نقد کتاب واقعیت نوشته هانس رزلینگ
من دائما دربارهی دنیای توسعهیافته و دنیای در حال توسعه صحبت میکنم، اما نباید بکنم.
دوست قدیمی من هانس رزلینگ چنین اسمهایی رو “منسوخ” و” بیمعنی” میدونست. هر دستهبندیای که چین و جمهوری دموکراتیک کنگو رو از یک قماش بدونه قطعا به درد نمیخوره. اما من همچنان “توسعه یافته” و ” درحال توسعه” رو درسخنرانیهای عمومی (و حتی در این مقاله) استفاده کردم چرا که جایگزین دقیق و قابل فهمی تا به الان برای اونها وجود نداشته است.
به تازگی کتاب جدید هانس،”واقعیت” رو خوندم : ده دلیل اینکه چرا درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اوضاع از چیزی که فکر میکنیم بهتره. در این کتاب او چهارچوب جدیدی برای فکر کردن دربارهی جهان معرفی میکنه. هانس چهار گروه درآمدی رو پیشنهاد میده (بیشترین تعداد مردم در سطح دوم زندگی میکنند):
سطح 1
سطح 2
سطح 3
سطح 4
هر آدمک نشاندهندهی یک میلیارد نفر است.
سطح 1: یک میلیارد نفر در این سطح زندگی میکنند. مردم این سطح در فقر مطلق به سر میبرند. اگر در سطح اول هستید، با روزی زیر 2دلار زندگی کرده و پابرهنه رفتوآمد میکنید. بر روی آتش غذا میپزید و بیشتر روز به دنبال آب سرگردون هستید. شبها، خودتون و فرزندانتون بر روی زمین سخت میخوابید.
سطح 2: سه میلیارد نفر در سطح 2 زندگی میکنند و روزی بین 2دلار تا 8دلار هزینه دارند. سطح 2 به این معناست که میتونید کفش یا شاید دوچرخه بخرید، پس پیدا کردن آب کار سختی نیست براتون. فرزندانتون به جای کار کردن کل روز، مدرسه میرن. شام بر روی اجاق گازی پخته میشه و خانوادهی شما به جای زمین سخت روی تشک میخوابند.
سطح 3: دو میلیارد نفر در سطح 3 زندگی میکنند و بین 8 تا 32دلار در روز هزینه میکنند. آب لولهکشی و یخچال در خانه دارید. احتمالا موتور دارید پس رفتآمدتان سخت نیست. برخی از فرزندانتون به دبیرستان میرن و ممکنه حتی دبیرستان رو تموم کنند.
سطح 4: یک میلیارد نفر در سطح 4 زندگی میکنند. اگر در روز بیشتر از 32 دلار خرج میکنید، شما در سطح 4 هستید. حداقل تحصیلات دبیرستانی دارید و میتونید ماشین بخرید و هرچند وقت یک بار به تعطیلات برید.
این برای من پیشرفت بزرگی بود. چهارچوبی که هانس ارائه میکنه، چهارچوبیه که من بعد از دههها کار در توسعهی جهانی برای خودم ساخته بودم و هرگز نمیتونستم به این روشنی بیانش کنم. از این به بعد از این مدل استفاده میکنم.
چه اهمیتی داره؟ اگر دنیا رو به کشورهای فقیر و کشورهای ثروتمند تقسیم کنی، پیشرفت خودت سختتر میشه. وقتی تنها این دو گزینه رو داشته باشی احتمالا هرکسی که ویژگیهای خاصی رو نداشته باشه فقیر حساب میکنی.
هانس این کار رو شبیه این میدونه که بالای آسمانخراشی بایستی و از بالا شهر رو نگاه کنی. تمام ساختمونهای دیگه چه دو طبقه باشند یا 50 طبقه به نظر کوتاه میان. برای درآمدم همین طوره. زندگی به طرز چشمگیری برای مردم سطح 2 بهتر از مردم سطح 1 است ولی برای کسی که در سطح 4 زندگی میکنه دیدن این تفاوت سخته مگر اینکه از این تفاوت خبر داشته باشه.
این چهار سطح تنها گوشهای از ژرفای واقعیته که به ما کمک میکنه درک بهتری از جهان پیدا کنیم. خیلی خوشحالم که ناشران کتاب هانس برنامه دارند تا 5000 جلد به بنیادهای کتابهایی برای آفریقا و خواننده برای خواننده، دو سازمان مروج کتابخوانی در جوامع محروم، اهدا کنند. هانس تا روزهای آخر عمرش بر روی این کتاب کار کرد (حتی برخی از فصلهای این کتاب رو با خودش به آمبولانس برد) و بعد از مرگش، پسرش اولا و عروسش آنا کار کتاب رو به پایان بردند.
عمدهی کتاب دربارهی 10 غریزهای است که جلوی دید واقعبینانهی ما به جهان رو گرفتهاند. این غرایز شامل ترس (ما توجه بیشتری به چیزهای ترسناک میکنیم)، اندازه ( اعدادِ تنها تاثیر بیشتری نسبت به چیزی که هست دارند)، شکاف ( اکثر مردم بین دو بینهایت گیر میکنند) میشوند. با اشاره به هر کدوم، رزلینگ توصیههای کاربردی دربارهی غلبه بر تعصبات ذاتیمون پیشنهاد میده.
هانس دربارهی این بحث میکنه که این غرایز باعث میشن نتونیم نگرش درستی به وقایع داشته باشیم. پوشش خبری در مورد یک فاجعهی طبیعی رو تصور کنید. در آن گفته میشود گردبادی 10نفر رو در شهری کوچک به کام مرگ کشاند. اگر تنها به تیتر خبر نگاه کنید، این اتفاق رو یک تراژدی غیر قابل تحمل میبینید ( که در واقع هم هست) اما اگر در بستر تاریخ این واقعه رو نگاه کنید خواهید فهمید که با ساخت سیستمهای پیشرفتهی هشدار، گردبادها امروزه به خطرناکی گذشته نیستند. این حرفها تسکینی برای کسانی که عزیزان خودشون رو از دست دادند نمیشه ولی برای کسانی که که از گردباد جان سالم به در بردند موضوع مهمی است.
به زبان دیگر، جهان هم میتونه بد و هم بهتر بشه. این ایده، کاری است که من و ملیندا هر روز انجام میدیم و هانس اون رو به زیباترین شکل در واقعیت توضیح میده. این کتاب همراه خوبی برای کتاب استیون پینکرز، اکنون، روشنگری است (کتاب پینکرز کمی دانشگاهیتر از کتاب هانسه). تقریبا بدون هیچ استثنایی، اکثر معجزات بشری در طول سالهای زیادی ساخته میشن. پیشرفت کم کم حاصل میشه. در طول بیست سال گذشته تعداد افرادی که در فقر مطلق زندگی میکردند رو به کمتر از نصف رسوندیم ولی این قضیه هیچوقت تیتر خبر صبگاحی روزنامهها نشد.
نکتهی جالب دیگه دربارهی واقعیت و دربارهی خود هانس اینه که او هیچگاه دیگران رو بر اساس سوبرداشت قضاوت نمیکرد. اکثر نویسندهها، مردم رو بخاطر جهلشون مورد تمسخر قرار میدهند ولی هانس هرگز این کار رو نمیکرد. هانس حتی به رسانهها توجه نمیکرد. در عوض اون داستان نادانی خودش رو تعریف میکنه. او توضیح میده که این غرایز در همهی انسانها هست و غلبه بر اونها کار آسونی نخواهد بود. این هانسی بود که میشناختیم. او همیشه مهربان، اغلب صبور بود و هرگز قضاوت نمیکرد. او نه تنها زندگیش رو صرف فهم بهبود بهداشت جهانی کرد که دانشش رو به روشی جذاب و روشن با افراد زیادی به اشتراک میگذاشت. اگر هانس رو ملاقات نکردید و یا سخنرانیهای تد او رو تا به حال ندیدید، واقعیت به شما کمک میکنه متوجه بشید که او چرا انسان خاصی بود. ای کاش میتونستم به هانس بگم چقدر کتابش رو دوست داشتم. واقعیت کتاب فوقالعادهای است و امیدوارم افراد زیادی اون رو بخونند.
امیدوارم از دیدن تدتالک هانس رزلینگ درباره واقعیت لذت ببرین:
خلاصهکتاب واقعیت نوشته هانس رزلینگ
10غریزهای که دیدگاه ما رو دچار کژتابی میکند:
1.غریزهی شکاف. تمایل ما به تقسیم همه چیز به دو گروه مجزا و اغلب متضاد با تصور اینکه شکافی میان آنهاست (ما و دیگران).
2.غریزهی منفینگری. تمایل ما به توجه بیشتر به بدیها تا خوبیها (باور به اینکه همه چیز بدتر میشود درحالیکه همه چیز در واقع بهتر میشود).
3.غریزهی خط راست. تمایل ما به اینکه فرض کنیم یک خط تا بی نهایت صاف و مستقیم ادامه پیدا میکنه درحالیکه در واقعیت به ندرت چنین خطی پیدا میشه.
4.غریزه ترس. تمایل شدید ما به توجه بیشتر به چیزهای ترسناک.
5.غریزه اندازه. تمایل ما به از حد و اندازه خارج کردن همه چیز و قضاوت نادرست دربارهی اندازهی چیزها ( ما به طور سیستماتیک تعداد مهاجران کشور رو بیشتر از چیزی که هست تخمین میزنیم.”)
6.غریزهی کلینگری. تمایل ما به در نظر گرفتن اشیا، افراد و یا کشورهایی که در واقع بسیار متفاوت از هم هستند در یک گروه.
7.غریزهی سرنوشت. باور به اینکه ویژگیهای درونی سرنوشت افراد، کشورها، مذاهب و یا فرهنگها رو رقم میزنه؛ همه چیز به دلایل اجتنابناپذیری به این شکل هست.
8.نگرش تکبعدی. تمایل ما به تمرکز بر روی یک دلیل یا یک دیدگاه برای فهم جهان (جهانبینی مبتنی بر رسانه)
9.غریزهی سرزنش. تمایل ما به پیدا کردن یک دلیل ساده و روشن برای وقوع یک اتفاق بد.
10.غریزهی اضطرار. تمایل ما به عکسالعمل سریع در مقابل خطرهای قریبالوقوع و در انجام چنین کاری استفادهی بیشتر از دیگر غرایزمون.
معرفی: چرا سیرک رو دوست دارم
هانس از هر گروهی که سوال کرده بود گفته بودند که دنیا ترسناکتر، خشونتبارتر و ناامیدکنندهتر از چیزیه که واقعا هست. رزلینگ مینویسه” گام به گام، سال به سال، دنیا رو به بهبوده، این یه قانونه ولی ممکنه در یک معیار سالیانه اینطور به نظر نرسه. شاید دنیا با چالشهای بزرگی مواجه بشه ولی ماهم پیشرفتهای زیادی کردین. این یک جهانبینی مبتنی بر واقعیته.”
رزلینگ مینویسه” باید میزان غصهای که میخوریم رو کنترل کنیم. اگر کنترل نشه اشتهای ما برای غصه خوردن بیشتر و بیشتر میشه و باعث میشه نتونیم دنیا رو اونطوری که هست ببینیم و کار به جای باریک میکشه.”
فصل 1: غریزهی شکاف
غریزهی شکاف تمایل ما به تقسیم همه چیز به دو گروه مجزا و اغلب متضاد و تصور شکافی میان این دو رو توضح میده. هشتاد و پنج درصد انسانها در گروهی با نام “دنیای توسعهیافته” هستند و 15درصد باقی بین این دو گروه در رفت و آمدند. تنها 13کشور یا 6 درصد از جمعیت جهان همچنان در گروه درحال توسعه هستند.
“هیچ شکافی بین غربیها و دیگرون، توسعهیافته و در حال توسعه و بین فقیر و غنی وجود نداره. همهی ما باید استفاده از این گروههای جفتی رو که حاکی از تفاوته متوقف کنیم.”
“تنها 9درصد جهان در کشورهای کمدرآمد زندگی میکنند.”
“کشورهای کمدرآمد بسیار توسعه یافتهتر از چیزی است که مردم فکر میکنند و افراد بسیار کمتری در اونها زندگی میکنند. باور به دنیای مجزا با این تصور که اکثر انسانها در رنج و محرومیت زندگی میکنند یک توهمه. یک سوتفاهم کامل. کاملا غلط.”
“اکثریت مردم نه در کشورهای کمدرآمد و نه در کشورهای پردرآمد زندگی میکنند، بلکه در کشورهایی با درآمد متوسط هستند. چنین گروهی در طرز تفکر جدا از هم وجود ندارد در حالیکه در واقعیت قطعا وجود داره.”
رزلینگ میگه:” تقسیم کشورها به دو گروه، دیگه با عقل جور درنمیاد. به ما کمکی در شناخت کاربردی جهان نمیکنه. این طرزفکر کمکی به کسبوکارها برای پیدا کردنِ فرصت و پول برای پیدا کردن فقرا نمیکنه. طبق نظرات رزلینگ، مهمترین چالش ما ایجاد یک جهانبینی مبتنی بر واقعیته، فهمیدن اینکه بیشتر تجربیات اولیهی ما از سطح 4 نشات میگیره و تجربیات بعدی ما از فیلتر رسانهها رد میشه؛ رسانههایی که عاشق رخدادهای خارقالعاده و نامعمول هستند.
واقعیت اینه که…
- …بفهمیم کی حرف از شکاف میشه و به یاد داشته باشیم که این حرفها همه چیز رو به دو گروه مجزا با شکافی میان آنها تقسیم میکنه. واقعیت به این شکل نیست. اکثر انسانها معمولا دقیقا در وسط قرار میگیرند، جایی که شکاف باید اونجا میبود.
- برای کنترل غریزهی شکاف، به دنبال اکثریت باشید
- از قیاس میانگینها برحدز باش. اگر میتونستید کنارهها رو چک کنید احتمالا میفهمیدید که آنها همپوشانی دارند. به احتمال زیاد اصلا شکافی وجود نداره.
- از قیاس نقاط متقابل هم حذر کنید. در تمام گروهها، چه کشورها یا مردم، برخی در بالا و برخی در پایین هستند. این تقاوت گاهی ناعادلانه است. با این حال اکثریت مردم معمولا جایی در میانه هستند، دقیقا همانجایی که شکاف باید میبود.
- منظره از این بالا. به یاد داشته باش، از بالا نگاه کردن دید رو به خطا میاندازه. همه چیز از بالا به یک اندازه کوتاه به نظر میرسه در حالیکه اینطور نیست.
فصل دو: غریزهی منفینگری
غریزهی منفینگری تمایل ما به توجه بیشتر به بدیها تا خوبیها رو نشون میده.
رزلینگ از خوانندهها دعوت میکنه که دنیا رو شبیه نوزاد نارسی که در دستگاه قرار داره ببیند. او مینویسه:
با عقل جور درمیاد که بگیم وضعیت نوزاد داره بهتر میشه؟ آره، قطعا. با عقل جور درمیاد بگیم داره بد میشه؟ بله، قطعا. آیا گفتن اینکه وضعیت داره بهتر میشه این منظور رو میرسونه همه چیز بر وفق مراده و باید خیالمون راحت باشه و دیگه نگران نباشم؟ معلومه که نه. هردوی اینهاست. هم بده، هم خوبه. هر دو باهم. ما باید وضعیت جهان رو این شکلی ببینیم.
وقتی خبر خیلی بدی میشنوید، خودتون رو با این سوال آروم کنید: اگر همین حالا چیز خوبی در حال وقوع بود آیا باز هم دربارهاش شنیده بودم؟
واقعیت اینه که…
- … بدونید کی خبر بدی میشنوید و به یاد داشته باشید که اطلاعات مربوط به وقایع بد احتمال بیشتری دارد که به ما برسد. وقتی شرایط داره بهتر میشه اصولا خبری ازش به ما نمیرسه. این مساله تصویر بسیار منفیای از جهان اطرافمون به ما میده که خیلی استرسزاست. برای کنترل کردن غریزهی منفینگری، انتظار اخبار بد رو داشته باشید.
- بد و خوب. تمرین کنید فرق بین بد و تغییر مسیر (به سمت بهبود) رو تشخیص بدید. خودتون رو قانع کنید که همهچیز میتونه هم بد و هم خوب باشه.
- خبر خوب، خبر نیست. اخبار خوب تقریبا هرگز پخش نمیشن پس به همین دلیل اخبار همیشه بده. وقتی خبر بدی میبینید، از خودتون بپرسید اخبارخوب هم به همین اندازه به من میرسه؟
- بهبود تدریجی در اخبار نمیآید. وقتی چیزی به تدریج رو به بهبود میره قطعا گاهی موقتا روند برعکس هم پیدا میکنه و احتمال اینکه این تغییر روند موقتی رو متوجه بشیم بسیار بیشتر از خود بهبوده.
- اخبار بیشتر مساوی درد و رنج بیشتر نیست. اخبار بدِ بیشتر گاهی به دلیل توجه بیشتر به درد و رنجه و به معنی بدتر شدن جهان نیست.
- از گذشتهی درخشان برحذر باشید. مردم اغلب به اولین تجربههای خود و کشورها به تاریخ خود افتخار میکنند.
فصل سه: غریزهی خط صاف
غریزهی خط صاف تمایل ما به فرض صاف بودن خط تا ابد رو نشون میده در حالیکه چنین خطهای در واقعیت به ندرت پیدا میشن. جمعیت جهان افزایش مییابد ولی این به آن معنا نیست که به طور مداوم رو به افزایشه. این بدان معناست که اگر کاری برای آن نکنیم جمعیت هر روز بیشتر و بیشتر میشود. چنین برداشت میشود که باید برای توقف رشد باید کاری کرد. این یک سوتفاهمه و رزلینگ فکر میکنه که طبق این غریزه ما همیشه میپنداریم که این روند روی یک خط صاف ادامه پیدا میکنه.
واقعیت اینه که…
- … توهم خط صاف رو بشناسید و به یاد داشته باشید که چنین خطهایی در واقعیت به ندرت پیدا میشن. برای کنترل غریزهی خط صاف، به یاد داشته باشید که منحنیها اشکال مختلفی دارند.
- خطها رو صاف فرض نکنید. روندهای زیادی خط صافی ندارند بلکه خمیدگیهای اس مانند و قوس دارند یا خطوط مضاعف هستند. هیچ نوزادی با نرخ رشد شش ماه اول تولد رشد نکرده و هیچ پدرومادری هم چنین انتظاری نداره.
فصل چهار: غریزهی ترس
غریزهی ترس تمایل ما به توجه بیشتر به مسائل ترسناک رو نشون میده.
“تفکر انتقادی همیشه سخته ولی به هنگام ترس امکانناپذیر میشه. مادامی که ذهن ما با ترس درگیره، جایی برای حقیقت نمیمونه.”
” بیشتر از هر زمان دیگهای جهان خطرناک نشون داده میشه، اونم درحالیکه دنیا هرگز به اندازهی الان امن و آرام نبوده.”
واقعیت اینه که…
- … متوجه باشیم که کی مسائل ترسناک توجه مارو جلب میکنند و به یاد داشته باشیم که این مسائل لزوما خطرناکترینها نیستند. ترس طبیعی ما از خشونت، اسارت و آلودگی باعث میشه ما خطر اونها رو بیشتر از چیزی که هست به حساب بیاریم. برای کنترل غریزهی ترس، ریسکها رو برآورد کنید.
- دنیای ترسناک: ترس یا واقعیت: جهان ترسناکتر از چیزی که هست به نظر میرسه چراکه چیزهایی رو میشنوی که یا با فیلتر توجهت یا رسانهها فقط و فقط به دلیل ترسناک بودن، انتخاب شدند.
- ریسک = خطر*تماس. ریسک چیزی برای شما بستگی به میزان ترسی که در شما ایجاد میکنه نداره بلکه بستگی به ترکیب دو چیز داره. چقدر خطرناکه؟ و شما چقدر در معرض اون هستید؟
- آرامش خودتون رو قبل از ادامه دادن به دست بیارید. وقتی میترسید، دنیا رو متفاوت میبینید. سعی کنید تا قبل از اینکه وحشت فروکش نکرده تا حد ممکن کمتر تصمیم بگیرید.
فصل پنج: غریزهی اندازه
غریزهی اندازه تمایل ما رو به از حد گذروندن هرچیزی و یا قضاوت نادرست توضیح میده. ( تعداد مهاجران کشور رو بیشتر از چیزی که هست تخمین میزنیم.)
اینگگرد روت، پرستاری اعزامی باری به هانس رزلینگ گفت:” در فقر مطلق، نباید هیچ کاری رو بی نقص انجام بدی. اگر چنین کردی یعنی منابعی رو از جایی دزدیدی که میتونست بهتر استفاده بشه.”
“دو روی غریزهی اندازه، به همراه غریزهی منفی نگری، باعث میشه پیشرفتی که در دنیا اتفاق افتاده رو دست کم بگیریم.”
“برای جلوگیری از خارج کردن هرچیزی از حد و اندازه به دو ابزار جادویی نیاز دارید: قیاس و تقسیم.”
“بهترین کاری که برای جلوگیری از قضاوت نادرست اهمیت چیزی میتونید انجام بدید دوری کردن از آمار و ارقام به تنهایی است. هرگز عددی رو به حال خود رها نکنید. هرگز فکر نکنید یک عدد به خودی خود میتونه معنادار باشه. اگر تنها یک عدد به شما دادند، حداقل یکی دیگر درخواست کنید. عددی برای مقایسهی آن بخواهید. به خصوص حواستون به اعداد بزرگ، جمع باشه.”
واقعیت اینه که…
- … بدانید کی یک رقم (کوچک یا بزرگ) تحتتاثیرتان قرار میدهد و به یاد داشته باشید که اگر این رقم با ارقام مرتبط مقایسه میشد یا تقسیم میشد تاثیر عکس بر روی شما داشت. برای کنترل این غریزه همه چیز رو در حد اندازه نگه دارید.
- قیاس. اعداد بزرگ همیشه بزرگ به نظر میرسند. اعداد تنها میتوانند گمراه کننده باشند و باید به آنها شک کنید. همیشه به دنبال قیاس باشید. در حالت ایدهآل به چیزی تقسیم کنید.
- 20/80. آیا تا به حال لیست بلندبالایی به شما داده شده است؟ به دنبال بزرگتترین بخشهای آن باشید و ابتدا به آنها بپردازید. این چند بخش بزرگتر به احتمال زیاد اهمیت بیشتری نسبت به دیگر بخشها، روی هم رفته دارد.
- تقسیم کنید. میزانها و نرخها حرف دیگری میزنند، نرخها معنای بیشتری دارند به خصوص در هنگام مقایسه بین گروههایی با اندازههای مختلف. به طور ویژه وقتی میخواهید کشورها و مناطق رو باهم مقایسه کنید، از نرخها کمک بگیرید.
فصل شش: غریزهی کلینگری
این غریزه باعث میشه به اشتباه چیزهایی همچون مردم و کشورها رو باهم در یک گروه در نظر بگیریم که در واقع بسیار متفاوتاند. این غریزه باعث میشه فکر کنیم همه اشخاص یا اشیای متعلق به یک گروه باید به هم شبیه باشند. و بدتر از همه، باعث میشه ما بر طبق چند یا حتی یک مثال نامعمول راجع به کل گروه قضاوت عجولانه داشته باشیم.
واقعیت اینه که…
- … بفهمید کی از گروهی در یک مثال سواستفاده میشود و به یاد داشته باشید که گروهها ممکن است گمراه کننده باشند. نمیتونیم کلینگری رو متوقف کنیم و نباید هم برای انجام چنین کاری تلاش کنیم. ما باید از کلینگری غلط جلوگیری کنیم. برای کنترل غریزهی کلینگری، گروههای خودتون رو زیر سوال ببرید.
- به دنبال تفاوتهای یک گروه باشید. به خصوص وقتی که یک گروه بزرگ است به دنبال راههایی برای جدا کردن آنها در گروههای کوچکتر و دقیقتر باشید. و…
- به دنبال شباهتهای گروههای مختلف باشید. اگر شباهتهای زیادی میان گروههای متفاوت پیدا کردید، به این فکر کنید که شاید گروههای شما باهم مرتبط باشند. اما همچنین…
- به دنبال تفاوت گروهها باشید. فکر نکنید اگر چیزی برای گروهی مناسب است (شما و دیگر کسانی که در سطح 4 زندگی میکنید یا سربازان ناهوشیار) به درد گروه دیگر نیز میخورد. (کسانی که در سطح 4 زندگی نمیکنند یا کودکان خفته)
- از اکثریت برحذر باشید. اکثریت به معنای بیشتر از نصف است. بپرسید که آیا اکثریت به معنای 51 درصد یا 99 درصد یا چیزی میان این دو است.
- از مثالهای واضح برحذر باشید. تصاویر واضح برای یادآوری راحتترند ولی ممکنه به جای اینکه نشانگر یک قانون باشند، حاکی از استثنا باشند.
- مردم رو خر فرض نکنید. وقتی چیزی عجیب غریب به نظر میرسه، کنجکاو و متواضع باشید و به این فکر کنید که کجای کار میلنگه؟
فصل هفت: غریزهی سرنوشت
غریزهی سرنوشت این باور است که ویژگیهای درونی هرکسی، هرکشوری، مذهبی و یا فرهنگی، سرنوشتش رو رقم میزنه. همه چیز به دلایل اجتنابناپذیری به این شکل هست: اونها همیشه اینطور بودن و هرگز عوض نمیشوند.
این غریزه باعث میشه باور کنیم که کلینگری اشتباهمون (غریضهی کلینگری) و یا شکافهای وسوسهکننده (غریزهی شکاف) نه تنها اشتباه نیستند بلکه مقدر شدهاند: بدون تغییر و غیرقابل تغییر.
واقعیت اینه که…
- … بدونیم بسیاری چیزها (از جمله مردم، کشورها، مذاهب و فرهنگها) بدون تغییر به نظر میرسند چرا که تغییر به آرامی در حال انجامه و به یاد داشته باشید که حتی تغییرات کوچک و آرام به تدریج به تغییراتی بزرگ میانجامند. برای کنترل بر غریزهی سرنوشت، به خاطر داشته باشید که تغییرات کوچک هم به هرحال تغییرند.
- حساب پیشرفتهای کوچک رو داشته باشید. یک تغییر کوچک هرساله میتونه به تغییر بزرگی در طول زمان ختم بشه.
- دانش خودتون رو به روز کنید. برخی علوم به سرعت منسوخ میشن. فناوری، کشورها، جوامع، فرهنگها و مذاهب مداوما در حال تغییرند.
- با بابابزرگ صحبت کن. اگر میخواهید بدونید که ارزشها چطور تغییر میکنند، به ارزشهای مادربزرگ و پدربزرگتون فکر کنید و ببینید چقدر با ارزشهای شما تفاوت دارند.
- مثالهایی از تغییرات فرهنگی جمعآوری کنید. این باور که فرهنگ امروز باید شبیه فرهنگ قدیم و فرهنگ آینده باشه رو به چالش بکشید.
فصل هشت: غریزهی نگرش تکبعدی
“همیشه موافق یا مخالف بودن با یک اندیشه جلوی دیدتون به روی اطلاعاتی که با نگرشتون همخونی نداره رو میگیره. اگر دوستدار فهم حقیقت هستید، این رویکرد خوبی نیست. در عوض به طور مرتب باورهاتون رو بسنجید تا نقاط ضعف اونها رو بفهمید. با وجود تخصص زیاد خودتون رو گم نکنید. دربارهی اطلاعاتی که با باورهاتون همخوانی نداره و اطلاعات دیگر زمینهها، کنجکاوی کنید. به جای معاشرت با افراد همعقیده با خودتون و یا جمعآوری مثالهایی که با عقاید شما همخوانی داره، با افرادی رفتوآمد کنید که عقایدتون رو نقض میکنند و با شما مخالفاند. از اندیشههای مختلف به عنوان منبع فوقالعادهای برای فهم جهان استفاده کنید.
واقعیت اینه که…
- …داشتن نگرش تکبعدی میتونه قوهی تخیل شما رو محدود کنه و به یاد داشته باشید که بهتره یک مشکل رو از زوایای مختلف ببینید تا درک دقیقتر و راهکارهای کاربردیتری پیدا کنید. برای کنترل غریزهی نگرش تکبعدی، جعبه ابزار بگیرید نه فقط یک چکش.
- سنجش عقاید. تنها مثالهایی رو جمعآوری نکنید که نشاندهندهی خوبی باور و عقاید مورد علاقهی شماست. بگذارید دیگران با شما مخالفت کنند و عقاید خود رو بسنجید و ضعف اونها رو پیدا کنید.
- تخصص محدود. ادعای تخصصی فرای زمینهی خود نداشته باشید: بپذیرید که همه چیز رو نمیدونید. مراقب محدودیت تخصص دیگران نیز باشید.
- میخ و چکش. اگر در کار با ابزاری مهارت داشته باشید احتمالا میخواهید همیشه از اون استفاده کنید. اگر مشکلی رو بسیار عمیق تحلیل کرده باشید احتمالا در مورد اهمیت اون و راهکارهای خودتون اغراق خواهید کرد. به یاد داشته باشید که یک ابزار به درد انجام همهی کارها نمیخوره. اگرعقیدهی محبوب شما رو چکش فرض کنیم، به دنبال همکارهایی با پیچگوشتی، آچار و متر بگردید. پذیرای اندیشههایی از تخصصهای دیگه هم باشید.
- ارقام ولی نه تنها. جهان بدون آمار و ارقام قابل فهم نیست و تنها با اعداد هم قابل فهم نیست. اعداد رو بخاطر چیزهایی که دربارهی زندگی واقعی به شما میگن دوست داشته باشید.
- از اندیشهها و راهکارهای ساده برحذر باشید. تاریخ پر از خیالپردازانی است که با استفاده از توهم آرمانشهر کارهای وحشتناکی کردند. به استقبال پیچیدگی بروید. اندیشهها رو باهم بیامیزید. سازش کنید. مشکلات رو تک به تک حل کنید.
فصل نه: غریزهی سرزنش
غریزهی سرنوشت تمایل ما به یافتن دلیلی ساده و روشن برای وقوع چیزی رو نشون میده.
وقتی اتفاق بدی میافته کار سختی نیست دلیل اون رو افرادی با قصد بد فرض کنیم.
رزلینگ مینویسه: ” ما دوست داریم فکر کنیم اتفاقات به این دلیل میافته چون کسی اینطور خواسته. ما دوست داریم باور کنیم افراد قدرت این کار رو دارند؛ اگرنه دنیا غیرقال پیشبینی، گیجکننده و ترسناک به نظر میرسه.”
رزلینگ مینویسه:” غریزهی سرنوشت باعث میشه دربارهی اهمیت افراد و گروههای خاصی اغراق کنیم.” غریزهی ما برای پیدا کردن مقصر، توانایی ما برای به دست آوردن برداشت درست و حقیقت محور از دنیا رو مختل میکنه: این غریزه تمرکز ما رو به هم میریزه چرا که ما تمام وقت به دنبال مقصریم و جایی دیگر به دنبال جواب نمیگردیم. این مساله باعث دست کم گرفتن توانایی حل مساله ما یا جلوگیری از وقوع دوبارهی اون میشه چرا که سرمان به مقصر کردن دیگران گرمه و خود این قضیه حواس ما رو از حقیقتی پیچیدهتر پرت میکنه و باعث میشه انرژیمون رو در جای درستی صرف نکنیم.
واقعیت اینه که…
- …بدانیم کی از چیزی یا کسی به عنوان سپربلا استفاده میکنیم و به یاد داشته باشیم که سرزنش فردی دیگه اغلب تمرکز ما رو از توضیحات ممکن دیگه میگیره و توانایی ما برای جلوگیری از وقوع چنین مشکلی رو در آینده از از بین میبره. برای کنترل غریزهی سرزنش، در مقابل پیداکردن سپربلا مقاومت کنید.
- به دنبال سبب باشید، نه به دنبال آدمهای بد. وقتی مسالهای پیش میاد به دنبال شخص یا گروهی برای سرزنش کردن نباشید. بپذیرید که مشکلات بدون اینکه کسی دستی در اون داشته باشه میتونن پیش بیان. در عوض انرژیتون رو بر روی درک دلایل یا سیستمی که موجب ایجاد چنین شرایطی شده بگذارید.
- به دنبال سیستمها باشید نه به دنبال قهرمانها. وقتی کسی ادعا میکنه که باعث اتفاق خوبی شده، از او بپرسید اگر اون فرد کاری به این قضیه نداشت باز هم همین اتفاق میافتاد؟ سیستم رو عامل این اتفاق خوب بدونید.
فصل ده: غریزهی اضطرار
غریزهی اضطرار تمایل ما به اقدام سریع در مواجه با خطر رو نشون میده و در چنین کاری ما از دیگر غرایزمون نیز کمک میگیریم.
برای توضیح منظور رزلینگ باید بگویم که غریزهی اضطرار در گذشته کمک زیادی به ما کرده. برای مثال، اگر فکر میکردیم شیری در بیشه اومده، تحلیل زیادی کار عاقلانهای نبود. اما در حال حاضر که اکثر خطرهای اینچنینی رو از سر گذروندیم با مشکلات پیچیدهتر و انتزاعیتر مواجهیم، غریزهی اضطرار میتونه باعث گمراهی ما در فهم جهان اطراف بشه.
واقعیت اینه که…
- … بدانید کی باید فورا تصمیم بگیرید و به یاد داشته باشید که به ندرت چنین شرایطی پیش میاد. برای کنترل غریزهی اضطرار، گامهای کوچک بردارید.
- یک نفس عمیق بکشید. وقتی غریزهی اضطرار فعال میشه، دیگر غرایز شروع به کار میکنند و قدرت تحلیل شما از بین میره. زمان و اطلاعات بیشتری بخواهید. به ندرت شرایطی پیش میاد که حالا یا هیچوقت باشه یا مجبور به انتخاب بین دو چیز باشید.
- پافشاری بر روی اطلاعات. اگر چیزی اضطراری و مهمه پس باید دقیقا ارزیابی بشه. از اطلاعات مربوط ولی بیدقت یا اطلاعات دقیق ولی نامربوط پرهیز کنید. تنها اطلاعات دقیق و مربوط مفید است.
- از طالعبینی پرهیز کنید. هیچ پیشبینیای در مورد آینده قطعی نیست. مراقب پیشگوییهای بدون دلیل مدرک باشید. بر روی رشتهای از سناریوها پافشاری کنید، نه فقط بهتری و بدترین آنها. بپرسید کدام پیشگوییها پیش از این درست از آب درآمده.
- مراقب اقدامات افراطی باشید. دربارهی عوارض جانبی جویا شوید. بپرسید که آیا این ایده قبلا آزمایش شده. پیشرفتهای گامبهگام وکاربردی و ارزیابی اثرشون شدت کمتری دارند ولی معمولا اثربخشترند.
این مدل کتابا خوشتون میاد؟؟ کتاب نابخردی های پیش بینی پذیرم احتمالا می پسندین پس!!! امیدوارم از خوندن نقد و خلاصه اش لذت ببرین! راستی! اگه از گوش دادن به تیکه های کتابام لذت می برین پس حتما پیشنهاد میکنم به پادکست مون خوره کتابم گوش بدین و حالشو ببرین!!
اگه از کتاب واقعیت نوشته هانس رزلینگ خوشتون میاد میتونین از همین لینک به راحتی بخرینش!