کاور کتاب همه چیز به فنا رفته

معرفی و نقد کتاب: همه چیز به فنا رفته

زیرعنوان کتاب: کتابی درباره‌ی امید

نویسنده: مارک منسون

امتیاز در گودریدز:
3.7/5
امتیاز در آمازون:
4.6/5
با 37032 رای
با 3044 رای
تعداد صفحه: 288
زبان اصلی: انگلیسی
دسته‌بندی‌ها: |

اثر حاضر از نویسنده پرفروش ترین کتاب بین المللی “هنر ظریف بیخیالی” می باشد که به منظور ارائه یک راهنمای غیرمعقول برای مشکلات حاظر در رابطه با امید نوشته شده است.

 ماها در برهه ای خیلی جالب از تاریخ زندگی می کنیم. از نظر مادیات، همه چیز به بهترین شکل ممکن خودش بوده است- ماها آزادتر، سالم تر و ثروتمندتر از هر کس دیگری در طول تاریخ بشریت هستیم. با این وجود، به نوعی به نظر می رسد همه چیز به صورت جبران ناپذیر و وحشتناکی به فنا رفته است! کره زمین در حال گرم شدن است، دولت ها در حال شکست هستند، اقتصاد در لبه فروپاشی قرار دارد و علاوه بر اینها، همه مردم در توییتر دائماً آزرده می شوند. در این برهه از تاریخ، با وجود اینکه به فناوری، آموزش و ارتباطاتی دسترسی داریم که نیاکان ما حتی در خواب خودشون هم نمیتونستند این موارد رو تصور کنند، خیلی از ماها دوباره دچار احساس بی امیدی بزرگی شده ایم.

واقعا چه چیزی در حال رخ دادن است است؟ اگر کسی بتواند اسمی برای بیماری فعلی ما بگذارد و به دوای آن کمک کند، این فرد کسی نیست جز مارک مانسون. در سال 2016، مانسون کتاب هنر ظریف بیخیالی را منتشر كرد، كتابی كه به صورت هوشنمدانه ای به هیاهوی همیشه حاضر و زمزمه هایی از اضطرابی كه در زندگی مدرن اثر می گذارد، شکل داد. منسون به ما نشان داد که فناوری و تکنولوژی، مراقبت از موارد غلط و نادرست را بسیار آسان کرده است، فرهنگ ما را متقاعد کرده است که جهان چیزی را به ما مدیون است درحالی که اینگونه نیست. و از همه بدتر اینکه اصرار مدرن و جنون آمیز ما برای یافتن خوشبختی در هر زمانی، همیشگی فقط به منظور ناراحتی ما عمل کرده است. در عوض، عنوان “هنر ظریف” برای انتخاب مبارزات خود، محدود کردن و تمرکز کردن و همچنین یافتن دردی که متحمل می شوید، چالش جسورانه ای به نظر می رسید. نتیجه این کار، کتابی بود که به پدیده ای بین المللی تبدیل شد و میلیون ها نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفت. این کتاب در 13 کشور متفاوت به عنوان کتاب برتر و پرفروش شناخته شد.

 اکنون، مانسون در کتاب “همه چیز به فنا رفته” نگاهش را از نقص های اجتناب ناپذیر درون هر فردی به سمت مصیبت های بی پایان در جهان پیرامون ما می چرخاند. او با استخراج اطلاعات از منابع تحقیقات روانشناختی در مورد این موضوعات، و همچنین خرد بی انتها فیلسوفانی مانند افلاطون، نیچه و تام ویتز، به کالبدشکافی دین و سیاست و موارد ناراحت کننده شباهت آنها با یکدیگر می پردازد. او تگاه ما را به روابط ما با پول، سرگرمی و اینترنت معطوف می کند و اینکه چقدر چیز خوب می تواند از نظر روانشناسی ما را زنده زنده بخورد و در کام خود بکشد و در آخر هم به فنا بدهد. او آشکارا تعاریف و عقاید ما از ایمان، سعادت، آزادی و حتی از خود امید را نیز به چالش می کشد.

 

 منسون با ترکیبی از دانش معمول خودش و طنزی که معلوم نیست از کدوم گوری پیدا شده است! یقه ماها را گرفته و ما را به چالش می کشد تا با خود صادق باشیم و با جهان ارتباط برقرار کنیم، جوری که ما قبلا ان را در نظر نگرفته ایم. این امر دردسرغیرمعقول دیگری است که از طریق درد در قلبمان و تقلای روحمان با ما همراه خواهد بود. یکی از نویسندگان بزرگ مدرن کتاب دیگری منتشر کرده است که دستور کار سالهای آینده را مد نظر قرار خواهد داد.

نقل قول‌های کتاب همه چیز به فنا رفته:

“مشکل در این نیست که ما نمی دانیم چگونه عمل کنیم تا در صورتمان مشت نخوریم. مشکل اینجاست که گاهی اوقات، احتمالا خیلی وقتها پیش، دقیقا به صورتمان مشت زده شد اما به جای اینکه ما هم مشت بزنیم، تصمیم گرفتیم که لایق آن مشت بوده ایم.”

“از آنجا که درد، چیزی ثابت در جهان است، فرصتهای رشد بوسیله آن درد در زندگی نیز ثابت است. تمام آنچه لازم است این است که این درد را به حال خودش ول نکنیم، و رویمان را برنگردانیم. تمام آنچه لازم است این است که ما خودمان را درگیر این درد کنیم و ارزش و مفهوم آن را پیدا کنیم. “

“ناراحتی، لازمه ی آزادی است.”

“نقطه مقابل خوشبختی ناامیدی است، افق خاکستری بی پایانی از تسلیم و بی تفاوتی. مشکل داستن این اعتقاد است که “همه چیز به فنا رفته است  پس چرا اصلاً کاری باید انجام شود؟”

“ناامیدی ریشه اضطراب، بیماری های روانی و افسردگی است. این امر منشأ همه بدبختی ها و علت همه اعتیاد است. “

“شما باید کسی را دوست داشته باشید بدون اینکه در عوض انتظار چیزی را داشته باشید. در غیر این صورت این اسمش عشق واقعی نخواهد بود. شما باید بدون هیچگونه انتظار خاصی به فرد مقابلتان احترام بگذارید. در غیر این صورت شما درواقع به فرد مقابلتان احترام نگذاشته اید. بدون اینکه انتظار داشته باشید بقیه از اسم شما به بزرگی یاد کنند، باید صادقانه صحبت کنید و اگر این کار را نکنید، شما در واقع صادق نبوده اید.”

“آنها فراموش کردند که جهان با اطلاعات کار نمی کند. مردم بر اساس حقیقت یا حقایق تصمیم نمی گیرند. آنها پول خود را براساس داده ها خرج نمی کنند. آنها به دلیل برخی از حقایق برتر فلسفی با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنند. دنیا حول محور احساسات می چرخد. “

“با تجربه امیدهایمان، آنها را از دست می دهیم. ما می بینیم که چشم اندازهای زیبای ما برای آینده ای کامل چندان بی عیب و نقص نیستند، زیرا آرزوها و امیال ما با نقص های غیرمنتظره و فداکاری های پیش بینی نشده ای سرشار است. تنها چیزی که می تواند رویایی را به طور واقعی نابود کند، تحقق آن رویا است.”

“خود کنترلی یک توهم است. این توهمی است که وقتی هر دو مغز در یک راستا قرار می گیرند و همان عمل را دنبال می کنند، رخ می دهد. “

“در نهایت، ما فقط به دلیل احساسات به سمت عمل حرکت می کنیم. این به این دلیل است که عمل احساسی است. “

“تنها شکل واقعی آزادی، تنها شکل اخلاقی آزادی، از طریق محدود کردن خود است. این امتیاز نیست که هر آنچه را که در زندگی خود می خواهید انتخاب کنید، بلکه انتخاب چیزی است که در زندگی خود کنار خواهید گذاشت. “

“تنها معنای حقیقی، در وجود توانایی شکل گیری معنی است.”

“جستجوی خوشبختی یک ارزش سمی است که مدتهاست فرهنگ ما را تعریف کرده است. زندگی خوب به معنای پرهیز از رنج نیست، بلکه به معنای رنج به دلایل درست است. “

“وقتی توانایی احساس درد برای یک هدف را از خود دریغ می کنیم، توانایی احساس هیچ هدفی در زندگی خود را نیز از خود دریغ می کنیم.”

“من سعی کرده ام طوری زندگی کنم که در ساعت مرگم به جای ترس احساس شادی کنم.”

“مردم اکنون یک ساعت وقت آزاد برای نشستن و فکر کردن و نگرانی در مورد انواع گله های موجود دارند که قبلاً هرگز در فکر نکرده بودند.”

“ما فقط در مواردی که مایل به شکست هستیم می توانیم واقعاً موفق باشیم.”

“در حقیقت، اوضاع در روزگاران گذشته آنقدر بد بود که تنها راه سالم نگه داشتن همه، امید دادن به آنها در زندگی پس از مرگ بود.”

نقد و خلاصه کتاب همه چیز به فنا رفته:

 

نقد کتاب همه چیز به فنا رفته نوشته مارک منسون

 

ماها در برهه ای خیلی جالب از تاریخ زندگی می کنیم. از نظر مادیات، همه چیز به بهترین شکل ممکن خودش بوده است- ماها آزادتر، سالم تر و ثروتمندتر از هر کس دیگری در طول تاریخ بشریت هستیم. با این وجود، به نوعی به نظر می رسد همه چیز به صورت جبران ناپذیر و وحشتناکی به فنا رفته است! کره زمین در حال گرم شدن است، دولت ها در حال شکست هستند، اقتصاد در لبه فروپاشی قرار دارد و علاوه بر اینها، همه مردم در توییتر دائماً آزرده می شوند. 

در این برهه از تاریخ، با وجود اینکه به فناوری، آموزش و ارتباطاتی دسترسی داریم که نیاکان ما حتی در خواب خودشون هم نمیتونستند این موارد رو تصور کنند، خیلی از ماها دوباره دچار احساس بی امیدی بزرگی شده ایم. واقعا چه چیزی در حال رخ دادن است است؟ اگر کسی بتواند اسمی برای بیماری فعلی ما بگذارد و به دوای آن کمک کند، این فرد کسی نیست جز مارک مانسون. در سال 2016، مانسون کتاب هنر ظریف بیخیالی را منتشر كرد، كتابی كه به صورت هوشنمدانه ای به هیاهوی همیشه حاضر و زمزمه هایی از اضطرابی كه در زندگی مدرن اثر می گذارد، شکل داد.

منسون به ما نشان داد که فناوری و تکنولوژی، مراقبت از موارد غلط و نادرست را بسیار آسان کرده است، فرهنگ ما را متقاعد کرده است که جهان چیزی را به ما مدیون است درحالی که اینگونه نیست. و از همه بدتر اینکه اصرار مدرن و جنون آمیز ما برای یافتن خوشبختی در هر زمانی، همیشگی فقط به منظور ناراحتی ما عمل کرده است. در عوض، عنوان “هنر ظریف” برای انتخاب مبارزات خود، محدود کردن و تمرکز کردن و همچنین یافتن دردی که متحمل می شوید، چالش جسورانه ای به نظر می رسید.

 نتیجه این کار، کتابی بود که به پدیده ای بین المللی تبدیل شد و میلیون ها نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رفت. این کتاب در 13 کشور متفاوت به عنوان کتاب برتر و پرفروش شناخته شد. اکنون، مانسون در کتاب “همه چیز به فنا رفته” نگاهش را از نقص های اجتناب ناپذیر درون هر فردی به سمت مصیبت های بی پایان در جهان پیرامون ما می چرخاند.

 او با استخراج اطلاعاتی از منابع تحقیقات روانشناختی در مورد این موضوعات، و همچنین خرد بی انتها فیلسوفانی مانند افلاطون، نیچه و تام ویتز، به کالبدشکافی دین و سیاست و موارد ناراحت کننده شباهت آنها با یکدیگر می پردازد. او تگاه ما را به روابط ما با پول، سرگرمی و اینترنت معطوف می کند و اینکه چقدر چیز خوب می تواند از نظر روانشناسی ما را زنده زنده بخورد و در کام خود بکشد و در آخر هم به فنا بدهد. او آشکارا تعاریف و عقاید ما از ایمان، سعادت، آزادی و حتی از خود امید را نیز به چالش می کشد.

 منسون با ترکیبی از دانش معمول خودش و طنزی که معلوم نیست از کدوم گوری پیدا شده است! یقه ماها را گرفته و ما را به چالش می کشد تا با خود صادق باشیم و با جهان ارتباط برقرار کنیم، جوری که ما قبلا ان را در نظر نگرفته ایم. این امر دردسرغیرمعقول دیگری است که از طریق درد در قلبمان و تقلای روحمان با ما همراه خواهد بود. یکی از نویسندگان بزرگ مدرن کتاب دیگری منتشر کرده است که دستور کار سالهای آینده را مد نظر قرار خواهد داد.

در این کتاب، منسون به بیهودگی که در فناوری وجود دارد اشاره کرده است، زیرا که نتوانسته است خوشبختی واقعی را که همیشه دنبالش هستیم برایمان به ارمغان بیاورد. همه چیز بی فایده است و تنها چیزهایی که مهم هستند آرامش، خوشبختی درونی و امید است. ما چنان خود را به منابع مادی متصل کرده ایم که فراموش کرده ایم معاشرت و درون نگری واقعی چقدر مهم است.

یقینا، ما در همه زمینه ها به جز خودمان موفق بوده ایم، درواقع ما خودمان را از درد به روحی که زیری فشار زیادی است، ارتقا داده ایم. منسون همچنین برای ایمان، آزادی، خوشبختی و مخصوصا امید تعاریف بسیار خوبی را آورده است. صفحه اول کتاب شما را با تقسیم بندی دو قسمت آن آشنا می کند.

قسمت اول به مباحثی از قبیل معنای امید و اینکه شما تا چه حد زیادی به آن نیاز دارید می پردازد. در این قسمت توضیح داده می شود که به منظور دستیابی به امید شما تا چه حد باید تلاش کنید تا به امیدی که همیشه به دنبال آن بوده اید دست پیدا کنید. و قسمت دوم هم به نتایجی می پردازد که شما همیشه میخواستید و حالا که در واقع به آن نتایج دست یافته اید احساس میکنید که به فنا رفته اید.

 نویسنده از طریق مطالعات موردی و آزمایش های مختلف بسیار واضح توضیحاتی را ارائه می دهد. کتاب زبانی شفاف دارد و شما بعد از اینکه چند صفحه از این کتاب را خواندید متوجه شباهت آن با سخنرانی های تدتالک می شوید. در این کتاب طنز و شوخ طبعی به صورت کاملا زنده احساس می شود. منسون همچنین از خوش بینی متناقض برای دستیابی مناسب به متن برای خوانندگان خود استفاده می کند.

 علاوه بر این، این کتاب مطمئناً دستور کار سالهای آینده را تعیین خواهد کرد. کتاب از لحاظ مباحث درمانی و کلمات پرمحتوا بسیار غنی می باشد. این کتاب یقینا یکی از آن کتاب هایی است که باید در کتاب خانه شخصی خودتان داشته باشید.

منبع: https://www.exploreourway.com/book-review-everything-is-fcked-mark-manson-books

 

خلاصه کتاب همه چیز به فنا رفته نوشته مارک منسون

 

کتاب در سه جمله یا بیشتر

 

“همه چیز به فنا رفته” یک کتاب درسی عمیق در مورد درک احساسات شما می باشد تا در نهایت بتوانید آزادی و کمی شادی بیشتری در زندگی خود پیدا کنید. مارک منسون نکاتی را درباره زندگی که قبلاً هرگز انها را نشنیده ایم، به ما ارائه می دهد که می تواند وجود جسمی شما را ارتقا دهد.با مطالعه این کتاب می توانید وسواس در مورد بردهای سریع را متوقف کنید. همراه با توصیه هایی که شما قطعاً به خواندن آن نیاز دارید، منسون راهی را برای یافتن معنی جریان بی پایان اطلاعات غیرضروری در این دنیا به ما ارائه می دهد. همچنین، به مراتب بهتر ازخود پاپ هم درباره همه جنبه های دین و حتی اینکه چگونه می توانید آیین خود را شروع کنید توضیح می دهد.

 

ایده اصلی

 

نیازی نیست که کتاب را بخوانید تا بدانید دنیا به فنا رفته است. منظورم این است که شبکه های اجتماعی، ترامپ و تروریسم اثبات کافی بر این امر هستند. اما اگر می خواهید بفهمید که چگونه می توانید حضور خود را در دنیای کنونی به مراتب پررنگ تر نمایید، باید این کتاب را بخوانید. در مواقعی که مردم به این فکر می کنند که به چه چیزهایی امیدوار باشند و چگونه می توانند میزان دردی را که تجربه می کنند کاهش دهند ، تنها راه ارتقا زندگی شما داشتن زندگی بهتر است. پیش بینی مشکلات، به معنی اجتناب از آنها نیست. آقای منسون به ما یک روش سیستماتیک می دهد تا احساسات خود را کنترل کنیم و از انجام کارهای احمقانه ای جلوگیری کنیم که در نهایت می تواند دنیای اطراف ما را به فنا دهد!

 

نکات برجسته

 

  • تنها راهی که می توانیم دنیا را به مکان بهتری تبدیل کنیم این است که خودمان بهتر باشیم.
  • درد بخشی از زندگی است. این چیزی است که نمی توانید از آن اجتناب کنید. فقط با استفاده از دارو می توانید آن را بی حس کنید.
  • همه مشکلاتی که ما داریم، مشکلات عاطفی هستند. اگر یاد بگیریم احساسات خود را کنترل کنیم، احساس خیلی بهتری خواهیم داشت.

7 درس اصلی از کتاب همه چیز به فنا رفته است رو در ادامه آوردیم.

 

 درس شماره 1: نقطه مقابل خوشبختی خشم و غم نیست، نقطه مقابل خوشبختی ناامیدی است.

 

مکانی که در آن ذهنیت همه چیز به فنا رفته است، حالت پیش فرض است. یک حالت ذهنی که هیچ فایده ای برای انجام کاری نمی بینید. ناامیدی غالباً منجر به انواع گند کاری های گوناگون می شود مثل؛ نوشیدن ودکا به جای آب، جایگزین کردن غذاهای مک دونالد به جای وعده غذایی روزانه معمول خودتان، با قیچی و کفش گره خورده در حال دویدن.

 وقتی امیدمان را از دست می دهیم، خود را تسلیم دنیا می کنیم و هیچ چیز برای ما مهم نیست. این افسردگی و مالیخولیا بر روی استروئیدها است. یک کوکتل خودکشی از احساسات که به شما اجازه نمی دهد از میخانه محلی خارج شوید یا شماره تلفن فروشنده خود را حذف کنید. شما در هنگام ناامیدی اساساً به هیچ چیز اهمیت نمی دهید.

راه خروج؟

 به چیزی اهمیت دهید. چیزی بزرگتر از خود و خواسته های شخصی خودتان. اگر معنای واقعی در زندگی روزمره خود پیدا نمی کنید و اگر افسرده اید، بهترین راه نجات این است که ارزش گذاری چیزی را شروع کنید.

 به این ترتیب شما آرام آرام کنترل زندگی خود را به دست می آورید و برای چیز بهتری تلاش می کنید. و برای سرعت بخشیدن به کارها، در یک جامعه محلی شرکت کنید که دارای همان ارزش های شما باشد. جامعه به شما کمک می کند تا روی پاهای خود بایستید در حالی که نگرش مراقبتی نسبت به چیز بزرگتری شما را قادر می سازد تا جلو بروید.

 

درس شماره 2: شما دو مغز دارید و آنها واقعاً در صحبت با یکدیگر خیلی بد هستند.

 

 ممکن است فکر کنید که فقط یک مغز در جمجمه دارید اما در واقع دو مغز وجود دارد: مغز احساس و مغز تفکر.در حالی که مغز تفکر نشان دهنده افکار آگاهانه شما، توانایی شما در تصمیم گیری منطقی و توانایی درک چگونگی کارها است. مغز احساس شما بیانگر احساسات، انگیزه ها، شهود، میل مداوم شما به غذای بیشتر و سرگرمی بیشتر است.

 هر دو مغز شما نقاط قوت و ضعف خود را دارند. به عنوان مثال ،مغز تفکر مطمئناً به آزمون جبر شما کمک می کند اما اگر بخواهید دختری را راضی کنید که شب را با شما بگذراند، فایده ای نخواهد داشت. در مقابل، مغز تفکر به شما کمک خواهد کرد که باید دیگران را وادار به اقدام کنید اما هرگز نخواهد گفت؛ “من * باید بازی Marios Bros را متوقف کنم.”

 مغز احساس تکانشی و نادرست است اما کاپیتان واقعی کشتی ما است. برخلاف تصور ما، مغز تفکر همان مسافری است که بر صندلی امید نشسته است.

 البته تنها راه تحقق اهداف ما ارتقا مغز تفکر و سرپیچی از دستورات ناشی از مغز احساس است. اما این کار آسانی نیست. مغز تفکر برتر است و قدرت بیشتری بر ما دارد. پیشرفت به جلو با پرسیدن نحوه احساس مغز تفکر صورت می گیرد. جمله ای مانند “هی مغز احساس، امروز از رفتن به ورزش چه احساسی داری؟” یا “احساست در مورد تغییر شغل چیست؟” یا “احساست در مورد فروش همه چیز و انتقال به تاهیتی چیست؟”

 یا به عبارت دیگر ، شما باید با مغز احساس خود چانه بزنید و این باور را به او بدهید که از همه این صحبت ها نتیجه خوبی می گیرد. شاید مغز احساس امروز تمایل به رفتن به ورزشگاه نداشته باشد ، اما ممکن است او را متقاعد کنید که 10 تا شنا شکم بروید. به آرامی با گذشت زمان، رفتن به باشگاه ورزشی فکر بدی به نظر نمی رسد.

درس شماره 3: چرا کارهایی را که می دانیم باید انجام دهیم انجام نمی دهیم؟خلاصه بگیم، چون خوشمان نمی آید

 همه موانع و مواردی که در مسیر موفقیت خود به عنوان دست انداز در نظر می گیریم، مشکلات عاطفی هستند. عدم توانایی شما در 5 دقیقه دوری از شبکه های اجتماعی، به معنی مشکلی در نظم و انضباط نیست، بلکه یک مشکل عاطفی است. شما ساعتها آنلاین می مانید زیرا بین احساسی که اکنون دارید و چیزی که واقعاً احساس می کنید فاصله عاطفی وجود دارد. مثلا احتمالاً مجرد هستید اما می خواهید در یک رابطه باشید. یا اینکه، شما در یک رابطه هستید اما می خواهید مجرد باشید و شبکه های اجتماعی به شما امکان می دهند خواسته های عاشقانه خود را با معاشقه با افراد تصادفی که واقعاً نمی شناسید تغذیه کنید اما به نوعی مطمئن هستید که آنها بسیار بهتر از شریک فعلی شما هستند .

 اصولاً همه مشکلات شما از نظر عاطفی است و اگر واقعاً می خواهید تأخیر را متوقف کنید، کار خود را تا حد استخوان متوقف کنید و رسانه های اجتماعی شیطانی را برای همیشه ترک کنید، ابتدا باید با درگیری های درونی خود روبرو شوید. با احساسات خود کنار بیایید تا نگرانی های خود را تشخیص دهید. ممکن است آسان به نظر برسد اما در واقع اینطور نیست. رفع شکافهای عاطفی خود مانند این نیست که بفهمید قند دارید و فقط یک بسته کامل سفارش می دهید. آنها معادلات ریاضی نیستند که فقط یک راه حل داشته باشند. این یک فرآیند مشاهده مداوم است که نیاز به زمان زیاد و خودشناسی دارد.

 اما حتی اگر بفهمید از نظر احساسی چه مشکلی دارید، این مسئله با جادو حل نمی شود. همانطور که نویسنده در کتاب بیان کرده است، “مشکلات عاطفی غیر منطقی هستند، به این معنی که نمی توان با آنها استدلال کرد. و این ما را به اخبار بدتری نیز می رساند: مشکلات عاطفی فقط می توانند راه حل های عاطفی داشته باشند. ” یا به عبارت دیگر، برای یافتن آرامش و شادی درونی، باید شروع به پیشنهاد اقدامات جدیدی به  مغزاحساس خود کنید که احساس خوبی دارند و در نهایت به آینده ای روشن منجر می شوند.

 

درس شماره 4: چیزی به اسم تغییر بدون درد وجود ندارد

 

 ما برای جلوگیری از درد به هر قیمتی حاظر شده ایم. مغز ما به تدریج در تلاش است تا ما را به سمت زندگی بدون درد سوق دهد که همه چیز گوچی است. اما اجتناب مداوم از درد در طولانی مدت لطفی برای شما نخواهد داشت. در عصر پیشرفت های فنی، از نظر عاطفی و جسمی در مقایسه با اجداد خود بسیار ضعیف می شویم. امروزه، شخصی که از پست جدید اینستاگرام ما انتقاد می کند، ما را مانند یک کودک گریان خواهد کرد. علاوه بر این، وقتی شارژر تلفن خود را فراموش می کنیم یا چاپگر چاپ نمی کند، دردسر بزرگی را احساس خواهیم کرد.

 اما تنها راه پیش رفتن و بهتر شدن، اجتناب از درد نیست. برای بهتر شدن باید مستقیم به سمت جاده پر از دست انداز و به صورت پابرهنه حرکت کنید. به عنوان مثال: صبر در صف بدون لمس تلفن خود و خوردن سبزیجات به جای شکلات های قندی غنی از قند.

 قانع نشده اید؟

از خود بپرسید: ورزشکاران چگونه نتایج خود را بهبود می بخشند؟ با ورزش سخت تر از سال گذشته. این تنها راهی است که می توانید به جلو بروید و پیشرفت کنید. تعقیب خوشبختی بی پایان دروغ مدرنی است که بازاریابان گفته اند. آنچه واقعاً به آن نیاز دارید این است که دویدن به سوی لذت نهایی را متوقف کنید و در عوض، درد را در آغوش بگیرید. درد بخشی از ماست. به سادگی دردی را انتخاب کنید که به نوعی با آن راحت هستید. به دلایل درست رنج کشیدن را انتخاب کنید.

 

درس شماره 5: جهان حول مخور یک چیز می چرخد: احساسات

 

مردم پول خوبی را صرف چیزهایی می کنند که باعث می شود احساس خوبی داشته باشند. به همین دلیل است که شرکت های دارویی صرف نظر از شرایط اقتصادی فعلی پیشرفت می کنند. داروها درد را کم رنگ می کنند> مردم احساس خوبی دارند> همین افراد حتی بیشتر قرص می خرند تا درد کمتری را تجربه کنند> داروخانه ها پول زیادی می گیرند. این امر در مورد کلیه صنایع سرگرمی نیز صدق می کند. هرچه بیشتر بتوانید بر احساسات مردم تأثیر بگذارید، پول و قدرت بیشتری جمع خواهید کرد. چگونه می توانید از این ایده استفاده کنید؟

 به گفته نویسنده، دو روش برای ایجاد ارزش در بازار فعلی با استفاده از موارد بالا وجود دارد: 

  1. نوآوری ها (ارتقای درد): به طور خلاصه، یک درد را با درد قابل تحمل تر جایگزین کنید. به عنوان مثال، استفاده از براکت برای چند سال پوشیدن فلز در داخل دهان، جایگزین یک عمر لبخند زشت است.
  2. انحراف (از درد جلوگیری کنید): به جای مطالعه برای امتحان، Netflix را تماشا می کنید. به جای تمرین کردن، یک وعده غذایی ترد شکلات ترد می خورید. محصولات انحرافی درد افراد را بی حس می کند. حتی اگر همه ما گهگاه به این چیزها احتیاج داشته باشیم، وقتی این چیزها شروع به تسلط بر زندگی ما می کنند مسئله ساز می شود.

 متأسفانه، بیشتر شرکت های جدید به جای تمرکز بر روی ارتقای درد، تمرکز خود را بر روی اجتناب می گذارند. اما شما می توانید برعکس عمل کنید و به پیشرفت افراد کمک کنید.

 

درس شماره 6: مردم را دوست داشته باشید بدون اینکه در عوض انتظار چیزی داشته باشید

 

 تمایل ما برای داشتن دارایی های مادی بیشتر و ثروت بیشتر باعث می شود ما باور کنیم که اگر A را انجام می دهیم، بدون شک باید B را بدست آوریم.لگر بیشتر کار کنیم باید بیشتر پول بگیریم.  اگر برای همسر خود بوریتو بخریم، قطعاً باید در ازای آن انتظار چیز دیگری را داشته باشیم. اما این طرز تفکر باعث می شود ما در ازای اعمال خود مرتباً منتظر چیزی باشیم. این احساس بد و ناامیدی را برای ما ایجاد می کند که آنچه را که به حق خودمان است به دست نیاوریم – یا حداقل فکر می کنیم برای ما مناسب است.

 به جای اینکه به برخی از چشم اندازهای متکی به امید اعتماد کنید، به جای اینکه دائماً چیزهای بیشتری از دیگران انتظار داشته باشید، اگر استانداردهای خود را پایین بیاورید ممکن است بهتر باشید – در ازای اعمال خود انتظار چیزی نداشته باشید. ببینید، هر وقت فقط کاری می کنید که در ازای آن چیز دیگری بدست آورید، بارقه ای از امید در درون شما شعله ور می شود. تمایل به دریافت چیزی براساس آنچه انجام داده اید. اگرچه اگر واقعاً می خواهید خوشبخت باشید، این روش تفکر پایدار نیست.

 برای رشد به عنوان یک فرد باید بدون قید و شرط عمل کنید. یا همانطور که مارک مانسون در کتاب عنوان کرده است: “شما باید کسی را دوست داشته باشید بدون اینکه در ازای آن چیزی را انتظار داشته باشید در غیر این صورت این چیز واقعاً عشق نخواهد بود. شما باید بدون انتظار به چیزی احترام بگذارید. در غیر این صورت شما واقعاً احترام نمی گذارید. شما باید صادقانه صحبت کنید بدون اینکه انتظار داشته باشید مردم اسم شما را با افتخار سرزبان ها بیاورند. اگر اینگونه نباشید شما صادق نخواهید بود.

 

درس شماره 7: به بهتر شدن امید نداشته باشید. فقط بهتر باشید

 

 بیشتر زندگی خود را در انتظار شخصی گذراندیم تا زندگی ما را بهتر کند. ما به امید اینکه رئیس جدید بخشنده تر باشد شغل خود را تغییر می دهیم. ما قرعه کشی را تماشا می کنیم، مخفیانه امیدواریم که برنده شویم اگرچه حتی در این بازی شرکت نکردیم. ما رأی می دهیم، به این امید که رئیس جمهور جدید حقوق ما را افزایش دهد و اوضاع را بهتر کند. اما این تنها کاری است که می کنیم، می نشینیم و امیدواریم. ماها هیچاری نمیکنیم.

 برخلاف تصور و اعتقادات معنوی شما، حداقل سناریوهایی که در بالا ذکر شد بعید است اتفاق بیفتد. تنها راهی که می توانیم زندگی بهتری داشته باشیم، بهتر کردن زندگی  است. بله، منظورم این است که به نظر نصیحت چشم باز نمی شود، اما ما اغلب این را فراموش می کنیم. همانطور که نویسنده در کتاب آورده است ، “به چیزهای بهتر امیدوار نباشید. فقط بهتر باش چیزی بهتر باش دلسوز تر ، مقاوم تر ، فروتن تر ، با نظم تر. همچنین بسیاری از افراد به برداشت و مفهوم  “انسان تر باش” می روند، اما نه  “انسان بهتر” پسندیده تر است است. و شاید اگر خوش شانس باشیم ، روزی به انسان بهتری تبدیل خواهیم شد.

 و اگرچه ممکن است فکر کنید این مورد از نوع لیگی که شما دارید خارج است، اما کاملاً برعکس است. همه ما می توانیم بهتر باشیم. نیازی نیست که میلیون ها دلار به خیریه کمک کنیم یا در بیمارستان ها سرمایه گذاری کنیم تا انسانی بهتر به حساب بیاییم. ما به سادگی می توانیم روز به روز یک پدر و مادر بهتر، یک شریک زندگی بهتر، یک دوست بهتر، یک شهروند بهتر  باشیم.

 

یادداشت های عملی

 

  • تمرکز بر چیزهای غیر معامله ای: مهمترین موارد زندگی بدون معامله است. یا به عبارت دیگر، چیزهایی که نمی توانید با پول خریداری کنید. شما نمی توانید خوشبختی بخرید حتی اگر بتوانید یک خانه عظیم و ماشین جدید بخرید. آنچه شما باید بر آن تمرکز کنید شادی عاطفی است: روابط خوب، کار معنی دار، عادات سالم.
  • به سمت چه چیزی در حال پیشرفت هستید؟ انسان یک گذرگاه است. صرف نظر از تجربیات و اقدامات گذشته، هدف شما در زندگی باید بهتر شدن باشد. در کدام زمینه های زندگی خود باید پیشرفت کنید؟
  • درد را در آغوش بگیرید: مردم اغلب می گویند تغییر تنها چیز ثابت است اما درد نیز در این گروه قرار می گیرد. اجتناب از درد به شما اجازه رشد نمی دهد و علاوه بر این شما را شکننده و ناتوان در مدیریت آنچه زندگی به شما می اندازد، می کند. بنابراین، اینکه به خود بگویید که همه چیز خوب است، شما را خوب نمی کند. بیاموزید که درد را بپرستید زیرا فقط درد به شما کمک می کند تا رشد کرده و قدرت بیشتری بگیرید.
  • درک کنید که آزادی واقعی چیست: لذت هرگز دوام نمی آورد. به سرعت حوصله ما سر می رود حتی وقتی در اطراف ما اسباب بازی و اسباب بازی باشد. آزادی واقعی مربوط به خود محدود سازی است. این مربوط به بدست آوردن همه چیز نیست، بلکه در انتخاب چیزی است که می خواهید در زندگی خود کنار بگذارید. به نظر می رسد ضداسلامی است اما دقیقاً همان چیزی است که شما باید هدف آن باشید. به عنوان مثال، فداکاری بیشتر دارایی شما به شما آزادی سفر سبک می دهد. تمایل به رد کردن بیشتر ابزارهای آنلاین که استفاده می کنید به شما کمک می کند تا تمرکز کنید و کارهای عمیق تری انجام دهید.
  • برای بهبود جهان خود را بهبود ببخشید: “تنها راه منطقی برای بهبود جهان بهبود خودمان است”، راهی دیگر وجود ندارد. ما اغلب فکر می کنیم که ساختن جهان به مکانی بهتر به ماشین آلات پیشرفته ، قفسه های پول و دانشمندان پرادعایی که کارهای آزمایشگاهی انجام می دهند نیاز دارد. اگرچه در واقعیت، بهبود جهان بسیار آسان است. ترفند این است که همه ما باید به شدت درگیر شویم. اساساً روزانه باید تصمیمات طولانی مدت خوبی بگیریم که بر دیگران هم تاثیر بگذارد.

منبع: https://durmonski.com/book-summaries/everything-is-fucked

 

این بود نقد و خلاصه ای از کتاب همه چیز به فنا رفته مارک منسون، کتاب دیگر نویسنده هنر ظریف بی خیالی! امیدوارم لذت برده باشین!

از این نویسنده تو پادکست خوره کتاب، تیکه هایی از کتاب هنر ظریف بی خیالی که خودمون وست داشتیم رو براتون خوندیم. امیدوارم از گوش دادنش لذت ببرین.

 

از یووال نوح هراری یه کتاب دیگه به اسم انسان خداگونه ام موجوده که با استقبال زیادی روبرو شده و اگه دوست دارین میتونین این کتاب رو یعنی کتاب انسان خداگونه از یووال نوح هراری از این لینک به راحتی بخرین!

مارک منسون

درباره مارک منسون:

مارک منسون یه وبلاگ نويس و نویسنده ی آمریکایی کتاب های خود یاریه. اون سه کتاب نوشت که هنر ظریف بی خیالی و همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره ی امید، از پرفروش های نیویورک تایمز بودن.

کتاب های مشابه همه چیز به فنا رفته:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *