کاور کتاب شهامت رهبری

معرفی و نقد کتاب: شهامت رهبری

زیرعنوان کتاب: کار شجاعانه، مکالمات دشوار و صمیمیت

نویسنده: برنه براون

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.7/5
با 43143 رای
با 5437 رای
تعداد صفحه: 332
زبان اصلی: انگلیسی

برنه براون در اولین کتاب پروفروشش در نیویورک تایمز به ما میگه قوی و شجاع بودن یعنی چی (جرئت بسیار). حالا، براساس تحقیقاتی که به کمک رهبرها،افرا موثر و ایجادکنندگان تغییرات فرهنگی، انجام داده تصمیم داره به ما نشون بده که چطور این عقاید رو به کار بگیریم و در مدیریت از اونها استفاده کنیم. 

مدیریت به معنای اسم و رسم، جایگاه و قدرت در برابر مردم نیست. مدیران کسانی‌ هستند که میتونن پتانسیل‌ها رو در افراد و ایده ها ببینن و اون پتانسیل رو تقویت کنند. این کتاب برای افرادی نوشته شده که شجاعت رو به آرامش ترجیح میخوان، میخوان تفاوتی ایجاد کنن و رهبر کنند. 

وقتی با جرئت رهبری کنیم، تظاهر نمی‌کنیم که جواب های درست رو میدونیم. کنجکاو میمونیم و سوالهای درست می پرسیم. قدرت رو محدود نمی بینیم و به دنبال حفظ اون نیستیم. میدونیم که اگه قدرت رو با دیگران به اشتراک بذاریم و روی اعتبار و مسئولیت‌پذیری مون کار کنیم، قدرت نامحدود میشه. از مکالمه ها و موقعیت‌های سخت اجتناب نمی‌کنیم. به سمت آسیب پذیری میریم و میدونیم که آسیب پذیری بخشی از کاره. 

اما رهبری جسورانه در فرهنگی که با کمبود، ترس و عدم اطمینان تعریف می شه ، نیاز به ایجاد مهارت های شجاعت داره که منحصر به انسانه. تناقض در این جاست که نمیخواهیم برای رشد قلب و مغز مدیرانمون سرمایه گذاری کنیم و از طرفی هم سعی داریم بفهمیم چه چیزهایی برای ارائه داریم که ماشین ها نمیتونن اونها رو بهتر و سریعتر انجام بدن. چه کاری رو بهتر میتونیم انجام بدیم؟ همدردی، ارتباط و تشویق به شروع.

برنه براون دو دهه اخیر رو صرف تحقیق روی احساساتی کرد که به زندگی ما معنی میده. در طی هفت سال گذشته، او متوجه شد که رهبران سازمان های مختلف از استارت آپ های کوچک و کسب و کارهای خانوادگی تا شرکت های غیرانتفاعی، سازمان‌های مدنی و شرکت های فورچون فیفیتی )مجموعه ای از 50 شرکت که در کنار هم برای پیشرفت تلاش و برنامه ریزی میکنن) سوالهای مشابهی میپرسند:

چطور رهبرانی شجاع تر و جسورتر پرورش میدید؟ چطور ارزش شجاعت رو در فرهنگ خود جای میدید؟

شهامت رهبری به این سوالات پاسخ میده و براساس تحقیقات جدید او و برنامه های ایجاد شجاعت او، استراتژی های قابل اجرا و مثال های واقعی هم به ما ارائه میده. 

برنه اینطور مینویسه: «یکی از مهمترین چیزهایی که در طی سالهای کاری متوجه شدم اینه که میشه شهامت رو به دیگران آموزش داد، گسترشش داد و اندازه گیریش کرد. شهامت از 4 مجموعه اصلی تشکیل میشه که مجموعا بیست و هشت رفتار رو شامل میشن. تعهد به انجام دادن کارهای مهم، مکالمات دشوار و تلاش کردن با همه وجود تمام چیزیه که لازمه، ساده‌ست؟ نه. ترجیح دادن شهامت به آرامش کار ساده ای نیست. ارزشش رو داره؟ بله همیشه. ما میخوایم در زندگی و کارهامون شجاع باشیم. برای همین اینجا هستیم. 

نقل قول‌های کتاب شهامت رهبری:

  • پایان روز، پایان هفته، پایان زندگیم، دلم میخواد به خودم بگم که بیشتر از انتقاد، همکاری کردم.
  • از نظر من رهبر فردیه که پتانسیل رو در مردم و فرآیندها میبینه و شهامت پرورش اون پتانسیل رو داره. 
  • شجاعت آسیب پذیری به معنای برد و باخت نیست، شجاعت به معنای تلاش کردن در موقعتیه که نمیتونیم نتیجه رو پیش بینی کنیم.
  • مردم از  مکالمات مهم درباره  تفاوت ها و ویژگی ها کنار میکشن، چون میترسن، حرف اشتباهی بزنن، یا کار اشتباهی انجام بدن. حفظ آرامش از امتیاز بیشتری در برابر ادامه دادن به یه مکالمه سخت برخورداره و باعث فساد اعتبارات و بی معنی شدن و طول کشیدن تحقق تغییرات میشه. 
  • شفافیت مهربانیه و عدم شفافیت نامهربانی.
  • کسانی که دردی رو نحمل میکنن حمایت کنید و خودتون رو کنار نکشید. 
  • اگر وارد صحنه و دست به کار نمیشید، اصلا دلم نمیخواد از شما بازخوردی بگیرم. میلیون ها صندلی بی ارزش توی دنیا رو آدم هایی پر کردن که نمیتونن نوی زندگیشون شجاع باشن اما ذره ذره انرژیشون رو صرف نصیحت و قضاوت کردن کسانی می کنند که شجاعانه عمل می کنند. تنها کاری که میتونن بکنند اشاعه نقد، بدبینی و ترسه. اگر قراره شما چیزی رو که هیچ دستی در اون ندارید نقد کنید، من علاقه ای به شنیدن حرفهاتون ندارم.
  • دقیقا همون لحظه‌ای که اجازه بدیم فرد دیگه ای موفقیت رو برامون تعریف کنه شکست خوردیم.
  • اگر بخواهیم افراد تمام تلاششون رو بکنن و خودشون و با سینه‌ای آکنده از اشتیاق دست به کار بشن تا بتونیم به اختراع، حل مشکلات و خدمت رسانی به مردم بپردازیم- باید حواسمون رو متمرکز به ساختن فرهنگی کنیم که در اون افراد احساس امنیت داشته باشن، احساس کنن دیده میشن و بهشون احترام گذاشته میشه. 
  •  تنها زمانی که دیدگاه های مختلف دیده بشن، به اونها اهمیت داده بشه و بهشون احترام گذاشته بشه، میتونیم تصویر کاملی از جهان رو تصورکنیم.
  • اعتبار از آن منتقد نیست، کسی که انگشت اشاره‌اش رو به سمت مرد قدرتمندی میگیره که در بین کار تلو تلو میخوره یا به افراد فعال اشاره میکنه و میگه که میتونستن اون کارها رو بهتر انجام بدن. اعتبار به فردی تعلق میگیره که وارد گود میشه و صورتش غرق در خون و عرق و گرد و خاک میشه. کسی که شجاعانه تلاش میکنه. کسی که در نهایت به لذت موفقیت میرسه و حتی در بدترین حالت حداقل برای رسیدن به هدفش شجاعانه تلاش کرده.
  • تنها چیزی که بعد از این همه تحقیق فهمیدم اینه که اگر شجاعانه عمل کنید، باید گاهی به خودتون تکونی بدید. اگر شجاعت رو انتخاب کنید، مطمئنا با شکست، ناامیدی، عقب نشینی و حتی دل شکستگی آشن میشید. به همین دلیل بهش میگیم شجاعت. به همین خاطر خیلی نادره.
  • رهبران شجاع تلاش میکنند محیطی رو فراهم کنند که افراد در اون خودشون باشند و احساس تعلق داشته باشند. 
  • دروغ گفتن به دیگران برای اینکه حال اونها بهتر بشه اصلا مهربانانه نیست. (ما اکثرا این کار رو به خاطر راحتی خودمون انجام میدیم.)
  • آنتونیو داماسیو متخصص مغز و اعصاب به ما یادآوری میکنه «ما ماشینهای تفکر نیستیم، ما ماشین های احساسی ای هستیم که فکر میکنن.»
  • ما به جای صرف زمانی معقول برای پذیرش و پرداختن به ترس ها و احساساتی که در هنگام تغییر و تحولات بروز می‌کنند، زمان نامعقولی رو صرف مدیریت رفتارهای مشکل ساز میکنیم. 
  • با توجه به این سه اصل زندگی کن: حد و مرز ها، یکپارچگی، سخاوتمندی 
  • برای اینکه کسی باشیم که میخواهیم باشیم باید آسیب پذیر باشیم. باید زره هامون رو دربیاریم اسلحه هامون رو بذاریم زمین، خودمون رو نشون بدیم، و اجازه بدیم که دیده بشیم. 
  • اگر بیشتر از سه الویت دارید، اصلا الویتی ندارید.
  • ما اینجا نیستیم که با هر شرایطی وفق پیدا کنیم، تعادل پیدا کنیم یا مثالی برای دیگران باشیم. اینجاییم که نامتعارف، متفاوت، احتمالا عجیب باشیم، اینجاییم تا تکه مختص به خودمون، تکه کوچولوی سنگین و تپل خودمون رو به سنگ فرش دنیا اضافه کنیم. 
  • مشخصه که اعتماد در کوتاه ترین لحظات به دست میاد. نه از طریق اعمال قهرمانانه یا حتی از طریق عملکردهای خیلی چشمگیر، بلکه از طریق توجه، گوش دادن، حالات بدن که نشان دهنده اهمیت دادن و ارتباط صادقانه هستند. 
  • اغلب، وقتی کسی دردی داره میترسیم بگیم «آره، این آزاردهنده است، آره مشکل بزرگیه. آره افتضاحه.»  احساس می کنیم وظیفه ماست که همه چیزو بهتر کنیم، پس درد رو کم جلوه میدیم.
  • اگر اعتمادی وجود نداشته باشه، ارتباطی وجود نداره.
  • درواقع اعتماد در کوتاهترین لحظات به وجود میاد.

نقد و خلاصه کتاب شهامت رهبری:

 

مروری بر کتاب شهامت رهبری نوشته برنه براون

 

رهبری شجاعانه چه شکلیه؟ اخیرا حتی و شاید به خصوص در بالاترین سطوح دولتی هم رهبری شجاعانه دست نیافتنی است. همه درمورد این موضوع توافق نظر دارند. 

اما محقق برنه براون که در بین سخنرانان تد تاک به یکی از پرطرفدارترین ها تبدیل شده و حتی اپراه طرفدار اونه- به سختی به دنبال پیدا کردن جواب این سوال بوده است و نتیجه تلاش های او کتاب «شهامت رهبری» یه کتاب کاربردی براساس تحقیقاتی که به کمک 150 مدیر سطح بالای جهانی انجام شده. 

در ابتدا او این سوال رو مطرح میکنه که مردم در این دوره مدرن که ما با چالش های ظاهرا غیرقابل حل و ولع سیری ناپذیر نوآوری مواجهیم باید چه تغییراتی رو در رهبری کردن اعمال کنند.

همه چیز در حال تغییره. پس افراد چطور رهبری میکنن؟ اگر احساس کردید حرفهام براتون تکراریه دست از خوندن بکشید. برخی از نظرات برنه براون با زمان حال ما مغایره. او میگه، رهبران شجاع آسیب پذیری رو پذیرفتند و آماده گوش دادن بدون متوقف کردن حرف طرف مقابلند.

اونها میتونند احساسات نهفته در تجربیات رو درک کنند و نه فقط خود تجربیات رو. اونها خودآگاهند و خودشون رو دوست دارند، چون شخصیت ما در رهبری کردن ما تاثیر داره. به راحتی میشه فهمید که تحقیقات براون درباره فرزندپروری، ازدواج و جلسات دولت هم معنی میده. 

تصور کنید اگر مدیران براساس این نقطه نظر عمل می کردند اخبار چه شکلی میشد. هیئت دولتی متشکل از شنوندگان همدل که میتونستن درک کنن که نمیتونن خیلی خوب مردم رو رهبری کنن، چنین هیئت دولتی یک دولت انقلابی می شد. 

براون امضای خاص خودش رو زیر متد خاصی که برای «زندگی معتبر» طراحی کرده ثبت کرده و درحین ارائه نتایج تحقیقاتش داستان هایی از خودش درباره اینکه گاهی قادر به زندگی براساس نتایج تحقیقات خودش نبوده میگه. اما به لطف خدا او به تلاش ادامه داده.

برنه براون یکی از جلسات رسیدگی به شکایات کارمندانش درباره ضرب العجل های غیرمنطقی خودش رو تعریف میکنه، به یاد میاره که یکی از پاسخ هاش به مدیر مالی ارشد شرکت این بوده «باید جالب باشه که نگران چیزای کوچیکی که تغییرات بزرگی ایجاد میکنن نباشیم.» آخ. این سس مخصوص برنه براونه که کار اونو علمی و قابل اعتماد میکنه. 

او نظریاتش رو درباره اهمیت آسیب پذیری در پذیرفتن نقش پدری و مادری، نامزد یا دوست بودن (مخصوصا با فردی که از نظر سیاسی نظرات مخالفی با ما داره) هم اعمال میکنه. اما تمرکز اصلیش روی دنیای تجارت رو بر زمان خاصی معطوف کرده: ما بخش مهمی از زندگیمون رو صرف کار می کنیم، جراح و ژنرال سابق ویوِک اچ مورثی نسخه سالم تری برای محل کار تجویز میکنه. در سابقه براون بارها و بارها دیده شده که تونسته اتفاقات آینده رو پیش بینی کنه. در سخنرانی سال 2012 خودش در تد تاک گفت: «دو کلمه خیلی قدرتمند در مواقعی که درحال تلاشیم: منم همینطور.»

او نوشتن کتاب «شهامت رهبری» رو مدتها قبل از گزارشات تائیدیه دادگاه عالی نوشت، و هنوز میگفت «مثل اینه که راه حل بدی داشته باشیم که باعث واکنش نشون دادن بشه و ما اونو به باقی موندن در عدم قطعیت پیش از شناخت مشکل ترجیح بدیم.» همدلی در رهبری نیازمند دیدن موضوعات از دید دیگری و درک اتفاقات از دیدگاه اوست، حتی اگه اون فرد شما رو به چالش میکشه.

پاو میگه بجای اینکه مسائل بین فردی در محل کار رو به سرعت حل کنیم، باید خودمون رو در معرض مکالمات سخت اما صادقانه قرار بدیم، بدون اینکه نگران مجازات باشیم. براون در کتابش اینطور مینویسه، یه رهبر واقعی با قلبش مدیریت میکنه و نگران برملا شدن نواقصش نیست. 

تحقیقات براون در بسیاری از زمینه ها کاربرد داره چون درباره داشتن روابط بین فردی موفق و رابطه موفق افراد با خودشونه. شناخت افراد، شناخت و مشخص کردن حد و مرزها و تشخیص محدودیت ها از ملزومات رهبری هستند، اما به طور کل از ملزومات داشتن روابط خوب هم هستند. اگر بخوام حرف براون رو طور دیگه ای بگم باید بگم، همه ما آدمیم! 

انتظار این رو داشته باشید که در حاشیه کتاب «شهامت رهبری» یادداشت بنویسید. این کتاب یه راهنمای جذاب برای ایجاد فضایی برای کار بهتر و افراد موفق تره. 

اگر افراد بتونند شهامت پیروی از نتایج تحقیقات رو داشته باشند، میتونند با این کار فرهنگ بهتری رو در سازمان (شامل دولت) ایجاد کنند. 

منبع:

https://www.washingtonpost.com/entertainment/books/brene-brown-knows-what-makes-agreat-leader–and-most-politicians-wouldnt-make-the-cut/2018/10/15/876433ac-c7fa-11e8-b1ed-1d2d65b86d0c_story.html

 

خلاصه کتاب شهامت رهبری نوشته برنه براون

 

این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

 

چطور رهبرانی جسور و شجاع پرورش میدید؟ چطور ارزش شجاعت رو به جامعه تزریق میکنید؟ کتاب شهامت رهبری به این سوالات پاسخ میده و به ما نشون میده که چطور ایده های مرتبط با شجاعانه عمل کردن، قوی تر شدن و به کار گیری جسارت رو عملی کنیم تا بتونیم قدم برداریم و براساس تحقیقاتی که به کمک رهبران و ایجادکنندگان تغییرات فرهنگی انجام شده رهبری کنیم. 

این کتاب انجیل شجاعت درمحل کاره. رهبران و گروه های اونها هر دو با مشکلات جدی که اونها رو در محل کار آسیب پذیر میکنن مواجهند. درعوض، اونها خودشون رو تخریب میکنند، خلاقیت و نوآوریشون رو میکشند. این کتاب راهنمایی برای مالکیت ترس ها، انتخاب شجاعت به جای آرامش، اشتیاق فراوان و کامل به جای کلاه خود و زره، و ساختن فرهنگ سازمانی براساس شجاعت و آسیب پذیریه. 

 

رهبر کیست؟  بنظر برنه براون، رهبر به کسی گفته میشه که مسئولیت یافتن پتانسیل درونی افراد و فرآیند ها رو میپذیره و شهامت پرورش این پتانسیل ها رو داره.

 

او در تحقیقاتش که دو دهه به درازا کشیده شد به این نتیجه رسید که به رهبرانی شجاع تر و فرهنگی جسورانه تر برای شکوفا شدن و خلاقیت در سازمان ها نیاز داریم.

برای تبدیل شدن به رهبری جسور و ایجاد فرهنگ شجاعت در درون یک سازمان چه کاری لازم است؟ این همون سوال اساسیه که برنه براون توی کتاب «شهامت رهبری» بهش اشاره میکنه. 

شجاعت مجموعه ای از چهار مهارته که میشه اونها رو یادگرفت، بررسی کرد و اندازه گیری کرد: 

  1. زمزمه با آسیب پذیری 
  2. زندگی براساس ارزش ها 
  3. اعتماد شجاعانه 
  4. یادگیری رشد 

 

در بخش های بعدی، هر یک از این 4 مهارت رو توضیح میدیم. همه ما میتونیم به رهبراتی شجاع تبدیل بشیم. آماده اید ببینیم چطور؟  

 

زمزمه با آسیب پذیری 

 

زمزمه با آسیب پذیری قلب رهبری ست.در این جا افراد، آسیب پذیر، ظاهر میشن و به ماموریت و همدیگه خدمت میکنند نه برای منافع خودشون. آسیب پذیری احساسیه که ما درمواقع عدم قطعیت، شکست، خطر و مواجهات عاطفی داریم. غالبا وقتی به اندازه کافی جسور هستیم شکست میخوریم و مورد انتقاد قرار میگیریم. نویسنده دیگران رو تشویق میکنه که با اشتیاق و نه با ترس با آسیب پذیری روبرو بشن.

6 افسانه درباره آسیب پذیری: 

  1. آسیب پذیری به معنای ضعفه .
  2. «من آسیب پذیر نیستم.»
  3. «میتونم تنها انجامش بدم.»
  4. میتونید عدم قطعیت و ناراحتی رو از آسیب پذیری جدا کنید.
  5. اعتماد قبل از آسیب پذیری اتفاق میافته.
  6. آسیب پذیری به معنای فاش سازیه. 

 

حقیقتی جز این وجود نداره که: 

  1. رهبری شجاعانه از طریق آسیب پذیری محقق میشه.
  2. بدون آسیب پذیری خلاقیت یا ابداعی رخ نمیده.
  3. آسیب پذیری به معنای همدلی و ارتباط با دیگرانه.
  4. برای یادگیری باید با آسیب پذیری مواجه بشید.
  5. اعتماد و آسیب پذیری باهم در ارتباطند و جدا از هم نیستند.
  6. آسیب پذیری بدون حد و مرز به معنی افشا و دستکاریه.

 

بیاید چگونگی زمزمه با آسیب پذیری رو یاد بگیریم.

 

ندای شهامت

 

جوزف کمپبل ساده ترین راههای جستجوی شجاعت برای رهبران رو پیشنهاد میده: 

 

«گنجی که دنبالش هستید، توی غاریه که میترسید بهش وارد بشید.» 

سفرشما برای تبدیل شدن به رهبری شجاع تر با تعریف «گنج» و پذیرش ترسی که در مسیر وجود داره شروع میشه: «من به دنبال اضطراب کمتر، احساس تنهایی کمتر، و کار بیشتر برای رسیدن به اهدافم هستم.» (گنج)

«می پذیرم که همیشه جواب ها یا مهارت هایی رو که رهبران واقعی دارند رو نمیدونم ولی من از تصمیم گیری ناصحیح می ترسم، و اخیرا بارها احساس ترس و گرفتاری، خستگی و تنهایی رو تجربه کردم.» 

اشکالی نداره. درکت میکنم.

بنظر نویسنده تنها راه برای پیش رفتن، صرف وقت برای پذیرفتن ترس ها و احساساته (ورود به غار). اما در ابتدا، باید زره مون رو در بیاریم و با اشتیاق آماده باشیم. 

 

انبار تسلیحات 

 

رهبران بر این باورند که کارمندان با محافظت از احساساتشون و وارد نکردن اون به کار میتونن کارآمد تر و تولیدکننده تر باشن. واقعیت اینه که سلاح های ما شهامت، کنجکاوی و خلاقیت رو میکشند.

در اینجا چند مورد از رهبری مسلحانه و چگونگی تغییر دادن اون آورده شده: 

  1. پرورش تفکر کمالگرا و ترس از شکست. رهبر شجاع در مواقع شکست افراد رو به تلاش سالم، همدلی، درک و دوست داشتن خود تشویق میکنه. 
  2. از دست دادن فرصت های شادی و شناخت. شادی آسیب پذیرترین احساسیه که داریم. یک رهبر جسور قدرشناسه و نقاط عطف و پیروزی ها رو جشن میگیره.
  3. همه چیز رو دونستن و همیشه حق داشتن. یادگیرنده بودن و الویت قرار دادن کنجکاوی برای یادگیری مهارتهای کنجکاوی راهی برای تبدیل شدن به یه رهبر جسوره.
  4. استفاده از نقد به عنوان ابزاری برای محافظت از خود. درمان این مورد ساخت فرهنگ مشارکته، اگر راه حل قویتری ندارید اجازه نقد کردن هم ندارید. 
  5. رهبری در جهت کسب تائید و کنترل کردن دیگران. رهبران جسور تعهد رو پرورش میدن و هدف، اولویت ها و ماموریت رو به اشتراک میذارن.
  6. پاداش دادن به خستگی مفرط به عنوان نماد جایگاه افراد و نسبت دادن میزان بهره وری افراد با ارزش شخصیشون. رهبران جسور بر خواب، تفریح و بازیابی انرژی تاکید میکنن. 
  7. تحمل تبعیض. تالارهای پژواک، و فرهنگ تطابق پذیری. رهبران جسور فرهنگ پذیرش، فراگیری، تنوع، پذیرش ویژگی های برتر خود و یادگیری سوگیری ها و نقاط ضعف رو پرورش میدهند. 
  8. رهبری از طریق آزار رساندن. رسیدگی به ترس ها و احساست تنها راه رهبری مهربانانه است. 

 

شرم و همدلی 

 

رهبران از آسیب پذیر بودن می ترسند چون به محض کنار گذاشتن تسلیحات و مواجه شدن با دیگران باید شرم رو تجربه کنند. 

شرم به معنای ترس از انجام دادن کاریه که انجام دادن اون ما رو برای برقراری ارتباط، پذیرفته شدن و حتی دریافت عشق بی ارزش میکنه. شرم ما رو مجبور به بیان دو حرف میکنه: 1)هیچ وقت به اندازه کافی خوب نیستی. 2) فکر میکنی کی هستی؟

باید شرم رو بپذیریم:

  1. همه ما شرم رو تجربه کردیم. این احساس یکی از احساسات بدوی انسانهاست.
  2. همه ما از حرف زدن درمورد شرم می ترسیم.
  3. هرچی کمتر راجع به شرم صحبت کنیم، اون بیشتر میتونه کنترل زندگی کاری ما رو بدست بگیره، شرم خودش رو در قالب نشانه های رفتاری مثل کمالگرایی، شایعات، مقایسه، آزار و اذیت، تبعیض، سرزنش و قلدری نشون میده.

شرم بین مردم اتفاق میافته، پس تنها از طریق همدلی میتونیم شرم رو التیام بدیم.

همدلی تنها به یک تجربه مرتبط نیست، بلکه به احساسات نهفته در اون تجربه مربوطه.

 

5 رکن برای همدلی وجود داره:

  1. دنیا رو از دید یا منظر دیگران دیدن
  2. قضاوتگر نبودن 
  3. درک عواطف دیگران 
  4. به اشتراک گذاشتن درک خود از عواطف اون فرد 
  5. هوشیار باشیم و بیش از اندازه براساس افکار و احساساتمون شناخته نشیم.

 

ما تمایل داریم در لحظات همدلی به ترتیب و به 6 روش زیر سوتی بدیم: 

  1. دلسوزی در برابر همدلی (اوه، این خیلی بده، به نظر افتضاحه، خیلی برات متاسفم.)
  2. ترسوندن و اغراق کردن (اوه خدای من، اگر این اتفاق برای من می افتاد، میمردم)
  3. سقوط قدرت (انتظار چنین نمره بدی رو از تو نداشتم.)
  4. چکمه و بیلچه (اونقدرم بد نیست … میدونی که فوق العاده ای) 
  5. اگه فکر میکنی بده … ( اینکه چیزی نیست. میدونی چی به سر من اومده؟ )
  6. مانع و پرش ( چطورگذاشتی این اتفاق بیوفته؟ داشتی به چی فکر میکردی؟) 

 

همه ما میتونیم یاد بگیریم که چطور همدلی کنیم. درباره سوتی های همدلی بالا فکر کن، فکر میکنی یکی دوتایی از اونها رو انجام دادی؟  چطور روی روابطتت با فرد مقابل تاثیر گذاشتن؟ از طرفی، مهارت های همدلی خودت رو چطور ارزیابی میکنی؟ به یکی دو جواب که معمولا از اونها استفاده میکنید فکر کنید، به نظرتون نیاز به تغییر دارن؟

این سوالات نقطه خوبی برای شروع هستن. سخت ترین مانعِ همدلی مقاومت در برابر تمایل به مجازات و سرزنش خودمون در مواقع اشتباهه. به عبارت دیگه، باید مهربانی با خود رو یاد بگیریم و طوری با خودمون صحبت کنیم که دوست داریم با فردی که عاشقش هستیم صحبت کنیم. 

ارتباط برقرار کردن با احساسات خود (یا دیگران) در عبارت های زیر نمود پیدا میکنن: 

  • هی رفیق، درکت میکنم.
  • این حسو میشناسم و میدونم که افتضاحه.
  • منم همینطور. 
  • میفهمم. تو تنها نیستی من کنارتم.
  • منم توی چنین شرایطی بودم و میدونم واقعا سخته.
  • میفهمم چه حسی داره.
  • فکر میکنم خیلی از ما چنین چیزی رو تجربه کردیم. یا همه مون طبیعی هستیم یا همه خیلی عجیبیم. به هرحال فقط تو نیستی که این حسو داری.

 

مقاومت در برابر شرم

 

میتونیم همدلی و مقاومت در برابر شرم رو به روش های زیر بسازیم:

  1. شناخت شرم و محرک های آن. اینطوری احتمال استفاده از زره های شرم کمتر میشه، زره هایی مثل: دور شدن (دست کشیدن، مخفی شدن، ساکت کردن خودمون، مخفی کردن رازها) ب. نزدیک شدن: (در جستجوی تسکین یا لذت بودن). یا ج. حرکت در جهت مخالف ( تلاش برای به دست آوردن قدرت برای کنترل کردن دیگران و خشن بودن، استفاده از شرم برای مبارزه با شرم.)
  2. به کارگیری آگاهی انتقادی. وقتی تصویر کامل رو ببینیم، میتونیم از محرک های شرم و انتظارات اجتماعی که شرم رو تغذیه میکنند آگاه بشیم. 
  3. بیرون راندن. اگر شجاعت به اشتراک گذاری تجربیاتمون و مهربانانه گوش دادن به داستان های دیگران رو داشته باشیم، شرم رو از میدون بیرون میکنیم.
  4. صحبت کردن درباره شرم. شرم قدرت خودش رو از ناگفتنی بودن به دست میاره. برای همین عاشق کمالگراییه، ساکت موندن برای کمالگراها طبیعیه. 

 

اعتماد بنفس بالا = مهارت های مکالمه + کنجکاوی + عمل. رهبرانی که اعتمادبنفس بالایی دارند و میتونن با توجه به احساسات تصمیم گیری کنند، در طی مکالمات و گفتگوهای دشوار: 

  • به ارزش های خود پایبند میمونن 
  • بجای اینکه واکنش های احساسی نشون بدن، عاقلانه پاسخ میدن 
  • براساس خودآگاهی عمل میکنن و نه محافظت از خود

 

کنجکاوی شامل آسیب پذیری، عدم قطعیت و شجاعته. و با خلاقیت، هوش، حافظه و یادگیری پرورش یافته و حل مسائل مرتبطه.

 

چند آغاز مناسب برای یک مکالمه تقویت شده با کنجکاوی:

  • داستان من از این قراره ….
  • راجع به این موضوع کنجکاوم که … 
  • یکم بیشتر برام بگو.
  • دارم فکر میکنم که …
  • بهم کمک کن بفهمم که …
  • راجع به علاقت نسبت به این موضوع بهم بگو 
  • بهم بگو چرا این بع درد تو نمیخوره یا به کارت نمیاد 

 

نمیتونیم راجع به چیزی کنجکاو باشیم که ازش ناآگاهیم یا چیزی راجع بهش نمیدونیم.

 

در نهایت یادگیری آسون مهارت های قوی ایجاد نمیکنه. اعتمادبنفس بالا ناشی از فرآیند یادگیری و عدم یادگیری، تمرین و شکسته. 

 

زندگی کردن براساس ارزش هامون 

 

رهبران جسوری که براساس ارزش هاشون زندگی میکنن هیچ وقت درباره مسائل دشوار ساکت نمیمونن.

معمولا، ارزش ها و عقایدمونه که باعث میشه کارهای شجاعانه و دشواری رو انجام بدیم. اگرچه اگر ارزش هامون برای ما واضح نباشند و ندونیم چرا اریم چنین جسورانه برخورد میکنیم، افرا بدبین و منتقدین ما رو آزار خواهند داد. «زندگی کردن براساس ارزشها» به معنای به کار گیری اون ارزش ها و نه فقط اعتقاد داشتن به اونهاست. 

چطور؟

قدم اول- نام. دو تا از ارزش های صفحه بعد رو که مهم تر از بقیه میدونید انتخاب کنید. این دو ارزش به سادگی توضیح میدن که شما چه کسی هستید.

قدم دوم- رفتار. با استفاده از دو ارزش خودتون به این سوال ها جواب بدید: 3 رفتاری که هر کدوم از ارزش ها رو حمایت میکنن چی هستند؟ از زمان هایی که کاملا براساس ارزش های خودتون زندگی کردید مثال هایی بیارید؟ دوست دارم چه کارهایی رو انجام بدم که برخلاف ارزش های من هستن؟

قدم سوم- همدلی. رهبران جسوری که براساس ارزش هاشون زندگی میکنن هیچ وقت درباره مسائل دشوار سکوت نمیکنن. همونطور که برنه براون میگه: 

انسجام به معنای انتخاب کردن شجاعت به جای آسانه.

یه رهبر جسور کسیه که میگه: «تورو میبینم و صداتو میشنوم. من همه جوابها رو  نمیدونم، اما به گوش دادن و سوال پرسیدن ادامه میدم.» 

 

بازخورد دادن

 

به عنوان قدم اساسی نهایی برای پایبند موندن به ارزش هاتون، به خاطر داشته باشید که: «میدونم آماده ام بازخورد بدم وقتی که بتونم .. »

  1. به جای اینکه در مقابلت بشینم در کنارت بشینم. 
  2. به جای اینکه مشکلات رو بینمون قرار بدم، اونها رو مقابلمون بذارم.
  3. گوش بدم، سوال بپرسم و بپذیرم که ممکنه من ماجرا رو کامل متوجه نشم. 
  4. بجای اینکه فقط بخشی ازاون چیزی رو که میگی بپذیرم، کاری که میکنی رو به خوبی متوجه بشم.
  5. نقاط قوت تو رو تشخیص بدم و بفهمم چطور میتونی از اونها به بهترین نحو استفاده کنی. 
  6. به تو کمک کنم بدون شرم و خود سرزنشی مسئولیت کارت رو بپذیری.
  7. آماده پذیرش سهم خودم باشم.
  8. بجای اینکه بخاطر شکست هات قضاوتت کنم، خالصانه برای تلاش هات ازت تشکر کنم.
  9. درباره این صحبت کنم که چطور این چالش ها باعث رشد و دستیابی به فرصت ها میشه.
  10. الگوی آسیب پذیری و آمادگی ای که ازت انتظار دارم رو برات توضیح بدم.

 

دریافت بازخورد

از طرفی، برای بهتر پذیرفتن بازخوردها، فارغ از اینکه اون بازخورد چطور انتقال داده شده، از این عبارات گفتاری استفاده کنید:

من جسارت کافی برای گوش دادن رو دارم. (وقتی مجبورید بازخوردی رو از فردی دریافت کنید که در بازخورد دادن مهارت کافی نداره.)

  1. چیز باارزشی وجود داره. چیزی که بدردت میخوره رو قبول کنه و بقیه شو رها کن. (وقتی از فردی که مهارت کافی داره بازخورد میگیرید، اما ازنیت اونها آگاه نیستید.)
  2. این مسیری برای رسیدن به تخصصه. ( وقتی بدون آمادگی قبلی و بدون برنامه ریزی بارخورد می گیرید.) 

 

همونطور که نویسنده تاکید میکنه: 

هدف نهایی دریافت بازخورد ترکیب ماهرانه گوش دادن، به کارگیری بازخورد و بازتاب مسئولانه اونه.  

 

اعتماد جسورانه

 

اعتماد یعنی

قبول خطر سپردن چیزی که اون رو آسیب پذیر میدونید به فردی دیگه. 

 

عدم اعتماد یعنی: 

چیزی که برای من مهمه در این موقعیت و در اختیار این فرد امن نخواهد بود.

 

اعتماد در لحظات کوچکی که تیم ها و سازمان ها در کنار هم هستند ساخته میشه، اما زیر سوال بردن قابل اعتماد بودن افراد منجر به توقف آسیب پذیری میشه. 

 

خزانه جسارت 

 

این ابزار عملی زمزمه میتونه به همکاران کمک کنه تا بفهمند چقدر به همدیگه اعتماد دارن و بتونن تشخیص بدن که چاله ها کجا هستند. 

حد و مرزها: به حد و مرزهای دیگران احترام بذارید و وقتی نمی‌دونید کاری که انجام میدید مشکلی ایجاد میکنه یا نه، از اونها بپرسید. 

قابل اعتماد بودن: کاری رو که می‌گید می‌خواهید انجام بدید، انجام بدید. بیشتر از توانتون قول ندید و مسئولیت نپذیرید. 

مسئولیت پذیری: اشتباهات شما، اشتباهات شما هستند، معذرت خواهی کرده و اشتباهاتتون رو جبران کنید. 

رد شدن: اطلاعات و تجربیاتی که متعلق به شما یا معتبر نیستند رو منتشر نکنید.

انسجام: شهامت رو به آسایش ترجیح بدهید. چیزهای درست رو به جای چیزهای باحال، سریع یا آسون انتخاب کنید. 

قضاوت نکردن: میتونیم بدون قضاوت از همدیگه کمک بخوایم یا سوال بپرسیم. 

سخاوت: سخاوتمندانه ترین تفسیر ممکن رو به اهداف، سخنان و اعمال دیگران تعمیم بدید.

 

این موضوع چطور کار میکند؟

هر کسی خزانه جسارت خود رو به تنهائی پر میکنه، بعد همه با هم ملاقات می کنند و راجع به این صحبت میکنن که تجربیاتشون در چه چیزهایی مشابه و یا متفاوته. این ابزار خیلی بیشتر از به راحتی گفتنِ «من به تو اعتماد ندارم» به وضوح وضعیت ها کمک میکنه.

 

اعتماد به خود 

 

برای استفاده از خزانه جسارت روی خودتون از سوالات زیر استفاده کنید:

حد و مرزها: من به حد و مرزهای خودم توی موقعیت‌های مختلف احترام گذاشتم؟ با خودم یا دیگران درباره این که چه چیزی مشکل ایجاد میکنه و جه جیزی نه به وضوح برخورد کردم؟

قابل اعتماد بودن: تونستم به خودم اعتماد کنم؟

مسئولیت پذیری: خودم رو مسئول کارم دونستم یا دیگران رو سرزنش کردم؟ وقتی باید خودم مسئولیت کارم رو میپذیرفتم بقیه رو مسئول دونستم؟

حریم شخصی: آیا به حریم دیگران احترام گذاشته ام؟ و اطلاعات مناسبی رو به اشتراک گذاشتم؟ تونستم افرادی رو که اطلاعات نامناسب رو منتشر میکنن متوقف کنم؟

یکپارچگی: آیا شهامت رو به آسایش ترجیح دادم؟ ارزش هامو عملی کردم؟ کاری که فکر میکردم درسته انجام دادم یا دنبال کار سریع و آسون بودم؟

عدم قضاوت: وقتی نیاز به کمک داشتم کمک خواستم؟ آیا وقت کمک خواستن خودم رو قضاوت کردم؟ سعی کردم خودم رو قضاوت نکنم؟ 

سخاوت: با خودم سخاوتمندانه برخورد کردم؟ با خودم مهربان بودم؟ با خودم با همون احترام و مهربانی ای که دوست دارم با عشقم حرف بزنم صحبت میکنم؟ وقتی خرابکاری کردم بجای دوستانه برخورد کردن با خودم سریعا خودم رو سرزنش کردم؟

 

یادگیری رشد

 

اگر خود را مالک داستان بدانید باید پایان آن را بنویسید و اگر آن را رد کنید داستان مالک شما میشود. 

باید قبل از اینکه افراد خودشون رو در آسیب پذیری غرق کنن به اونها درباره سختی های رهبری بگیم. این فصل پایانی شامل 3 راهنمای عملی برای صعود کننده شدن است.

 

  1. حساب و کتاب کردن

حساب و کتاب کردن به معنای آگاهی از این حقیقته که ما از نظر احساسی گیر افتاده‌ایم. در این موقعیت ها اینطور با خودمون صحبت میکنیم: 

  • نمیدونم داره چه اتفاقی میافته اما هیجان زده ام.
  • نمیتونم از مدام فکر کردن به اون مکالمه دست بردارم. 
  • احساس (ناامیدی، پشیمونی، گند زدن، آزار دیدن، عصبانیت، دل شکستگی، گیجی، ترس، نگرانی) دارم.

 

آرام باشید، تا چهار بشمرید، با بدنتون ارتباط برقرار کنید و به احساساتتون توجه کنید.

 

  • آیا اطلاعاتی که دارم برای ترسوندن من کافیه؟
  • اگر به اندازه کافی اطلاعات ندارم، چطور اطلاعات به دست بیارم؟
  • اگر به اندازه کافی اطلاعات داشته باشم ترسیدن کمکی میکنه؟

از همه مهمتر احساساتت رو روی دیگران تخلیه نکن یا زره ات رو بیرون نیار.

  1. غرولند 

وقتی به اندازه کافی اطلاعات نداشته باشیم شروع به داستان سازی میکنیم. داستان اولی که میسازیم «پیش نویس بد شماره 1» که در اون ترس و ناامنی جاهای خالی رو پر میکنه.

رهبران جسور مردم رو با اطلاعات درست در مسیر نگه میدارند و برای بررسی اعتبار پیش نویس بد شماره 1 فضا و امنیت کافی رو ایجاد میکنند. اینکار از داستان سازی های بیشتر جلوگیری میکنه. 

نویسنده و 70% صعود کنندگان هم قبل از اینکه براساس پیشنویس بدشماره 1 عمل کنند اون رو بررسی میکنن. اینکار به اونها قدرت و موفعیت این رو میده که بپرسند «آیا اصلا با عقل جور در میاد؟» و بعد برای اینکه از یک پیش نویس بد به یه داستان واقعی برسند چند سوال میپرسند. 

  1. لازمه چه چیزهای دیگه ای رو درباره این موقعیت یاد بگیرم یا درک کنم؟ الف. چه چیزهایی رو واقعا میدونم؟ ب. چه چیزهایی فقط نتیجه افکار منه؟
  2. باید چه چیزهای دیگه ای رو درباره سایر افراد مرتبط با این ماجرا بدونم؟ الف. چه اطلاعات دیگه ای نیاز دارم؟ ب. چه سوالها یا شفاف سازی هایی میتونه کمک کنه؟
  3. چه چیزهای دیگه ای رو باید در مورد خودم بدونم؟ الف. چه چیزی پشت پاسخ های من هفته‌ست؟ ب. واقعا چه احساسی دارم؟ ج. نقش من چی بود؟ 

فاصله بین پیش نویس شماره 1 و حقیقت جایی است که معنا و خرد نهفته است. 

 

  1. تحول 

برنه براون تحقیقاتش رو با 3 نتیجه گیری مهم به پایان میرسونه:

  1. سطح شهامت جمعی در یک سازمان بهترین پیش بینی کننده موفقیت و رهبری شجاعانه است.
  2. بزرگترین چالش در پیشرفت رهبران جسور اینه که وقتی دیگران رو به جسارت دعوت میکنن خودشون هم به این دعوت پاسخ بدن. 
  3. دقیقا همون زمانی که به دیگران اجازه بدیم موفقیت رو برامون تعریف کنن شکست خوردیم.

 

جمع بندی

 

نتایج کلیدی

  • آسیب پذیری احساسیه که در مواقع عدم قطعیت، شکست، خطر و مواجهه های احساسی تجربه میکنیم.
  • رهبران از آسیب پذیری میترسند چون به محض اینکه زره شون رو در بیارن و  در معرض دید قرار بگیرن، باید با شرم رو تجربه کنن.
  • همدلی که  شرم رو التیام میده فقط به خود تجربیات مرتبط نمیشه بلکه با احساست نهفته در هر تجربه مرتبطه.
  • یکپارچگی  به معنای انتخاب شهامت به جای راحتیه.
  • غار روپیدا کنید، مالک داستان باشید، تا بتونید پایان داستان رو بنویسید. اگر داستان رو رد کنید، اون مالک شما میشه. 

منبع:

https://paulminors.com/blog/dare-to-lead-by-brene-brown-book-summary-pdf/

 

از برنی براون خوشتون میاد؟ نقد و خلاصه کتاب موهبت کامل نبودن رو بیشتر بخونین! زندگی و آثار برنه براون رو هم براتون آماده کردیم که اگه علاقه مندین پیشنهاد میکنم بخونین و لذت ببرین!

دوستان تدتالک برنه براون درباره ی آسیب پذیری یکی از پربازدیدترین کلیپ ها تد تو تاریخه این سازمانه و بیشتر 51 میلیون بار تو زمان انتشار این مقاله دیده شده! پیشنهاد میکنیم حرف های گیرای برنه براون رو از زبون خودش بشنوین و لذت ببرین:

 

 

اگه از کتاب شهامت رهبری خوشتون اومده میتونین از این لینک به راحتی بخرینش!



برنه براون1

درباره برنه براون:

نویسنده الین ان. آرون، محقق و دارای دکترای روانشناسی بالینی و نویسنده ایه که داره انسان های خیلی حساس یا HPS رو از سال 1990 بررسی می کنه. او در این زمینه شش کتاب ، از جمله کتاب “انسان بسیار حساس(The Highly Sensitive Person)” رو منتشر کرده که به 21 زبان ترجمه شده و بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته.

کتاب های مشابه شهامت رهبری:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *