت کنیم و شما می‌تونید به ادامه این پیشرفت کمک کنید.»

«ایدئولوژی‌های سیاسی چپ و راست، خودشون تبدیل به آیین‌های سکولار شدن، که باعث ایجاد جامعه‌ای از برادران هم‌فکر، سلسله پرسش و پاسخ عقاید مقدس، اهریمن شناسی با جمعیت خوب و اعتماد سعادتمند به درستی و برحق بودن آرمان خود شده و در اختیار مردم قرار میده.»

«همانطور که به انسانیت بیشتر اهمیت می‌دیم، احتمال داره که ما آسیب‌های اطرافمون رو به اشتباه به خاطر نشانه‌های پایین اومدن سطح دنیا درنظر بگیریم به جای اینکه اون رو به دلیل افزایش استانداردهای خودمون درنظر بگیریم.»

«پیشرفت چیه؟ ممکنه فکر کنید که این سوال ذهنی و از نظر فرهنگی نسبیه و برای همیشه قابل پاسخ نیست. در واقع، این یکی از آسون‌ترین سوالات برای پاسخ دادنه. بیشتر مردم اتفاق نظر دارن که زندگی بهتر از مرگه. سلامتی بهتر از بیماریه. رزق و روزی بهتر از گرسنگیه. ثروت بهتر از فقره. صلح بهتر از جنگه. ایمنی بهتر از خطره. آزادی بهتر از استبداده. حقوق برابر بهتر از تعصب و تبعیضه. سواد بهتر از بی‌سوادیه. دانش بهتر از جهله. هوش بهتر از کند ذهن بودنه. خوشبختی بهتر از بدبختیه. فرصت‌ برای لذت بردن از خانواده، دوستان، فرهنگ و طبیعت بهتر از خرحمالی و یکنواختیه. همه این موارد قابل اندازه‌گیری هستن. اگر اونا با گذشت زمان افزایش پیدا کرده باشن، این اسمش پیشرفته.»

«توضیح استاندارد جنون جمعیت، جهله: یه نظام آموزشی متوسط و میانه‌رو، توده مردم بی‌سواد علمی رو در معرض سوگیری شناختی‌شون قرار داده و بنابراین در برابر افراد مشهور ابله و نادان، گلادیاتورهای شبکه‌های خبری و مفاسد فرهنگ عامه‌پسند دیگه، بی‌دفاع قرار داده.»

«بزرگترین دشمن ما در نهایت دشمنان سیاسی ما نیستن، بلکه ارزش، تکامل (به شکل مضر و نقص در طبیعت انسان) و بیش از همه جهل هستن – کمبود دانش در مورد چگونگی حل بهتر مشکلاتمون.»

«مردم خشونت رو یه موضوع اخلاقی می‌دونن، نه غیراخلاقی: در سراسر جهان و در طول تاریخ، تعدادی از مردم بیشتر برای به عدالت رسیدن، به قتل رسیدند تا برطرف کردن حرص و طمع.»

«هیچ سوالی وجود نداره که بزرگترین دوران برای فرهنگ رو مشخص کنه. پاسخ باید امروز باشه، تا اینکه فردا جایگزین اون بشه.»

«اما این در طبیعت پیشرفته که آثار خودش رو پاک کنه و قهرمانانش بر بی‌عدالتی‌های باقی مانده تثبیت میشن و فراموش می‌کنن که ما تا کجا پیش رفتیم.»

نقد و خلاصه کتاب روشنگری اکنون:

نقد کتاب روشنگری اکنون نوشته استیون پینکر

 

زمانی که حقیقت و منطق دیگه کافی نیست

 

استیون پینکر در کتاب جدید خود به طرز جالبی، توسط قدرت و مزایای ارزش‌های شهرهای کوچک کور شده.

من یه دانشمند در دانشگاه برکلی هستم – یه معتقد واقعی همراه کارت درزمینه ارزش‌های روشنگری لیبرال. تصور کنید که من در یه شهر کوچک در ویسکانسین یا آلاباما با یه زن جوان باهوش برخورد می‌کنم و می‌خوام اونو متقاعد کنم که مثل من دانشمند بشه. من میگم: «گوش کن، علم واقعاً عالیه!» «ما دانشمندا به حقیقت و منطق و شکوفایی انسان اهمیت می‌دیم. ما شامل افرادی از هر کشور و فرهنگی هستیم و ارزش‌های ما جهان رو متحول کرده.

به مدت هزاران سال قبل از روشنگری، محدودیت سرعت، سرعت یک اسب سریع بود و بچه‌ها همیشه می‌مردن. حالا ایده‌ها با سرعت نور حرکت می‌کنن و مرگ یه کودک یه فاجعه غیر قابل تصوره. دموکراسی، استبداد رو تحت الشعاع قرار داده، سعادت و خوشبختی از فقر پیشی گرفته، پزشکی بیماری رو از بین برده، آزادی فردی، کنوانسیون اجتماعی رو از ریشه خارج کرده. بیا به ما ملحق شو!»

خانم جوان جواب میده: «به نظر عالی میاد! اما یه موضوعی هست. من این شهرو دوست دارم. من یه دوست پسر دارم که اونم دوست داره دانشمند بشه و دوست دارم ازدواج کنم و به زودی در اینجا فرزندان زیادی داشته باشم. پدر و مادرم خیلی منتظر این هستن که نوه دار بشن و پدربزرگ و مادربزرگ خودم هم نیاز به مراقبت من دارن.

خونواده و دوستانم نزدیک هستن و دوست دارم بچه‌هام در جامعه من زندگی کنن و در همون سنت‌هایی قدم بذارن که من حین بزرگ شدن گذاشته بودم. می‌تونم این کارها رو همزمان با دانشمند بودن انجام بدم؟»

پاسخ صادقانه؟ «اگر به ما بپیوندی، شانست برای اینکه در آخر در شهر مادری خودت زندگی کنی کمه. به طور غیرقابل پیش‌بینی از مکانی به مکان دیگه، از کالجی به مدرسه تحصیلات تکمیلی تا تحقیقات فوق دکترا تا استادی، تا زمانی که تقریبا 40 ساله بشی، نقل مکان خواهی کرد.

برای مدت طولانی از شریک زندگی‌ات جدا خواهی بود. برای بچه دار شدن باید منتظر بمونید و ممکنه اصلاً بچه‌دار نشید. اگر هم بچه‌دار بشید، مطمئناً اونا قادر به بزرگ شدن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود نخواهند بود. اما همیشه اسکایپ برای تماس تصویری وجود داره.»

این گفتگو فقط جنبه فرضی نداره. همکاران در ایالت‌های میانی و جنوبی دقیقاً این نوع مکالمه رو توصیف می‌کنن و من حتی در برکلی بین‌المللی هم صحبت‌های مشابهی داشتم و این بحث فقط در مورد دانشمندان صدق نمی‌کنه. مردم در بسیاری از اقشار جامعه، در سراسر کشور و سراسر جهان، این مکالمه رو انجام میدن. این بیانگر تنش بین بخش جهانی و محلی، مدرنیته و سنت، روابط فرصت‌ شغلی و خانوادگی، افرادی که مکانی رو که در اون بزرگ شدن رو ترک می‌کنن و افرادی که می‌مونن و مستقر میشن.

 

استیون پینکر - نویسنده
استیون پینکر – نویسنده

 

نقطه قوت کتاب روشنگری اکنون، کتاب جدید استیون پینکر، اینه که گویای قسمت اول این مکالمه‌ست. پینکر یک استاد روانشناسی در دانشگاه هاروارده و یک روشنفکر عمومی گسترده، و کتابش مختصری از ارزش‌های روشنگری لیبراله. اون پرونده خودش رو با انبوهی از داده‌ها، استدلال‌های جذاب و سخنوری قابل توجهی ارائه میده. در لحظه‌ای که این ارزش‌ها از راست و چپ مورد حمله قرار می‌گیرن، این می‌تونه کمک بسیار مهمی باشه.

ضعف کتاب اینه که قسمت دوم مکالمه رو به طور جدی درنظر نمی‌گیره ارزش‌های انسانی که زن جوان از شهر کوچک در مورد اون صحبت می‌کنه. ارتباطات محلی و خاص ما فقط با یک خونواده، جامعه، مکان یا سنت خاص می‌تونه غیر منطقی به نظر برسه. چرا به جای تعقیب فرصت‌های بهتر، در یه شهر بمونید؟ چرا احساس اجبار می‌کنید که برای مراقبت از کودک شدیدا معلول یا پدربزرگ و مادربزرگ حساس و در حال مرگ خودتون، رفاه و حال خودتون رو فدا کنید، درحالی‌که هرگز برای غریبه چنین کاری نمی‌کنید؟

و با این حال، از نظر روانشناختی و فلسفی، این دلبستگی‌ها به اندازه ارزش‌های فردگرایانه، منطق‌گرا و جهان‌شمول منفعت‌گرایی روشنگری در زندگی بشر، نقش اساسی دارند. اگه بحث منطق، علم، روشنگری و پیشرفت واقعا قراره متقاعدکننده باشه، – اگه قراره بیشتر از موعظه برای یک گروه کر باشه باید با میزان بیشتری از شنوندگان صحبت کنه، یک پنداشت بیشتر حساب کتاب شده از شکوفایی، یک تخته‌ی وسیع‌تر از ارزش‌ها.

هسته اصلی روشنگری اکنون، یک نمودار عمومیه که تغییرات اون بارها و بارها ظاهر میشه. هرکدوم از اونا معیار غیر قابل انکار پیشرفت انسان رو ترسیم می‌کنه – چه این آموزش، صلح و رفاه بیشتر باشه، یا بیماری‌های عفونی، قتل و حتی مرگ ناشی از صاعقه کمتر باشه. پینکر برای همراهی با هر نمودار، خلاصه‌ای از داده‌های علمی و مطالعات علوم اجتماعی، که شامل صدها هزار نفره، که در سراسر تاریخ بشریت وجود داشته و در سراسر جهان گسترش داشته رو فراهم می‌کنه.

به طور حیرت‌آوری نتیجه اینه که تقریباً در هر معیاری، اوضاع بهتر شده و هنوز هم بهتر میشه. حتی اون سال معروف آتش‌سوزی زباله 2017، پیشرفتی نسبت به سال 2016 داشته. این الگوی بهبود بنیادی از قرن 17 و 18 آغاز شد. این موضوع با رشد و ترقی ارزش‌های روشنگری به طور کلی، و علم و دموکراسی به طور خاص همراه بود.

همونطور که پینکر اذعان می‌کنه، در کتاب‌ها و مقالات قبلی این نکته بیان شده. در واقع، از بین اونا یکی نوشت، «فرشتگان بهتر طبیعت ما: چرا خشونت کاهش یافته است.» اما جمع‌آوری تمام شواهد در یه مکان یه موفقیت چشمگیر و مفیده. و پینکر در مورد برخی استثناهای قابل توجه در این الگو صداقت داره – به عنوان مثال نابرابری، خودکشی و تغییرات آب و هوایی – اگرچه اون فکر نمی‌کنه که اونا بحثش رو خدشه دار می‌کنن.

او همچنین یادآوری کرد که ایالات متحده در بعضی از مقیاس‌ها، انزوا طلبه، نه به این دلیل که آمریکا عملکرد بهتری نسبت به کشورهای دیگه داره، بلکه به این دلیله که عملکرد بدتری داره. از قضا، کشوری که بر اساس ارزش‌های روشنگری تأسیس شد، در تحقق وعده‌های این ارزش‌ها خیلی عقب‌تر از دیگرانه.

 

استیون پینکر
استیون پینکر

 

اما اگر اوضاع خیلی بهتره، چرا برای بسیاری از مردم خیلی بدتر احساس می‌شن؟ چرا مردم پیشرفتی رو که پینکر توصیف می‌کنه تجربه نمی‌کنن؟ پینکر وقت زیادی رو صرف تمرکز روی این سوال نمی‌کنه و وقتی هم که این کار رو می‌کنه، یکم پریشان میشه. بدبینی در مورد ارزش‌های روشنگری، از نظر اون، ناشی از اساتید علوم انسانی چپ و سردبیران مجله‌های برجسته‌ که بیش از حد نیچه رو خوندند، یا از طرف تئوکرات‌های سمت راسته.

با این وجود یه دلیل عمیق‌تری وجود داره که افراد عادی و خوش فکر ممکنه احساس کنن که اشتباهی رخ داده، با وجود شواهد زیادی که خلاف اون رو نشون میدن. نمودارهای پینکر و دیدگاههای اخلاقی منفعت‌طلبانه‌ای که اونا رو همراهی و برجسته می‌کنه، صریحاً در مورد رفاه بشریت به عنوان یک کُله. اما ارزش‌ها در احساسات و تجربه و همچنین منطق، در بخش محلی و همچنین جهانی ریشه دارن.

از همون نوزادی، انسان‌ها وابستگی‌های خاصی به افراد خاص و مکان‌های اطراف خود پیدا می‌کنن و این ارتباطات زیربنای تعهد، مراقبت، اعتماد و عشقه. در زبان علوم اعصاب، ممکنه شما اینو به عنوان «محور اکسی توسین» یاد کنید، هرچند خیلی پیچیده ست که بخواد یک ماده شیمیایی واحد باشه. در بیشتر پستانداران، سیستم مغزی «تمایل و دوست شدن» – که از طریق انتقال دهنده عصبی اکسی توسین درگیر میشه – نقش مهمی در پیوند بین مادران و نوزادان داره.

در انسان، با ظرفیت متمایز ما برای همکاری، این سیستم دلبستگی گسترش یافته تا در محدوده گسترده‌تری از روابط، از پیوند جفت گرفته تا دوستان و همکاران مربوط بشه.

ممکنه فکر کنید این پیوندها بیانگر این واقعیت هستن که افراد به همدیگه شباهت دارن یا علایق مشابهی دارن. در حقیقت، اقتصاددان رابرت فرانک و فیلسوف کیم استرلنی، دقیقاً نظر مخالف رو ارائه دادن. احساساتی که همراه با دلبستگی وجود داره – مثل عشق، اعتماد و وفاداری – به افرادی که ظرفیت‌های مختلفی دارن و با منافع کوتاه مدت برخورد می‌کنن، اجازه میده تا به گونه‌ای همکاری کنن که در طولانی مدت به نفع همه باشه.

والدین در برابر فرزندان، زنان در برابر شوهران، شکارچیان در برابر جمع کنندگان – همه این روابط به ناچار شامل تنش و درگیری هستن. عقلانیت، منطق و مذاکره قراردادی به تنهایی نمی‌تونن اختلافات به ‌وجود‌ اومده رو برطرف کنن. اگر اشخاص فقط به دنبال منافع خودشون باشن، حتی در هماهنگی با دیگران، ممکنه وضعیت شون بدتر بشه. اما احساسات می‌تونن کمک کنن. استرلنی استدلال می‌کنه که وابستگی‌ها به عنوان «مکانیزم‌های تعهد» عمل می‌کنن.

اونا اطمینان حاصل می‌کنن که شرکای زندگی به همین راحتی از بحث خارج نشن یا توافقی رو زیر پا نذارن زمانی که شرایط حساس و مصدع میشه.

همون نیروهای اقتصادی و اجتماعی (مثل بازار آزاد جهانی) که محرک پیشرفتی شدن که نمودارهای پینکر هم حفظ شبکه وابستگی‌های محلی رو دشوارتر کرده. کتاب پینکر شامل مجموعه نمودارهای بدبینانه نیست: نمودارهایی که نشان‌دهنده تهدیدی برای روابط محلی هستن – حتی ابتدایی‌ترین روابط بین شرکا و والدین و فرزندان.

از سال 1960، نرخ ازدواج در ایالات متحده بخصوص برای افراد کم درآمد و با تحصیلات کم خیلی کاهش یافته و نسبت خانواده‌های تک والد بین خانوارهای آمریکایی افزایش یافته. درهمین وضعیت، نرخ فقر کودکان همچنان بالاست و سیستم‌های پشتیبانی عمومی از خانواده‌ها، مثل مرخصی استحقاقی والدین و مراقبت از کودک با یارانه جهانی، خیلی کم در ایالات متحده وجود دارن.

خیلی اهمیت داره که این نوع وابستگی‌های محلی رو از ناسیونالیسم و نژادپرستی جدا کنیم ایده‌هایی که، همونطور که پینکر اشاره کرد، تاثیرات مخربی داشته و دارن. این ادعا که ریشه پیوندهای اجتماعی در منشاء مشترک یا خون یا رنگ پوسته، چه از نظر علمی و چه از نظر اخلاقی کاملاً اشتباه هستن و هیچ دلیلی وجود نداره که وفاداری به افرادی که می‌شناسید باید باعث بشه شما با افرادی که نمی‌شناسید خصومت داشته باشید.

اما شواهد علمی و شهودی نشون میدن که قبیله‌گرایی، وقتی که مردم احساس کنن ارتباطات محلی‌شون در معرض تهدیده، می‌تونه اغوا کننده باشه. در عین حال، با تأکید روشنگری بر خودمختاری، فرد منطقی هم می‌تونه به بیگانگی و انزوا کشیده بشه، که افسانه‌های قبیله‌ای رو هرچه بیشتر جذاب می‌کنه.

 

استیون پینکر در حال صحبت
استیون پینکر

 

رویای قرن هجدهم این بود که یه مجموعه ارزش‌های واحد و منسجم، ریشه در عقلانیت و منطق، بتونه بهشتی رو در زمین بسازه. پینکر اون رویای مشترک رو داره. اما فیلسوفان جدیدتری مثل ایزایا برلین، که به خاطر فاضله شکست خورده قرن بیستم به خودش اومده بود، راجع‌به تعدد بیشتر متکثر لیبرال استدلال می‌کرد که برای کالاهای متکثر و متضاد چندگانه جایی باز می‌کنه. خانواده و کار، همبستگی و خودمختاری، سنت و نوآوری واقعاً با ارزش و در تنش هستن، هم در زندگی افراد و هم در زندگی یک ملت.

حالا یک چالش برای روشنگری، ایجاد نهادهای اجتماعیه که بتونه این ارزش‌ها رو از بین ببره و متعادل کنه. سیاست خانواده مثال خوبیه. مردم در هر دو طرف اختلافات سیاسی و فرهنگی در ایالات متحده توافق نادری دارن که برنامه‌هایی مثل ترک خانواده و پیش‌دبستانی شایسته حمایت بیشتری هستن، حتی اگه خواست سیاسی برای چنین اقدامی هیچوقت قرار نباشه ظهور کنه.

اما فکر کردن در مورد خانواده‌ها ممکنه لیبرالیسم رو به صورت عمیق‌تری آگاهی‌رسانی کنه. همونطور که کتاب پینکر به ما یادآوری می‌کنه، برای فیلسوفان روشنگری، مشکل اصلی سیاست این بود که چطور خواسته‌ها و اهداف هزاران فرد خودمختار رو با هم تلفیق کنیم – چطور هماهنگی برای رسیدن به سعادت رو انجام بدیم. فیلسوف چینی باستان منگزی، معمای دیگه‌ای رو هم شناسایی کرد: نحوه گسترش تعهد و اعتماد متقابل که خونواده رو در مقیاس بسیار متفاوت یک کشور تعریف می‌کنه.

این کار راحتی نیست، مخصوصاً برای کشوری به بزرگی و پراکندگی ایالات متحده، اما شاید بتونیم از بوم خونواده درس بگیریم. مشاوران ازدواج اغلب میگن که روابط می‌تونن باعث عصبانیت، سوءتفاهم، حسادت، ارزش‌های کاملاً متفاوت – حتی گاه و بیگاه نفرت بشن. اما اونا نمی‌تونن از تحقیر، که به علامت احساسی سیاسی عصر ما تبدیل شده، جون سالم به در ببرن. تلاش برای ایجاد دولت شبیه یک جامعه به معنای همگن یا حتی هماهنگ‌تر بودن اون نیست.

در عوض، حالا مسئله روشنگری اینه که چطوری می‌تونه زمینه اعتماد و تعهد رو ایجاد کنه که به درگیری بدون تحقیر اجازه فعالیت بده.

 

پیشنهاد تدتالک استیون پینکر رو ببینید:

 

 

خلاصه کتاب روشنگری اکنون نوشته استیون پینکر

 

مضمون روشنگری الان در زیرنویس اون موجوده: اینه که عقل، علم و اومانیسم منجر به پیشرفت میشن. نتیجه اینه: ادامه بدید!

برای توضیح بیشتر، پیام این کتاب اینه که عقل، علم و اومانیسم (انسان‌گرایی) – که پینکر اون رو به عنوان مضامین اصلی روشنگری می‌شناسه – از نظر تاریخی، تقریباً در هر زمینه از زندگی به پیشرفت عظیم منجر شده و اونا بهترین راه برای ادامه این پیشرفت به آینده هستن اما این آرمان‌ها به طور مداوم مورد حمایت قرار نمی‌گیرن و اغلب مورد حمله قرار می‌گیرن. بنابراین، ما باید اونا رو تقویت کنیم و ازشون دفاع کنیم.

دقیقاً در برابر چه چیزی؟ در فصل‌های آغازین، پینکر تعدادی از ایده‌های ضد روشنگری رو نام می‌بره:

  • ایمان مذهبی
  • این ایده که مردم «سلول‌های کاربردپذیر یک ابر ارگانیسم» هستن (که من اونو «جمع‌گرایی» می‌نامم، اگرچه پینکر از این اصطلاح استفاده نمی‌کنه.)
  • اونچه اون ازش به عنوان «جنبش سبز رمانتیک» یاد می‌کنه، که «منافع انسانی رو به واحدی متعالی و یک اکوسیستم وابسته می‌کنه» (در مقابل «محیط گرایی روشنگری» یا «محیط گرایی انسان گرایانه»)
  • «زوال‌گرایی»، این ایده که تمدن «رو به زواله و در آستانه سقوطه.»
  • جنبشی ضد علمی که علم رو به دلیل تعدی به حوزه دین یا ارزش‌ها نکوهش می‌کنه یا اونو مقصر بیماری‌های اجتماعی از نژادپرستی تا جنگ می‌دونه.

پیشرفت در استدلال پینکر خیلی مهمه: این اثبات درست کار کردن روشنگریه. اعتقاد به اینکه جهان فاسد و رو به زواله، میل به انقلابی خشن و آشوب رو برمی‌انگیزه: سیستم رو خرد کنید، همه‌شو بسوزونید، چون هیچ چیز نمی‌تونه از اونچه که ما داریم بدتر باشه. چیزی که ما نیاز داریم این نیست که نهادهای مدرنیته رو که ما رو از غارها به جایی که امروز هستیم بیرون آورده، نابود کنیم، بلکه برای ادامه پیشرفت در چارچوب اونا باید رشد و نمو کنیم.

متأسفانه، زوال‌گرایی کاملاً اغواکننده است، تا حدودی به دلیل سوگیری منفی، به ویژه در اخبار («اگر خونریزی داشته باشه، هدایت می‌کنه») و سوگیری در دسترس بودن، که باعث میشه ما فکر کنیم چیزهای بد خیلی معمول هستن فقط به این دلیل که ما همیشه در مورد اونا می‌شنویم. ما باید با تجزیه و تحلیل دقیق داده‌ها با این مسئله مقابله کنیم. 

 

استیون پینکر و بیل گیتس
استیون پینکر و بیل گیتس

 

بنابراین، بخش عمده‌ای از کتاب به تجزیه و تحلیل تجربی پیشرفت انسان در چندین بُعد – عملی، فکری و اخلاقی می‌پردازه از جمله:

زندگی: امید به زندگی امروزه از متوسط جهانی «کمتر از 30 سال» در اواسط قرن 18، به «بیش از 70 سال» افزایش یافته. و این افزایش‌ها در همه گروه‌های سنی و تمام قاره‌ها مشاهده میشه. به ویژه مرگ و میر کودکان و مادران به شدت کاهش یافته: «برای یک زن آمریکایی، بارداری یک قرن پیش تقریباً به اندازه سرطان پستان خطرناک بود.»

سلامتی: تهدید بیماری‌های عفونی، از طریق ضدعفونی کردن، عقیم سازی، واکسیناسیون، آنتی بیوتیک‌ها و سایر پیشرفت‌های علمی و پزشکی که همه موجب نجات جان میلیاردها نفر شده، بسیار کاهش یافته.

رزق و روزی: گرسنگی و قحطی در بیشتر طول تاریخ بخشی طبیعی از زندگی بود. امروزه، مردم به طور متوسط به بیش از 2500 کالری در روز دسترسی دارند (از جمله به طور متوسط 2400 در هند، 2600 در آفریقا و 3100 در چین). و غذای اضافی همه‌شون به ثروتمندان نمی‌رسه؛ مقیاس‌های رشد کوتاه مدت و سوءتغذیه در برخی از فقیرترین مناطق جهان در حال کاهش و زواله و مرگ و میر ناشی از قحطی هم در سراسر جهان کاهش یافته.

فناوری در این موفقیت بسیار مهم بوده: مکانیزه کردن کشاورزی، کود مصنوعی (به ویژه به لطف فرآیند هابر-بوش) تنوع بهتر محصولات (به لطف نورمن بورلاگ و انقلاب سبزش) و حالا مهندسی ژنتیک. سقوط کمونیسم هم قابل توجه بود، چون «از هفتاد میلیون نفری که در قحطی‌های بزرگ قرن بیستم جان خود رو از دست دادن، 80 درصد قربانیان جمع‌گرایی اجباری رژیم‌های کمونیستی، مصادره مجازات و برنامه ریزی مرکزی توتالیتر بودند.»

ثروت: تولید ناخالص جهانی در بیشتر تاریخ بشر راکد بود و یا به آرومی رشد می‌کرد ، اما «از آغاز روشنگری در قرن هجدهم» تقریباً دو صد برابر شده. و دوباره، این افزایش‌ها فقط در اقلیتی از جهان مشاهده نمیشن. کشورهای غربی ابتدا با شروع قرن 18، در اونچه به عنوان فرار بزرگ (از تله مالتوسی) شناخته میشه، زودتر از بقیه شروع کردن. پینکر این موفقیت رو به علم نسبت میده؛ موسساتی که با محافظت از قانون، حقوق مالکیت و قراردادهای قابل اجرا، اقتصاد آزاد ایجاد می‌کنن.

تغییر در ارزش‌هایی که «به جای فقط سربازان، کشیشان و درباریان» به تجار و مخترعین عزت و اعتبار اعطا می‌کنه. اما فرار بزرگ در قرن بیستم با همگرایی بزرگ دنبال شد، چون کشورهای فقیر در سراسر جهان با پیشرفت اقتصادی روبرو میشن و شکاف رو کاهش میدن. در کل، بخشی از جهان که در «فقر شدید» زندگی می‌کنه (با استفاده از تعریف 1.90 دلار در روز در سال 2011 دلار بین المللی) از تقریبا 90 درصد در سال 1820 به 10 درصد امروز کاهش یافتن.

ایمنی: مرگ و میر ناشی از تقریباً انواع حوادث به شدت کاهش یافته. مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی به تنهایی از سال 1921 تا الان 24 برابر شده. مرگ عابر پیاده و سقوط هواپیما هم کاهش یافته. محل کار ایمن‌تره. مرگ از سقوط، آتش سوزی، غرق شدن کاهش یافته دیگه شما نام ببرید. حتی بلایای طبیعی تعداد افراد کمتری رو نسبت به گذشته می‌کشه، چون فناوری و شیوه‌های بهتر باعث میشه ما از همه چیز از زلزله گرفته تا صاعقه ایمن باشیم.

کیفیت زندگی: ساعات کار از بیش از 60 ساعت در هفته در ایالات متحده و اروپای غربی در سال 1870، امروزه به حدود 40 ساعت کاهش یافته. کارهای خانه از 58 ساعت در هفته در سال 1900 به 15.5 ساعت در سال 2011 کاهش یافته، و همه رو از شر کارهای سخت رها می‌کنه، اگرچه به دلیل افرادی که در طول تاریخ کارهای خانه رو انجام دادن، این در واقع آزادی بزرگ زنانه. در نتیجه، مردم داشتن ساعات بیشتری از اوقات فراغت رو گزارش میدن و تعداد بیشتری در دوران پیری بازنشسته میشن.

نه تنها زمان ما، بلکه پول ما هم آزاد شده: هزینه‌های مورد نیاز در ایالات متحده از بیش از 60 درصد درآمد قابل استفاده در سال 1929 به حدود یک سوم در سال 2016 کاهش یافته. و در نتیجه پیشرفت اقتصادی و فناوری بهتر، مردم کارهای بیشتری انجام میدن، مسافرت بیشتر (از جمله سفرهای بین المللی)، رژیم‌های غذایی متنوع و جالب توجه و داشتن دسترسی خیلی بیشتر به دانش جهان.

 

پیشنهاد میکنن تدتالک استیون پینکر رو از زبون گرم و گیرای خودش بشنوین:

 

 

صلح: در کتاب قبلی پینکر، «فرشتگان بهتر طبیعت ما»، او کاهش خشونت و علل اون رو شرح داد. جنگ بین قدرت‌های بزرگ از زمان جنگ جهانی دوم تا الان رخ نداده و جنگ‌هایی که امروز در جریانه کمتر از گذشته جهان رو در بر گرفته. مرگ‌ها هم از جنگ و هم از نسل کشی کمتر شده و همچنین جرم خشن هم کم شده. اون این کاهش‌ها رو عللی از جمله پیشرفت عقل و آموزش، گسترش تجارت جهانی و مجامع بین المللی مانند سازمان ملل می‌دونه.

دموکراسی: دموکراسی جهان رو در دست گرفته (یعنی جمهوری‌های دموکراتیک، برخلاف رژیم‌های استبدادی). پس از تجربه شکست در رژیم‌های سوسیالیستی در اواسط قرن بیستم، با شکست نازیسم و به دنبال اون سقوط کمونیسم، دوباره در حال بازگشته. حالا دو سوم جمعیت جهان در «جوامع آزاد یا نسبتاً آزاد» زندگی می‌کنن، در برابر یک درصد در سال 1816 (طبق پروژه‌هایی که این نوع کارها رو دنبال می‌کنن، مانند پروژه سازمان سیاسی (Polity Project)).

حقوق برابر: عقاید نژادپرستانه، جنسیتی و ضد همجنسگرایی رو به افوله. «ارزش‌های رهایی بخش» (مانند آزادی، خودمختاری و فردیت) محبوبیت بیشتری پیدا می‌کنن. همچنین این ارزش‌ها روبه‌کاهش هستن: جنایات نفرت، تجاوز جنسی/خشونت خانگی و کودک آزاری/زورگویی.

دانش: در سراسر جهان، کودکان مدت بیشتری به مدرسه میرن و سواد در حال افزایشه. زنان به دلیل اینکه فرهنگ‌های بیشتری تصمیم می‌گیرن دختران خودشون رو آموزش بدن، فاصله تحصیل با مردان رو کاهش میدن. حتی نمرات ضریب هوشی هم در حال افزایشه (پدیده‌ای که تحت عنوان اثر فلین شناخته میشه)، احتمالاً در نتیجه گسترش تحصیلات.

اون این پرونده رو با ده‌ها نمودار و داده‌ها و تجزیه و تحلیل خیلی بیشتر از اونچه یک خلاصه می‌تونه انجام بده، تهیه می‌کنه، بیشترشون از جهان ما در داده‌های مکس روزر تهیه شده و پروژه‌های مشابه.

در طول راه، پینکر برای تعدادی از موارد ضدپیشرفتی، استدلال و مخالفت‌هایی رو ارائه میده:

آیا همه این پیشرفت‌ها فقط متعلق به ثروتمندان و افزایش نابرابری نیست؟ اول، پینکر اشاره می‌کنه، نابرابری «جزء اساسی رفاه نیست»، مثل سلامتی، شکوفایی، دانش و صلح. اونچه بیشتر اهمیت داره ثروت و انصافه و این موارد با بعضی از نابرابری‌ها سازگار نیست. علاوه بر این، برخی از نابرابری‌ها نتیجه طبیعی پیشرفت اقتصادی هستن و در واقع کاهش نابرابری، عموماً از فاجعه‌های اقتصادی و انسانی ناشی میشه:

«جنگ تحرکات گسترده، انقلاب تحول آفرین، فروپاشی دولت و بیماری‌های همه گیر کشنده». در آخر، اون یادآوری کرد که نابرابری جهانی در واقع در حال سقوطه (به لطف همگرایی بزرگ) و هزینه‌های رفاهی در همه کشورهای پیشرفته به طور مداوم در حال افزایشه.

 

استیون پینکر - نویسنده کتاب
استیون پینکر – نویسنده کتاب

 

آیا همه این پیشرفت‌ها فقط منجر به «مصرف گرایی بی فکر» و زندگی‌های کم عمق و پوچ نشده؟ نه، پینکر استدلال می‌کنه، مردم وقت، پول و انرژی یکبار مصرف خودشون رو صرف ارزش‌های معناداری مثل ارتباط با عزیزان، دیدن دنیا، افزایش دانش خود و ابراز وجود خلاق می‌کنن.

اما در مورد پارادوکس خاورمیانه‌ای و شرقی چطور؟ این ادعا اینه که اگرچه افراد ثروتمندتر در یک کشور از افراد فقیر خوشبخت‌تر هستن، اما کشورهای ثروتمندتر از کشورهای فقیر خوشبخت‌تر نیستند و کشورها با ثروتمندتر شدن با گذشت زمان شادتر نمیشن. این امر به «تردمیل هدونیک» نسبت داده شده، که در اون ما انتظارات خودمون رو در هر سطح جدیدی از دستاورد تنظیم می‌کنیم.

بنابراین حتی با بهبود عینی زندگی هرگز شادتر نخواهیم شد؛ و نظریه‌های مقایسه اجتماعی درباره خوشبختی، که در اون شادی ما بر اساس مقایسه وضعیت ما با دیگرانه. با این حال، پارادوکس شرقی در سال 1973 ارائه شد. با وجود داده‌های بیشتر از اون زمان و تجزیه و تحلیل بهتر، میشه فهمید که این مسئله زیاد پایدار نیست و این نشون میده که خوشبختی بیش از اونچه که ازش می‌ترسیدیم با بهزیستی عینی گره خورده.

آیا مردم در عصر دیجیتال ما تنها‌تر و جدا نیستند؟ آیا بحران تشدید اضطراب، افسردگی و خودکشی وجود نداره؟ نه. پینکر به داده‌ها نگاه می‌کنه و نتیجه می‌گیره که بسیاری از این مشکلات در حال کاهش هستن و بقیه‌شون نسبتاً ثابت هستن؛ هیچکدوم از اونا به طور قابل توجهی افزایش پیدا نمی‌کنن، قطعاً برای نشون دادن بحران عصر جدید نیست.

اما آیا ما محیط زیست رو تخریب نمی‌کنیم؟ پاسخ پینکر در اینجا با بصیرت و ظریفه. اول، اون بین «ایدئولوژی شبه دینی» «طرفداری محیط زیست (سبز گرایی)» و دیدگاهی که ممکنه «اكو مدرنیسم»، «اكو پراگماتیسم (مصلحت‌گرایی محیطی)»، «محیط‌گرایی روشنگری» یا «محیط‌گرایی اومانیستی» نامیده بشه، تفاوت قائل میشه. سبز گرایی، انسان‌ها رو آفتی در زمین بکر می‌دونه، خودش رو در برابر علم و فناوری قرار می‌ده و خواستار رشد مجدد و صنعتی‌سازی میشه.

اكو مدرنیسم بر مزایایی كه فناوری برای بشریت فراهم می‌كنه متمركز شده و در عین حال تشخیص میده که مقداری از آلودگی لازم و قابل قبوله و تلاش می‌کنه خودش از فناوری برای کاهش آسیب‌های زیست محیطی استفاده كنه. با اینکه اون اینو با صراحت نمیگه، تفسیر من از تفاوتش اینه که اکو مدرنیسم به دنبال حفظ کردن محیط زیست برای شکوفایی انسانه (سازگار با اومانیسم روشنگری که پینکر مدام بهش برمی‌گرده).

درحالی‌که سبز گرایی به دنبال حفظ طبیعت دست نخورده است به عنوان پایانی درون خودش، فراتر و جدای از انسان‌ها.

اون در ادامه اشاره می‌کنه كه جنبش سبز گرایی سابقه پیش بینی ناكام فاجعه رو داره، مثل «بمب جمعیتی» كه پال ارلیک در دهه 1960 هشدار داد كه قرار بود تا دهه 1980 منجر به قحطی گسترده بشه، یا ترس‌های مرتبط باهاش که منابع طبیعی جهان رو به اتمام بود. و اشاره كرد كه بسياري از اقدامات آسيب‌رسانی به محيط زيست در حال كاهشه، از جمله آلودگي، جنگل زدايي و نشت نفت.

با این حال، اون معتقده که برخی از تهدیدات زیست محیطی، به ویژه گرم شدن کره زمین، واقعی و جدی هستن. اون مدافع استفاده نکردن از کل انرژی جهانه (که بسیاری از اقدامات پیشرفت ذکر شده رو تهدید می‌کنه)، بلکه به جاش استفاده از فناوری: تغییر به انرژی هسته‌ای، بکارگیری تکنیک‌های جذب کربن و احتمالاً مقدار محدودی از مهندسی مستقیم آب و هوا.

تروریسم چطور؟ پینکر تروریسم رو یک تهدید واقعی می‌دونه، اما یک تهدید جزئی، که در مقایسه با نبردها یا حتی تصادفات، جون افراد خیلی کمتری رو می‌گیره. اون به داده‌ها نگاه می‌کنه تا نشون بده تروریسم در حال افزایش نیست و با استناد به مطالعاتی که میگه به طور کلی موفقیت آمیز نیست: تروریست‌ها در دراز مدت به ندرت به اهداف استراتژیک خودشون می‌رسن. اون نتیجه گرفت که این یه مشکله، اما یه فاجعه یا تهدیدی برای تمدن نیست.

تهدیدات وجودی که فناوری مدرن یا آینده قراره همراه بیاره چطور؟ به عنوان مثال، تهدید یک هوش مصنوعی ابر هوشمند یا یک حمله تروریستی زیستی یا سایبری پایان دهنده تمدن؟ با توجه به این نکته که ما نمی‌تونیم آینده رو پیشگویی کنیم، پینکر نتیجه گرفت که تهدیدهای واقعی وجود داره، اما بیش از حد بهشون پرداخته میشه؛ مقدار کمی از آسیب‌ ممکنه وجود داشته باشه، اما خطر انقراض خیلی ناچیزه. اون میگه، بزرگترین تهدید برای بشریت جنگ هسته‌ایه (كه براش روند خلع سلاح و سایر روندهایی که جنگ رو به طور کلی رایج نمی‌كنن توصیه میشه).

پبنکر نادیده گرفتن برنامه‌های ایمنی هوش مصنوعی یا ضد بیوتروریسم رو توصیه نمی‌کنه، اما میگه خطر واقعی اینکه تهدیدها رو بیش از حد در نظر بگیریم وجود داره: این می‌تونه باعث تخصیص نادرست منابع محدود بشه و می‌تونه منجر به ناامیدی مردم بشه که نتیجه می‌گیرن جهان احتمال داره تا به معنای واقعی کلمه در طول زندگی اونا پایان پیدا کنه.

پینکر بعد از اینکه زمینه پیشرفت رو فراهم کرد، به عقایدی که بنیان اون رو فراهم می‌کنه برمی‌گرده، که اونا رو به عنوان موضوعات اصلی روشنگری معرفی می‌کنه و خواستار تقویت و دفاع از این ایده‌ها در برابر جنبش‌های ضد روشنگری در فرهنگ هستش.

اون اشاره می‌کنه، که عقلانیت و منطق، اساسی و بنیادیه و هر کسی که مخالف اون باشه، طبق تعریف، غیر منطقیه. بعضی افراد استدلال می‌کنن که وجود سوگیری شناختی، مثل مواردی که توسط اندیشه سریع و آهسته دانیل کانمن رواج پیدا کرده، غیر منطقی بودن انسان رو اثبات می‌کنه (حتی «به طرز غیرقابل پیش بینی غیرمنطقی»). اما این تعصبات مانع از منطقی بودن ما جلوگیری نمی‌کنه، اونا به سادگی مانعی برای تفکر خوب هستن که می‌تونیم ازشون استفاده کنیم – با استفاده از منطق و عقلانیت.

مانع دیگه در برابر یک جامعه منطقی اینه که بسیاری از مردم وقتی صحبت از مسائل سیاسی میشه، عقاید رو کنار می‌ذارن، و اعتقاداتشون رو نه به عنوان ارزیابی صادقانه حقیقت بلکه به عنوان یک عمل وفاداری یا وفاداری به یک ایدئولوژی یا قبیله، بیان می‌کنن. به طور کلی پینکر خواستار آموزش و تعلیم بهتر در مورد عقلانیت انتقادی و انحراف شناختی، رویکرد تجربی‌تری در پیش بینی و سیاست زدایی از مسائل تا حد ممکنه.

پینکر میگه، علوم پایه، افتخارآمیزترین موفقیت گونه‌ی انسانی ماست. علم به طور کلی با دو آرمان از منطق و عقلانیت متمایز میشه: اینكه جهان قابل فهمه و مشاهدات و مدارک و شواهد، اساس فهم اون هستن (آخری فرمول منه، اون میگه: «ما باید اجازه بدیم كه جهان به ما بگه آیا عقاید ما درموردش درسته یا نه»). اون از علم در برابر ادعاهایی که مقصر مشکلاتی مثل نژادپرستی یا قبیله‌گراییه، دفاع می‌کنه و خواستار اینه که علم و اومانیست‌ها به جای اینکه خودشون رو در تضاد یا رقابت ببینن، به نفع همدیگه عمل کنن.

 

قبیله، قوم، عشیره، گروه محلی

 

اومانیسم، سرانجام، «هدف به حداکثر رسوندن شکوفایی انسانه – زندگی، سلامتی، خوشبختی، آزادی، دانش، عشق، غنای تجربه». این یک مبانی غیر دینی برای اخلاقیاته. این نه منفعت طلبانه است (اگرچه اون اعتراف می‌کنه از اون عطر و طعم برخورداره) و نه بایسته‌شناسانه است. اون میگه این استاندارد برای کل کتابه و استانداردیه که افراد از نژادها، آیین‌ها و ملیت‌های مختلف می‌تونن در موردش توافق کنن. اگرچه این با دو گزینه خرد میشه. یکی اخلاق خداباوری، که پینکر استدلال می‌کنه که خدا وجود نداره و حتی اگر هم وجود داشته باشه، منبع اخلاقی بهتری از عقلانیت و منطق نخواهد بود.

او سپس علیه «ایمان‌گرایان» استدلال می‌کنه که به خدا اعتقاد ندارن اما می‌خوان دین رو به عنوان منبع اخلاقی یا به دلیل یک نیاز روانشناختی اعتقادی عرفانی در نظر بگیرند. دشمن دوم اومانیسم چیزیه که پینکر اونو «قهرمانی رمانتیک» نام‌گذاری کرده، که «ایدئولوژی پشت اقتدارگرایی مجدد، ملی گرایی، پوپولیسم، تفکر ارتجاعی، حتی فاشیسمه» و اون رو بیشتر به نیچه نسبت میده. این ایدئولوژی‌ایه که او در پس ظهور ترامپ می‌بینه.

با بازگشت به داده‌ها، پینکر نتیجه گرفت که روندهای طولانی مدت هم ضد خداباوری و هم پوپولیسم استبدادی کار می‌کنن. اما یک موضوع واضح و ثابت کتاب اینه که همه این پیشرفت‌ها، همه این روندهای مثبت، خودکار نیستن و نباید اونا را امری مسلم دونست. پیام او این نیست که «بقیه رو نگران نکنید، آروم بشینید و آروم باشید» ، بلکه پیامش اینه: «بیاید روی چیزهایی که جواب دادن و کار می‌کنن بیشتر انجام بدیم (به جای عقب عقب رفتن و برعکس شروع کردن)» برای انجام این کار، ما نه تنها باید به تحقیق، اختراع و ساخت ادامه بدیم، همچنین باید خودمون رو وقف عقلانیت و منطق، علم و اومانیسم کنیم.

 

به پادکست مون خوره کتابم سر بزنین. ما تو “یه فنجون کتاب” مون تیکه هایی از کتابارو که خودمون ازشون لذت بردیم رو براتون میخونیم. تو هر قسمت “یه نویسنده” ام سیر تحولات فکری و شخصیتی یه نویسنده ی بزرگو براتون تعریف میکنیم. امیدوارم که از گوش کردنشون لذت ببرین.

 

اگه از نوشته های استیون پینکر خوشتون میاد، اینجا خلاصه و نقد کتاب دیگه اش “لوح سپید” رو هم آماده کردیم که پیشنهاد میکنم بخونین!

 

 

استیون پینکر - نویسنده کتاب

درباره استیون پینکر:

استیون آرتور پینکر روانشناس و زبان شناس آمریکایی-کانادایی و نویسنده علمی محبوبه. او از حامیان روانشناسی تکامل یافته و تئوری محاسباتی ذهن به شمار میاد. تخصص آکادمیک پینکر، روانشناسی ادراکی و روانشناسی زبان هست.

کتاب های مشابه روشنگری اکنون:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *