مروری بر کتاب خودت را به فنا نده
کتاب خودت را به فنا نده (Unfu*k Yourself: Get Out of Your Head and into Your Life) درست مثل کتاب هنر ظریف بی خیالی و کتاب تو خفت هستی ایه. اون بدون گفتن مزخرفات، یک راهنماي خودیاری فوق العاده‌ست. این کتاب به شما راه هاي صادقانه، دوستانه و جالبي رو ارائه ميده. به کمکش میتونین از محدوديت هايي كه خودتون براي خودتون درست كردين عبور كنين.
آیا از احساس درموندگی خسته شدید؟ اگه آره، گری جان بیشاپ راه حلشو میدونه.
نویسنده کتاب زبانی صریح داره. توي کتاب خودت رو به فنا نده نصیحت هایی رو میخونین. این نصیحتا برای راحت شدن از شر زنجیری که ما رو به پایین ميكشه به درد میخورن. نویسنده تبديل شدن به نسخه ی اصلی خودمون رو که بهش نياز داريم بهمون ميده. اون میگه که بيدار بشيد و ببينيد كه چه معجزه اي هستيد. شما يادتون رفته که چه معجزه ای هستید. مشکل آدمایی نیستن که سر راهتون قرار گرفتن یا شرایط مانع پیشرفت شما نیستن. مشکل، خودتون و حرفای منفی ای هستن که مدام به خودتون میگيد.
در کتاب خودت رو به فنا نده گری جان بیشاپ، رو این هفت مورد تاكيد ميكنه:
- من مايلم.
- من برای بردن مصمم هستم.
- من ميتونم.
- من بلا تكليفي و ترديد رو ميپذيرم.
- من افکارم نیستم، من اون اعمالیم که انجام میدم.
- من سرسختم.
- من انتظار هیچ چیزی رو ندارم و همه چیز رو میپذیرم.
اون میگه زندگی ای رو که میخوای بساز و خودت رو به فنا نده.
زندگینامه گری جان بیشاپ
گری جان بیشاپ در گلسکو اسکاتلند به دنیا اومد. دغدغه اون از ابتدای زندگیش كار، عشق و ارتباطات رو در رو با مردم بود. و چیزی که باعث بشه زندگی اونا تغییر کنه. اون آموزش ها و توانايي های لازم رو در سطح جهانی به دست اورده بود. همینطور روشی موثر و توانايي رسیدن به عمق معضلات مردم كه اونارو درگير ميكنه رو داره.
آگاهی زیاد و سال های برجسته آموزش این امکان رو به گری بیشاپ داده که هر فرد رو به مسیری هدایت کنه. بتونه به بهترین نحو از پتانسیل های خودش استفاده کنه. او با دقت بسیار، مستقیم میره سراغ چیزایی که ميتونن تغییرات بزرگی رو ایجاد کنن.
اون در تبدیل شدن به یک کارگردان ارشد برنامه برای یکی از برجسته ترین سازمان های رشد شخصی خیلی سریع ترقی کرد. این ثابت میکنه که اون کاری که نیاز باشه برای هر مشتری انجام میده. اون ادعای عالی و بی نقص بودن نداره. مثل شما، او هم در حال جهت یابی مسیر زندگیش و در پیدا کردن یک روش خاص و جهانیه. گری بیشاپ یک انسان و هم یک مربی جهانیه. اون مردم رو در انجام کارهایی که هیچ وقت فکر نمیکردن شدنی باشه راهنمایی میکنه.
شنوندگان با صحبت های گری جان بیشاپ تحت تاثیر قرار میگیرن. اونا سبک میشن و آروم میگیرن. کار کردن با گری فضایی رو برای تغییر کردن فراهم میکنه. واسه ارتباط برقرار کردن.
کار اون واقعا زندگی آدم رو متحول میکنه.
نقد کتاب خودت را به فنا نده نوشته گری جان بیشاپ
این کتاب یکی از رک ترین و صریح‌ترین کتاب هایی که در زمینه ی خودیاری خواهید خوند. بیشاپ دیدگاه خودش رو در رابطه با رهایی از نگرانی ها و دغدغه ها بیان میکنه. خیلیها از ناسزاهای بیشاپ و رک بودنش خوششون میاد. اونارو میخندونه. در کل گوش دادن بهش حس خوبی میده آدم. کتاب خودت را به فنا نده از بیشاپ از زوایای عجیب و غریبی خوبه. اما ممکنه که مناسب همه نباشه. بیایید کمی بیشتر درباره اش صحبت کنیم.
کتاب مناسب چه کسایی هست؟
این کتاب مناسب افرادیه که توی یه مخمصه گیر کردن و یا اعتماد به نفسشونو در ميانه راه از دست دادن. بیشاپ درباره اینکه چه تعداد آدم درگیر عدم پیشرفت توی زندگیشون هستند صحبت میکنه. خیلی از آدما ميتونن تجربه های مشابه خودشون رو در حرفهاش ببینن. خیلی از ما ممکنه در شرایطی بودیم که حتی خودمونم خودمون رو زیر سوال میبردیم. کتاب خودت رو به فنا نده واقعا راهی رو به آدم نشون میده که خودت مسئولیت زندگیت رو بر عهده بگیری.
این کتاب مناسب چه کسانی نیست؟
با اینکه این کتاب نقاط مثبت زیادی داره، قطعا کسانی هستن که ازش لذت نمیبرن.
باید اعتراف کرد که اول که شروع بکنین به خوندن کتاب ممکنه یکی ازونا باشین. ممکنه بخاطر یسری حرفای بیشاپ از کتاب دلسرد بشین. مثل”شما ميتونيد انجامش بدید فقط باید رو پای خودتون بایستید“. اگر شما با مشکلات جدی مواجه شدید و زمان زیادی از اتفاق افتادنشون نگذشته، این کتاب ممکنه براي شما مناسب نباشه. صبر کنید تا کمی سلامتی خودتون رو به دست بیارید. بعد این کتاب رو بخونید.
تجربه ی آدمها از خوندن کتاب
همونطور که گفتیم این کتاب برای کسایی که گیر افتادن یا اعتماد به نفسشونو توي یه کاری از دست دادن خیلی خوبه. خیلیها به این تلنگر بیشاپ نیاز دارن. ما همه‌مون مشکلاتی داریم و همه‌مون شکست میخوریم صحبت میکنه و اینکه این مسئولیت شماست تا بلند شید و خودتونو جمع و جور کنید. اگر اینکارو نمیکنید، شاید اون چیزایی که میخواید رو واقعا نمیخواید.
کتاب با این ایده شروع میشه که همه ی ما برنده هستیم. اما نه به اون معنایی که این عبارت معمولا استفاده میشه. ما همه توي کارایی که انجام میدیم برنده هستیم. میخواد اون کار نشستن روی صندلی و تماشای نتفلیکس باشه. یا نوشتن اولین رمانمون، خوردن پیراشکی باشه. یا از دست دادن 40 پوند وزن. شما توي چیزی که براش تلاش میکنید برنده هستید.
با اینکه ممکنه با نظریه های بیشاپ در ابتدای کتاب سرد بشید. همینطور که بیشتر جلو میرید بیشتر متوجه میشید که دارید تکون میخورید. انگیزه میگیرید که بهتر باشید. و بهترین خودتون بشید. آدمها فکر میکنن که هدف کتاب هم همینه. برای نویسنده مهم نیست که شما ازش خوشتون بیاد. اون فقط ازتون میخواد تا روياهاتونو دنبال کنید.
چیزی که این کتابو متفاوت میکنه
تفاوت کتاب خودت رو به فنا نده با بقیه ی کتاب های خودیاری اینه: این کتاب کوتاهه و مستقیم به اصل مطلب اشاره میکنه. بیشاپ سریع به اصل مطلب اشاره میکنه. شما با خوندن صفحات اول درک خوبی از کل کتاب به دست ميارين.
خلاصه نکات کتاب خودت را به فنا نده نوشته گری جان بیشاپ
مثبت صحبت کردن با خودتون رو تمرین کنید. به این فکر نکنید که چرا نميتونين کاری رو انجام بدین. به این فکر کنید که چجوری ميتونيد راهشو پیدا کنید.
دست از مقصر دونستن دیگران بردارین. مسئولیت زندگی خودتون رو به عهده بگیرید. کسی قرار نیست شما رو ناز کنه. برای زندگی مهم نیست که: شما مریضید. خسته اید. ورشکسته اید. یا انگشت شستتون آسیب دیده. هر کاری که لازمه انجام بدید. حتی اگر موانعی سر راهتون قرار داره.
نکته اول : حالت روحی خودتون رو با ساختن واقعیت تغییر بدید
ساختن واقعیت مثل شنیدن چیزایی میمونه که وقتی توي یک جلسه معنوی شرکت میکنید. و مربی درباره ی باز کردن چاکرا صحبت میکنه. و ازینجور مزخرفات!
گری جان بیشاپ میگه: “نحوه ی صحبت کردن، فکر کردن و درک کردن اطرافمون پایه ی اصلي برای ساختنه واقعیت ماست“.
هر وقت که شما به خودتون میگین که کاری رو نميتونين بکنید یا مهارت های لازم برای انجام اون کار رو ندارید، دارید خودتونو قانع میکنید که اون کار غیر ممکنه. یا شما برای اون کار آماده نیستید. مهم نیست که اون کار چی باشه.
به عنوان مثال، با اینکه نمیدونید که چجوری نقاشي بکشید. یا یه لاستیکو عوض کنید. حداقل کاری که متیونید بکنید اینه که تلاشتون رو بکنید. خیلی وقتا ما ذهمونو متقاعد میکنیم که ما یه کاری رو چون قبلا انجام ندادیم نميتونيم انجام بدیم. اما معمولا، کارا اونقدری سخت نیستن که نشه انجام داد. مخصوصا امروزه که ميتونيد با دیدن یه ویدیو توي یوتیوب یه نقاش حرفه ای بشید.
حداقل تلاش مو میکنم
هر وقت متوجه شدید که دارید به خودتون میگید که چیزی رو نمیدونید. یا کاری رو نميتونيد انجام بدید وایسید. صبر کنید. و برای لحظه ای فکر کنید. “من تا حالا اینکارو نکردم ولی حداقل تلاشمو میکنم…“. این جمه رو به خودتون بگید و برید و تلاش کنید.
سیستم احساسی ما اغلب توسط صحبت های منفی ای که با خودمون داریم مورد حمله قرار میگیره. وقتی که ما فکر میکنیم و میگیم که نميتونيم کاری رو انجام بدیم، قطعا نميتونيم. اما این اغلب به شکنجه ی احساسی منجر میشه. ما ممکنه احساس شکست کامل بکنیم.
در مقابل، اگر ما در ذهنمون امکان عملی شدن بعضی از اتفاقات رو بديم بدون توجه به تجربیات گذشتمون و یا نتیجه گیری اولیمون، ميتونيم امیدوار باشیم. و امید یک محرک قوی هست که ميتونه کمکمون کنه. میتونه “نميتونم” رو به “ميتونم” تبدیل کنیم.
نکته دوم: دست از مقصر دونستن دیگران بردارید
دلیل اصلی علاقه ی مردم به شکایت کردن و مقصر دونستن دیگران دو قسمت داره. اولیش اینه که مردم معمولا بر عهده گرفتن مسئولیت رو دوست ندارند. دوم اینکه سطح علاقه به خودشون یا عزت نفس‌شون به طور غیر عادی ای بالاس. اونا نميتونن بپذیرن که کاری رو غلط انجام دادن.
نپذیرفتن اینکه کاری رو غلط انجام دادید و شروع کردن به مقصر دونستن عوامل خارجی برای شکست یک خیانت واقعیه. نه تنها شما به یکی دیگه اشاره میکنید. بلکه دارید شیطان بزرگ رو اینجا نادیده میگیرید. با نپذیرفتن کار های غلطتون، شما هیچ وقت از اشتباهاتون درس نمیگیرید. و همینطور پیشرفتی هم در زندگی نمیکنید.
اونچه که در بالا گفتیم همچنین دلیل اعتیاد خیلی از مردم به چیز هایی مثل الکل و مواد مخدره. بخاطر اینکه اونام فکر نمیکنن که مشکلی دارند. هیچ کاری هم برای اون انجام نمیدن. و بخاطر همین فکر نمیکنن که کوکائین کشیدن از کف دستشویی هم کار غلطیه.
توجیه ممنوع!
همینطور دلیل اینه که خیلی از آدما چیزهای معناداری رو تو زندگیشون به دست نمیارن.
چند بار تا حالا این حرفا رو شنیدین؟
“نامزدم منو تو کارای ریسکی و خطرناک حمایت نمیکنه!”
“والدینم چیزی برای من نذاشتن تا یه کسب و کاری رو شروع کنم!”
“پروژه ی قبلیم بخاطر شرایط فعلی بازار شکست خورد!”
مردم در واقع دارن خودشونو با بازی کردن نقش قربانی توجيه میکنن. بنابراین ميتونن تصویر مثبت از خودشون رو حفظ کنن.
اما اتفاقای خوب فقط برای کسایی رخ میدن که خواستار کار کردن و پذیرفتن مسئولیت کارهاشونن. اگر کاری که میکردین همون اول با شکست مواجه شد، آدمایی که ازتون خرید نکردن رو مقصر ندونید. به دنبال دلیل اون باشید. شاید محصولتون افتضاحه. اما وقتی که فهمیدید که چرا افتضاحه، ميتونين پیشرفت کنین. و نسخه ی دوم رو ارائه بدین.
نکته سوم : حسادت و هوس و آرزو رو با تمایل به بهتر کردن زندگيتون جایگزین کنید.
شما ممکنه فکر کنید که ما منطقی عمل میکنیم. هر کاری که میکنیم و مطابق داده ها و علوم و منطقه. اما این حرف به راحتی وقتی که با وجود اشتیاق زیاد برای لاغری توي خوردن شکلات زیاده روی میکنید بی معنی میشه.
ما موجودات احساسی ای هستیم. اعمال و اشتیاق ما به شدت تحت تاثیر احوال و احساساتمونه. حالا به نظرتون آیا ما احساسات مختلفی داریم؟ ما انباری از احساسات در دسترسمون داریم. هر چیزی اطراف ما ميتونه بمب احساسی ای رو تحریک کنه. ميتونه همه ی پیشرفتمون رو نابود کنه. یا کمکمون کنه که به جلو حرکت کنیم. متاسفانه، در بیشتر مواقع اولی اتفاق میفته.
کنترل احساسات
ما کاملا نميتونيم احساساتمون رو مسدود کنیم. و نباید هم سعی کنیم که اینکارو بکنیم. اما وقتی که کنترل احساساتتون رو یاد بگیرید. و بدون توجه به اینکه چه احساسی دارین عمل کنید، بهتر، نوآورتر و موفق‌تر میشید.
پس، از امروز شروع به تمرین کردن بکنید. کسب و كارتونو امروز شروع کنید. بیرون برید و درباره ی ايده تون با مردم صحبت کنید. اگر کسی گفت که محصول جديدتون خوب نیست، شروع نکنید به گریه کردن و بيخيال ایده هاتون شدن. از او شخص نظرش رو بخواید و ببینید که چه چیزی رو ميتونيد بهتر کنید.
یا اگر یه صفحه ی اینستگرمی رو دیدین که عکساش از شما بهتر بود از حسادت نترکید. و آرزو نکنید که کله ی کسی رو بکنید. اقرار كنيد و روی عکسای خودتون عملیش کنین.
نکته چهارم: زندگی متوقف نمیشه و منتظرشمان نمیمونه
مهم نیست که چه احساسی دارید. یا در حال حاضر کجا قرار گرفتین. زندگی به خاطر شما واي نميسته و منتظرتون نمیمونه. مریضین؟ خسته این؟ تنهایین؟ تنبلید؟ افسرده اید؟ یا هر چیز دیگه ای؟ برای زندگی اینا مهم نیست. فکر نکنین که اینا میتونه بهانه اي برای انجام ندادن کاری که باید انجام بدید باشه. زندگی در جریانه. چه بخواید چه نخواید. هر چه زودتر اینو بفهمید بهتره.
اگر میخواید کاری رو بکنید، یعنی یه هدف با معنی دارید. شکستایی که باهاش مواجه میشین مشکل شمان. خیلی کم پیش میاد که آدمی نقطه نظر و علایق عین شما رو داشته باشه. این وظیفه ی خودتونه که یه راهی رو برای بیرون اومدن از این مخمصه و راه های پر از تردید پیدا کنید.
اگر شما همه چیزو کنار بذارین یا به طور کامل ازشون دوری کنید فقط بخاطر اینکه فکر میکنید زندگی آسون و صبور خواهد بود، فقط دارین خودتونو گول میزنید.
نکته پنجم: دو قدم مونده تا آزادی
در آخر کتاب خودت را به فنا نده گری جان بیشاپ پروسه ی دو قدمی خودش در به دست آوردن آزادی مالی، احساسی و آزادی به طور کلی به اشتراک میذاره.
این همون فرمول ساده ست :
هر کاری که در حال حاضر انجام میدین رو متوقف کنید. قطعا کار های بی فایده ای وجود دارن که فقط وقت‌تونو هدر میدن: فضای مجازی، تماشای آنلاين چیزای احمقانه، خرید کردن، شایعه کردن، لم دادن روی مبلتون و بازی های ويدئویی… واقعیت اینه که اهدافتون اهمیتی نمیدن که شما بعد از کار خسته این. این فقط یه بهونه ی دیگست.
اگر واقعا میخواید به جلو حرکت کنید و روياهاتونو تکمیل کنین بایستید و یه نگاهی به زندگيتونو بندازید. رفتار هایی که شما رو عقب ميندازن رو شناسایی کنید و تمام تلاشتونو بکنید که اونارو متوقف کنید.
شروع به انجام کار هایی بکنید که شما رو به جلو سوق میده. ساده ست نه؟ شما به راحتی کار هایی رو که دوست دارین شناسایی میکنید و اون کار ها رو انجام میدید. هیچ چیز خاصی تو این مرحله وجود نداره و به راحتی جواب میده. البته کسی نمیگه قراره آسون باشه. خیلی وقتا رسیدن به یه هدف زمان زیادی میبره. مثل پیدا کردن یه شغل جدید، پیدا کردن یار و همسر مناسب. بخاطر همینه که خیلیا وسط راه منصرف میشن. بپذیرین که راه آسون تری وجود نداره.
