کاور کتاب کج رفتاری

معرفی و نقد کتاب: کج رفتاری

زیرعنوان کتاب: شکل گیری اقتصاد رفتاری

نویسنده: ریچارد تیلر

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.6/5
با 13880 رای
با 896 رای
تعداد صفحه: 432
زبان اصلی: انگلیسی
دسته‌بندی‌ها: |

ریچارد اچ. تیلر برنده جایزه نوبل در طی سالهای حرفه‌ای خود این ایده اساسی رو بررسی کرد که انسان‌ها کنشگران اصلی اقتصاد هستند و انسانها موجوداتی قابل پیش‌بینی‌اند که در معرض اشتباه و خطا قرار دارند. تیلر به طور متناوب با لحنی طنزآمیز از کج‌رفتاری‌های انسان‌ها یاد کرده و این بحث رو به یک رشته دانشگاهی تبدیل کرده و از این طریق سعی کرده طرز تفکر ما رو نسبت به اقتصاد، خودمون و دنیامون تغییر بده. 

در اقتصاد سنتی کنشگران موجوداتی کاملا منطقی فرض میشن. تیلر متوجه شد چنین تصوری بیشتر از اینکه به یک انسان شباهت داشته باشه به آدم آهنی شبیهه. ما انسانها به وقت خرید هر چیزی، چه خرید یه ساعت رادیویی، بلیط بسکتبال یا رهن خونه، دچار سوگیری ذهنی میشیم و در تصمیم‌گیری‌هامون از استانداردهای منطقی که اقتصاددان‌ها پیش‌بینی میکنن دور میشیم. به عبارت دیگه ما اشتباه میکنیم. و این اشتباهات ما عواقب جبران ناپذیری دارن. در ابتدا اقتصاددان‌ها به این موضوع فرعی سرگرم کننده توجه نداشتند، اما حالا مطالعه اشتباهات محاسباتی انسان‌ها و تاثیر اون بر بازار منجر به تلاش برای تصمیم‌گیری بهتر در زندگی، تجارت و دولت‌های ما شده.

 تیلر با استفاده از روانشناسی در کنار درک عملی محرک‌ها و رفتارهای بازار، به روشنگری در مورد چگونگی تصمیم‌گیری هوشمندانه‌ تر در دنیایی که هر روز مرموزتر میشه میپردازه. تیلر توضیح میده که تحلیل رفتار اقتصادی چطور به ما کمک میکنه که به شیوه‌ای جدید به وضعیت اقتصاد خانواده، اجاره مکان جدید برای دفتر دانشکده، مسابقات تلویزیونی، انتخابات لیگ ملی فوتبال آمریکا و تجارت‌هایی مانند اوبر نگاه کنیم. 

باوجود همه داستان‌هایی که از جنگ معنوی تیلر با سنگرهای تفکر اقتصاد سنتی تعریف شده، کتاب کج‌رفتاری نگاهی به نقاط ضعف عمیق انسانهاست. وقتی اقتصاد با روانشناسی در هم آمیخته میشه مضامینی که تولید میکنه برای افراد عادی، مدیران و سیاستگذاران شگفت انگیز و سرگرم‌کننده است.

نقل قول‌های کتاب کج رفتاری:

«روانشناس‌ها به ما میگن که برای یادگیری از تجربیاتمون به دو چیز نیاز داریم: تمرین مداوم و واکنش به موقع.»

«انسانی که زیاد درگیر مسائل اقتصادی میشه به نوعی جنون اجتماعی نزدیکه و این موجود احمق مدام به نظریات اقتصادی فکر میکنه»

«توصیه‌ای که برای کتاب خوان‌ها دارم اینه که وقتی کتاب دیگه براشون سرگرم کننده نیست دست از خوندن بردارند.»

«خرد جهانی به ما میگه که بهتره شهرت قاعده‌مند از بین بره تا به صورت غیر اصولی پیشرفت کنه.»

«چیزایی که نمی دونید شما رو به دردسر نمیندازه، بلکه چیزایی که فکر می‌دونید اما در حقیقت اون شکلی نیستن شما رو به دردسر میندازن.» 

«چیزی که تعصب رو مهلک میکنه اینه که تعصب دیگران رو تشخیص میدیم اما تعصب خودمون رو نه!»

«مصاحبه شروع شد. اینکه یه دوست داستانی قدیمی از شما تعریف کنه هیجان انگیز نیست و شنیدن تعاریف دیگران همیشه به آدم حس عجیبی میده. من شروع کردم به خوندن چیزی و توجهم جلب شد تا زمانی که دنی گفت: «میدونی، مهمترین ویژگی تیلر و چیزی که اونو خاص میکنه اینه که تنبله.» چی؟ واقعا؟ هیچ وقت تنبل بودنم رو انکار نکردم اما واقعا دنی فکر میکرد مهمترین ویژگی من تنبل بودنمه؟ به طرز دیوانه واری شروع کردم به دست تکون دادن و سرم رو هم تکون میدادم، اما دنی ادامه داد، و بیشتر و بیشتر درباره تنبلی من صحبت میکرد. تا به امروز دنی اصرار داره که اون کارش یه تعریف درست و حسابی بوده. او ادعا میکنه که تنبلی من باعث میشه فقط روی سوالاتی کار کنم که به اندازه کافی جذاب هستن که باعث بشن بر تمایل ذاتیم به تنبلی غلبه کنم. فقط دنی تونست تنبلی من رو سرمایه من بدونه.» 

«البته که کوچ‌ها رفتاری انسانی دارن. اونا دوست دارن کارها رو همونطور که باید انجام بشن انجام بدن، اینطوری دیگه کار رئیس کار اونها رو مورد انتقاد قرار نمیده. همونطور کینِس میگه پیروی از قراردادها شما رو از اخراج شدن مصون میکنه.»

«خیلی از مردم با فروختن چیزهای اصرارآمیز و لپ لپ‌های شانسی پول در میارن، اما تعداد خیلی کمی با شنیدن نصیحت «این خرت و پرتارو نخور» پولدار شدن!

«یک محیط سازمانی خوب همه رو به بررسی، جمع آوری اطلاعات و حرف زدن تشویق میکنه.»

«فرضیه اصلی تئوری اقتصادی اینه که مردم براساس بهینه‌سازی انتخاب می‌کنند.»

«کشف از ناهنجاری‌ها شروع میشه.»

«لازم نیست که از طراحی مدل‌های انتزاعی که رفتارهای اقتصادی رو توصیف می‌کنند دست بکشیم. اگرچه نباید این طور تصور کنیم که این مدل‌ها توصیفی دقیق از رفتارهای انسانی هستند و براساس اونها سیاست گذاری نکنیم.»

«میدونی، یه جایی آدما دیگه به راحتی به آینده امیدوار نمیمونن، فکرکنم زمانی باشه که چهل ساله میشن.»

«زمانش رسیده که دست از بهانه جویی برداریم. باید رویکردهایی قوی به تحقیقات اقتصادی داشته باشیم، رویکردی که هستی و ارتباط انسان‌ها رو تایید کنه.»

«اعتماد بنفس بالا نیرویی قویه.»

«چون یادگیری به تمرین نیاز داره احتمال درست انجام دادن کارها در حجم پایین بیشتر از حجم‌های بالاست. از این‌رو منتقدان باید تصمیم بگیرند که چه استدلالی رو مدنظر قرار بدن، در مواقعی که یادگیری ضروری باشه، با افزایش ریسک کیفیت تصمیم‌گیری احتمالا کم میشه.»

«دست کشیدن از موقعیت فروش یک چیز به اندازه درآوردن یه اسکناس از کیفت برای خرید همون چیز آزارت نمیده، بهای موقعیت‌ها در مقایسه با پرداخت پول واقعی انتزاعی و مبهمه.»

«شواهد نشون میده که وقتی مردم پول بادآورده‌ای به دست میارن، ترجیح میدن مقدار بیشتری از اون رو به نسبت مقداری که از درآمد معمول ذخیره می‌کنن ذخیره کنند. (به نظر میرسه که برخلاف انتظار اونها فکر میکنن بازپرداخت مالیات نوعی پول بادآورده است.) مخصوصا اگه این پول بادآورده مقدار زیادی باشه.»

یک ایده ساده‌لوحانه اینه که میتونیم با دادن انگیزه‌های مالی به والدین، معلم‌ها یا بچه‌ها عملکرد دانش‌آموزان رو بهبود ببخشیم. متاسفانه شواهد کمی مبنی بر موثر بودن چنین انگیزه‌هایی وجود داره، و تفاوت‌ کمی ایجاد میشه.»

«نمیتونیم سیاست‌های مبنی بر شواهد رو بدون شواهد اعمال کنیم.»

«حتی اگر تخصیص اولیه به صورت تصادفی انجام بشه، مردم ترجیح میدن به جای تجارت کردن با چیزی که بدست میارن اونو ذخیره کنن.» 

«ضرر و زیان تقریباً دو برابر بیشتر از سودهاییه که باعث میشه احساس خوبی داشته باشید.»

«اونها مشتری‌هاشون رو متقاعد کردن که خرید شوق شدیدی برای شکار یک معامله است و تمام تلاششون رو میکنن که این تصویر رو تقویت کنن.» 

«اگر از نظر شما واقعه غریب الوقوعی وجود داره، حتی اگر با رئیستون صحبت می کنید باید به او هشدار بدید.»

نقد و خلاصه کتاب کج رفتاری:

 

مروری بر کتاب کج رفتاری: شکل گیری اقتصاد رفتاری

 

چرا انسان‌ها به دنبال علایق‌شان نمی‌روند؟

 

پروفسور ریچارد تیلر یکم تنبله و مستعد به تعویق انداختن کارهاست و عاشق مست کردنه: البته اینها رو خودش گفته، نه کسی. او رئیس انجمن اقتصادی آمریکاست، نقشی که قبلا مشاهیری از جمله میلتون فریدمن، جی کی گالبرایت، گری بکر، آمارتیا سن اون رو به عهده داشتند. 

اینکه فردی با چنین نقایصی در زندگی روزمره به بخش‌های مرتفعی از علوم اقتصاد صعود کرده به خودی خود چشمگیره. چیزی که جالبتره اینه که او اینکار رو با تبدیل کردن نقاط ضعفش به موضوع مهمی از شاخه‌ای تازه شناخته شده از علوم اقتصاد انجام داده. تیلر در طی سالهای حرفه‌ایش تلاش میکرد که افراد رو همونطور که هستند و به عنوان موجوداتی پر از نقاط ضعف، رفتارهای نامعقول و ویژگی‌های منحصربفرد درک کنه. او نگاهی انسانی به بشریت داشت، و انسان‌ها رو موجوداتی مادی که مثل ماشین حساب‌های متحرک همیشه در حال حساب و کتاب برای افزایش بهره‌وری هستن نمیدید. 

تیلر یک محقق با استعداد، بی‌نهایت باهوش، باتجربه و مردم دوسته. او همچنین سخنران حرفه‌ای در مورد موضوع تازه شناخته شده اقتصاد رفتاری است‌. او مثل خیلی‌ها راجع به نواقص دیگران سخنرانی نمیکنه چون این باعث میشه که اونها هم نواقص اونو احساس کنن، تیلر در یک کنفرانس علمی با رابرت بارو که یک اقتصاددانه منازعه‌ای داشت و گفت: «من میگم که تفاوت بین مدل‌های ما اینه که اون افراد دخیل در مدل خودش رو به باهوشی خودش در نظر میگیره، اما من میگم اونا به احمقی منن. بارو موافقت کرد.» (تیلر این داستان رو بخاطر هوشمندیش تعریف کرده.)

تیلر و کاس سان‌ستاین در سال ۲۰۰۸ با انتشار کتابی به نام «سقلمه» به روشنفکران عمومی تبدیل شدند. هر دو سیاست‌های عمومی آمریکا رو تحت تاثیر قرار دادند و حتی تاثیرات بیشتری بر انگلستان گذاشتند. تیلر بعضی از چیزهایی که در اطراف دیوید کامرون اتفاق می‌افتاد رو توضیح داد و بعد از انتخاب شدن دیوید کامرون به سمت نخست وزیری، در سازماندهی تیم بینش رفتاری در خیابون داونینگ نقش مهمی ایفا کرد.(افشاگری: من هم نقش کوچیکی توی این موضوع داشتم.) این گروه بلافاصله و ناچارا گروه سقلمه نام‌گذاری شد. این گروه در سکوت کار می کردند اما نقش مهمی ایفا کردند، اونها بسیاری از یافته‌های تیلر و همکارانش رو به تجارت‌های روزمره وارد کردند.

وعده اصلی‌ای که اقتصاد رفتاری به افراد میده استفاده از نقاط ضعف اونها برای رسیدن به اهدافشونه. ما قصد داریم که پول بیشتری برای دوران بازنشستگی پس‌انداز کنیم اما کوته بین هستیم و از سکون رنج می بریم. بنابراین، بیشتر کارمندان انگلیسی حالا به طور خودکار توی صندوق‌های بازنشستگی ثبت نام میکنند. (برداشتی از کتاب سقلمه)

تغییرات کوچکی هم اعمال شد، مثلا جمله بندی نامه‌هایی ارسالی به افرادی که مالیات شون رو نمی پردازن تغییراتی کرد. گروه تحلیل رفتاری کامرون بعد از امتحان کردن چند نوع جمله بندی به نتیجه رسیدن که جمله «شما از معدود کسانیه هستید که هنوز مالیات شون رو پرداخت نکردن» اثرگذاری بیشتری از سایر جملات داره و پرداخت‌ها رو بیش از پنج درصد افزایش میده.

تیلر در کتاب جدیدش داستان سحرآمیز زندگی حرفه‌ای خودش در زمینه اقتصاد و توسعه این شاخه اقتصادی جدید که تحت تاثیر رفتار‌های انسان شکل گرفته رو تعریف کرده. بله گفتم سحرآمیز. تیلر به عنوان یک نویسنده تجربی سعی کرده حکایتی شیرین رو با لحنی طنزآمیز روایت کنه، و تاریخچه فکری بدیعی پر از قهرمان ها و اشرار، پیروزی‌ها و مصائب، دشمنی‌ها و دوستی‌ها تولید کنه. 

وقتی که در حال جنگیدن برای دریافت مدرک دکترای خود از دانشگاه راچستر در ایالت نیویورک بوده به او توصیه میشه که بعضی از کارهای جدید روانشناسی که توسط دنیل کانمن و آموس تِوِرسکی منتشر شدند رو بررسی کنه. او میگه: «من از خلاصه مقاله‌ای که این دو نفر با هم منتشر کردن شروع کردم: «قضاوت بدون عدم قطعیت: ابتکار عمل و سوگیری‌ها» در ابتدا نمیدونستم که ابتکار عمل به چه معناست، اما به نظر می رسید که یه کلمه فانتزی برای یک اصل مهم باشه. همین که شروع کردم به خوندن ضربان قلبم اونقدر زیاد شد که انگار در حال بازی کردن دقایق آخر یه بازی پر هیجان بودم. کل مقاله رو از ابتدا تا انتها توی 30 دقیقه خوندم اما زندگیم برای همیشه تغییر کرد.

همونطور که داستان پیش میره، تعدادی از اقتصاددان‌ها، دانشمندان علوم اجتماعی و روانشناسان کارهای همدیگه رو پیدا میکنند و کمکم شروع میکنند به از بین بردن بعضی اصول اساسی تئوری‌های اقتصادی. با استفاده از مطالعاتی درباره نحوه رفتار مردم در زندگی واقعی (خرید و فروش شراب، رقابت در نمایش‌های بازی،  انتخابات تیم ملی فوتبال آمریکا، صرفه جویی برای بازنشستگی) این شورشیان نشون دادند که مردم به طور مداوم و به طور قابل پیش بینی قادر نیستند چیزی روکه کتاب‌های اقتصاد گفتند انجام بدند.

کیسی مورگان اقتصاددان مدرسه شیکاگو و همکار تیلر در سال 2004 او رو به پدرسالاری متهم کرد. تیلر در دانشگاه شیکاگو میگه «میتونید یک نفر رو مارکسیست، آنارشیست یا هرچیزدیگه‌ای صدا بزنید اما اینکه یه نفر رو به قیم‌مآب بودن متهم کنید ظالمانه‌ترین کاره.» تیلر عقیده نداره اینکه به یه نفر برای درآمد بیشتر تلنگر بزنه و اونها رو ترغیب کنه که کمتر بخورن و بیشتر پس‌انداز کنن پدرسالارانه باشه. و میگه: «سعی کردم تا حد ممکن کلمات مناسبی رو انتخاب کنم، و میگم: شاید بتونیم چنین چیزی رو پدرسالاری آزادیخواه بدونیم.»

تیلر که از این فرمول هیجان زده شده بود، به سراغ همکار جدید خود، محقق حقوقی سان شاین رفت. سان شاین از ایده تیلر خوشش اومد، اونها مقاله طولانی‌ای با هم نوشتن که بعد تبدیل به کتاب شد. و یه ویراستار اسم «سقلمه» رو روی کتاب گذاشت، که به رویکردی که اونا اتخاذ کردن اشاره داره و بقیه ماجرا رو میدونید. کاملا معلومه که این لغت در یک لحظه ظهور پیدا کرده چون بیشتر از اینکه موضع فلسفی اونها رو مشخص کنه. اونو پنهان میکنه. این لغت به هیچ وجه آزادیخواهانه نیست، فقط میشه گفت که نوعی پدرسالاری لطیفه و نه اجباری.

سان شاین بعد از انتشار کتاب «سقلمه» کتابی دیگه به نام «چرا سقلمه؟ سیاست پدرسالاری آزادیخواه» رو منتشر کرد. (ییل 16.99 یورو). او قصد داره به کمک جان استوارت میل که مثل اسب عصاری او رو دنبال میکنه هسته مرکزی لیبرالیسم مدرن رو از بین ببره. به اعتقاد لیبرالیسم مردم معمولا میدونن که به چه چیزی بیش از همه علاقه دارن و علاقه اصلیشون رو دنبال می‌کنن. اما اونها اینطور فکر نمیکنن و سانشتاین معتقده که مقداری پدرسالاری لازمه. میل راجع به اینکه انسان‌ها خرابکاری میکنن مغلطه میکنه. هرچند که این حرف تا حدودی درسته. 

اما بعد از روی آوردن به سیاست واقعی تلنگر زدن سانستاین با مشکل مواجه میشه. او سعی کرده که نشون بده تلاش مایک بلومبرگ برای ممنوع کردن نوشابه‌های گازدار بزرگ در نیویورک نوعی پدرسالاری آزادیخواهانه است، چون ممکنه بعضی افراد مقدار زیادی نوشابه رو توی یک لیوان بخورند. اما با اقدام بلومبرگ افرادی که نوشابه بیشتری می‌خواستند مجبور بودند دو لیوان بخرن.

اگر این ابتکار عمل، قانونی و مردمی اعلام میشد، تعجبی نبود که سانستاین اون رو نوعی تلنگر در نظر می‌گرفت. بنظر میرسه که سانستاین مثل تیلر از ضعف‌های انسانی رنج نمیبره. او همیشه مولده و با سرعت بالایی مقالات درجه یک در مجلات چاپ میکنه، کتاب می‌نویسه و به روزنامه‌نگاری می‌پردازه. بعد از اینکه در اواسط دهه 90 در کارگاهی در دانشکده حقوق بشدت از تیلر و سانستین انتقاد شد اونها که بشدت خسته بودن از باشگاه دانشکده بازنشست شدند. تیلر اینطور تعریف میکنه: «من یه اسکاچ دوبل نوشیدم و کاس سه تا کوک رژیمی، اکسیر محبوبش.»

کنایه‌ای توی این حرف نهفته است. تیلر توی اون موقعیت انسانی‌تر بنظر میرسه و تیلر اقتصادی‌تر برخورد میکنه. شاید به همین دلیل اونها بهترین کارشون رو با هم دیگه انجام دادن.

اگه از موضوعات شبیه به این کتاب خوشتون میاد، پس حتما از این دو تا کتاب خیلی لذت می برید:

  1. کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر نوشته دن آریلی

  2. کتاب تفکر سریع و آهسته نوشته دنیل کانمن

 

خلاصه کتاب کج رفتاری نوشته ریچارد تیلر

 

کم‌کم روانشناسی افسانه «انسان اقتصادی» (موجودی ابر عقلانی) رو جایگزین کرد تا به همه ما درک بهتری از نحوه تصمیم‌گیری مالی و (غیر)منطقی ارائه بده. 

اگرچه روانشناسی ما رو به حقیقت نزدیک‌تر میکنه، اما تغییر عقیده اقتصاددان‌ها کار آسونی نبود. 

 

فصل اول: انسان اقتصادی 1970-1978

 

ریچارد تیلر با شوخ طبعی تمام «کج‌رفتاری‌ها» رو نام میبره و میگه اقتصاددانان جای انسان های امروزی رو با یک شخصیت تخیلی به نام «انسان اقتصادی» گرفته پر کردن. تیلر اونارو به اختصار «econ» (انسان اقتصادی) نامیده.

انسان های اقتصادی منطقی‌اند و همیشه منطقی‌ترین تصمیمات رو با درنظر گرفتن تمام اطلاعات موجود و تمام گزینه های جایگزین  می گیرند.

انسان های اقتصادی مثل انسان های واقعی نیستن که هر نوع اشتباهی رو مرتکب میشن و تصمیمات غیر عاقلانه میگیرن.

مدل های اقتصادی ای که اقتصاددانان ابداع می کنند، که نویسنده این مقاله اونارو «نظریه های بهینه سازی» نامیده، از خیلی وقت پیش بر اساس مفهوم «انسان های اقتصادی» بوجود اومدن. و این به این معناست که نظریه های بهینه‌سازی اونها تمام اتفاقات شوم رو پیش‌بینی میکنه. برای مثال، نه تنها تمام اقتصاددان‌ها بحران های سال های 2007-2008 رو پیش بینی کرده بودند، بلکه نظریه‌های اقتصادی براساس مفهوم انسان‌های اقتصادی عدم وجود حباب های اقتصادی  رو بدیهی میدونن.

جالب اینجاست که تیلر میگه که نظریات انسان اقتصادی مبتنی بر ریاضی و منطق، سال هاست لقب قدرتمندترین علم اجتماعی رو به «اقتصاد» داده. 

 

نظریات اقتصادی برپایۀ فرضیات ناقص بنا شده‌اند

 

مشکلی در مورد نظریات اقتصادی وجود داره: اونا مبتنی بر فرضیات کاملا ناقص‌اند.

  1. بهینه سازی هایی که مردم با آنها مواجه می‌شن بسیار پیچیده‌تر از اون چیزی‌اند که بشه با روشی کاملا منطقی حلش کرد (حتی رفتن به یک سوپر گزینه های بسیار زیادی بهمون ارائه میده که نمیتوان به طور منطقی انتخاب کرد، چه برسه به پیچیدگی های انتخاب یک شغل). 
  2. ما تصمیماتمون رو براساس عقاید جانبدارانه می گیریم (به آن خود رایی می گویند).
  3. عوامل زیادی وجود دارن که در مدل بهینه سازی نادیده گرفته می شوند و اقتصاددان‌ها هم به راحتی اونارو به عنوان «عوامل به ظاهر نامرتبط » بی اهمیت می شمرند (بدین معنی که انسان‌های اقتصادی هرگز به دلیل اینکه امروز عصبانی‌اند برای فردا خوراکی اضافه نمی خرند و هرگز یک وعده غذایی خریداری شده رو تمام نمی‌کنند حتی اگر با میان وعده کاملا سیر شده باشن.) تیلر میگه که لازم نیست نظریات بهینه سازی رو کنار بذاریم، اما نباید سیاست ها و پیش بینی های خودمون رو بر اساس اونا انجام بدیم.  

 

ورود: اقتصاد رفتاری

 

اقتصاد رفتاری همان اقتصاد است که روانشناسی و علم اجتماعی به اون اضافه شدند. تیلر چند فصل رو به «کج‌رفتاری»  اختصاص داده و آزمایش هایی رو توصیف میکنه که به وضوح ثابت می کنند نظریات بهینه سازی غلط‌اند، عوامل به ظاهر نامرتبط به هیچ وجه نامرتبط نیستند و انسان های اقتصادی وجود ندارند، و اگر هم وجود دارند با انسان های واقعی اشتراکی ندارند.

 

نظریه چشم انداز 

 

تیلر توضیح میده که چگونه اولین بار با کانمن، نویسندۀ کتاب تفکر سریع و آهسته، و تورسکی برخورد کرده است.

کانمن و تورسکی دو روانشناس برجسته‌اند که نظریۀ چشم انداز رو ابداع کردن.

نظریۀ چشم انداز بیان می کنه که: 

  • کاهش حساسیت کاربرد: هرچه بیشتر چیزی رو بدست بیاریم، تاثیر اون کمتر خواهد بود (برای هر دو دستاوردها و خسران ها صادق است).
  • تغییرات از مقدار مهم تره (اگر امروز یک میلیون دلار برنده بشم و در طول هفته 700 تا شو از دست بدم، با وجود اینکه هنوز 300 تا دارم غصه خواهم خرد) 

 

لزومی به کنار گذاشتن تمام نظریات اقتصادی نیست

 

تیلر نمیگه که باید تمام نظریات بهینه سازی رو به کلی  جایگزین کنیم. میگه که این نظریات به عنوان نقاط شروع مثبتی برای ورود به مدل های واقع گرایانه هستن.

و زمانی که مشکلات ساده باشن یا خود فرد بسیار توانمند باشه و با تمام توجه به حل آن مسئله بپردازه، در اینصورت نظریۀ بهینه‌سازی جواب خواهد داد (اما این شرایط استثناء اند و قانون نیستند).

 

بخش 2: حسابداری ذهنی 1979-85

 

نویسنده، به طور مشابه اما مستقل از کانمن در مورد اینکه مردم دربارۀ پول چگونه فکر می‌کنند کنجکاو بود. در ابتدا اون رو «حسابداری روانشناختی» نامید، اما بعدا به پیروی از کانمن و تورسکی اسمش رو به «حسابداری ذهنی» تغییر داد.

 

نظریۀ هزینه های فرصت (و محدودیت)

 

یک انسان اقتصادی یک تصمیم رو با تحلیل تمام گزینه های ممکن می گیره. اما انسان های واقعی گزینه های بیشماری رو درنظر می گیرند و در بهترین حالت چند تا رو انتخاب میکنن که از بین اونا تصمیم بگیرن.

انسان هایی که به اونا انسان های اقتصادی میگن، مردم فقیری‌اند، مجبورن با حقوق بخور و نمیر سر کنن و وقت زیادی صرف فکر کردن به تقسیم بندی پول و هزینه های فرصت می کنن.

 

کاربرد معامله

 

انسان ها نه فقط به جنبۀ به حداکثر رسوندن تعداد و کاربرد فکر می کنن، بلکه کیفیت ملموس معامله رو در نظر میگیرن.
اگر یک ساندویچ رو در یک مسابقۀ ورزشی به قیمت سه برابر فروشگاه های بیرون ورزشگاه بخرید، این ساندویچ کاربرد معامله منفی داره (به معنی پول دادن بابت چیزی که ارزششو اصلا نداره/تیغ زدن).

باز هم انسان ها تمایل دارند هزینه های مختلفی رو بپردازند بسته به اینکه اقلام رو از کجا می خرند.  

در یک محل گرانقیمت اونا با قیمت های بالا مشکلی ندارند، مثلا چون میدونن قیمت ها اونجا بالاتره و محیطش جذابتر، احتمالا از این ولخرجی حس خوبی دارن. 

کاربرد معامله دلیل این رو توضیح میده که چرا مردم برخی اوقات اصلا چیزی رو که براشون خاطرۀ زیبایی برای تمام زندگی میسازه، نمی خرن.

چون اونا به طور غیرمنطقی ای احساس می کنند که این معاملۀ خوبی نیست و نمی‌خوان با این حس که جیبشون خالی شده زندگی کنند.

از طرف دیگه، ما اغلب اقلامی  رو می‌خریم که اصلا استفاده نمیکنیم چونکه احساس میکنیم شکار بزرگی کردیم. و این همون دلیلی است که فروشگاه ها حراج های الکی میذارند تا مردم احساس کنند که دارند یک شکار واقعی بدست میارن. اما انسان های اقتصادی هیچ وقت کاربرد معامله رو تجربه نمی کنند.

 

هزینه از دست رفته

 

همچنین مردم لباس هایی رو که دیگه دوست ندارند بازم می پوشن، صرفا به خاطر اینکه اون رو خریده اند و اگر استفاده اش نکنند احساس می کنند که پولشون هدر رفته.

مردم هزینه های از دست رفته رو به دلیل حسابداری ذهنی تجربه می کنند. اگر شما چیزی رو بخرین و ازش استفاده کنید، حسابش خنثی است. اما اگر پول برای چیزی که از اون استفاده نمی کنید و لذتش رو نمی برید خرج کنید احساس می کنید که پولتون هدر رفته است.

اما اگر از چیزی که برایش خرج کرده اید استفاده کنید احساس می کنید که یک شکار بزرگ کرده اید و این به شما حس خوبی میده. در حقیقت، هر چقدر بیشتر برای چیزی پول خرج کنیم، بیشتر تمایل داریم تا از آن استفاده کنیم و دورش نیندازیم. مسلما انسان های اقتصادی درگیر هزینه های ازدست رفته نمی شوند.

 

مصرف با تاخیر و حسابداری ذهنی

 

وقتی چیزی میخریم که بعدا استفاده اش کنیم  حسابداری ذهنی ما مختل میشه. خرید یک شراب گران قیمت که در آینده خواهیم نوشید از نظر بسیاری از مردم بیشتر یک سرمایه گذاری است تا یک هزینه. و زمانی که اون رو در آینده استفاده کردیم، احساس می کنیم که اصلا برایش پول خرج نکردیم. خواص اشتراک زمان تعطیلات از همان ناهماهنگی ذهنی استفاده می کنه تا مردم احساس کنن روی تعطیلات آینده خود سرمایه‌گذاری می‌کنن. 

 

اثر پولِ بُرد (یا بادآورده)

 

اثر پول بُرد، خطر گریزی طبیعی رو در بیشتر مردم به نهایتش می رسونه. اثر پول بُرد به زمانی اشاره می کند که افراد یک پولی رو برنده شده‌اند یا از طریقی پول غیرمنتظره و بادآورده ای رو به دست آورده اند. در این مورد، حسابداری ذهنی طبیعی مختل میشه و انسان احساس میکنه آزاد است تا پولش رو هر جایی خرج کنه، خطر کنه و شرط بندی کنه، در صورتی که با پول خودش تقریبا هرگز چنین کارهایی نمیکنه. به همین دلیل است که قمارباز های غیرحرفه ای که هنگام شروع کار برنده می شوند، کنترل خود رو از دست می دهند و ریسک های بسیار زیادی با آن پول بادآورده انجام می دهند.

 

اثر سر به سر شدن

 

یک عامل به ظاهر نامرتبط دیگر نه فقط برای نظریات اقتصادی بلکه برای نظریۀ چشم انداز روانشناسی محور، زمانی است که مردم در حال از دست دادن چیزی هستند اما فرصت مساوی کردن سودوزیان رو پیدا می کنند. در این صورت تمایل دارند به امید جبران کردن شکست هاشون ریسک های بزرگتری رو بپذیرند. 



بخش 3: خویشتن داری (کنترل خود) 1975-88

 

نظریات اقتصادی از خیلی مدت  پیش فرض رو بر این گرفته اند که مشکلات خویشتنداری وجود ندارند؛ و این هم یک ناسازگاری دیگه بین نظریات اقتصادی و انسان های واقعیه. در این بخش، ریچارد تیلر بیش از پیش اقتصاد و مدل ها و نظریات اون رو به دلیل پیچیده‌تر شدن  به تمسخر میگیره ؛ چرا که این ها نشون میدن مردم بیش از پیش منطقی و پیچیده شدن. او دربارۀ کی‌نس، میلتون فریدمن و مدیگلیانی و نیز دربارۀ تست مارشملو بحث می کند و توضیح می ده. قطعا واقعیت انسان ها بسیار متفاوت بود. 

 

بخش 4: کار کردن با دنی 1984-85

 

منظور از دنی، دنیل کانمنه، و در این بخش نویسنده به ارائه ادله و مدارک بیشتری برای اثبات این نظر که انسان‌ها در تصمیم‌گیری منطقی نیستند می‌پردازه. 

 

احساس انصاف 

 

نویسنده میگه احساس انصاف مربوط به اثر وقفه.

 هم خریداران و هم فروشندگان نسبت به شرایط معامله ای که به اون عادت کرده‌اند حق دارند.

احساس انصاف همچنین توضیح می ده که چرا پایین آوردن دستمزد در دوران رکود برای کارفرمایان دشوار است. این کار سخته، چون کارمندها تصور میکنن کم شدن حقوقشون ناعادلانه‌است، این اتفاق هیچ‌وقت در سرزمین انسان‌های اقتصادی جایی که عرضه و تقاضا مهمه رخ نمیده.

انسان‌ها گاهی حاضرند برای تنبیه کردن افرادی که فکر میکنند ناعادلانه برخورد میکنن هزینه کنند.

 

بعضی از انسان‌های معمولی همکاری می‌کنن اما انسان‌های اقتصادی نباید این کار رو انجام بدن

 

ریچارد تیلر درباره وضع دشوار زندانیان و بازی‌های اولتیماتوم صحبت می کند. (همچنین “معامله نظریه بازی” را نیز بخوانید.)

در دنیای انسان‌های اقتصادی بازیکن‌ها دچار نقص میشن چون این کار به نفع اونهاست. با این وجود بازی در آزمایشگاه‌ها نشون میده که 40-50 درصد مردم همکاری می‌کنن. 

در سناریوهای مرتبط‌تر به نام «بازی‌های کالاهای عمومی»بسیاری از مردم هنوز برای ارتقا منافع عمومی همکاری میکنن، هرچند این کار به نفع منافع خودخواهانه انها نیست. 

میتونیم مثالهایی از اینهمکاری‌ها رو هر روز ببینیم، مثلا وقتی که مردم به خیریه‌ها کمک مالی میکنن و برای پاکسازی مدفوع سگهاشون کیسه زباله تمیز به همراه دارن. 

البته که این رفتاری نیست که انسان‌های اقتصادی نشون میدن. 

بسیاری از کالاهای عمومی که به میزان کافی برای همه تولید نمی‌شوند مشکل ساز هستند، اما مشکل کمتر از 50 درصد پیش بینی مورد انتظار از دید تئوری اقتصادی است.

واقعیت جالب اینه که تنها افرادی که مثل انسانهای اقتصادی عمل میکنن و چیزی رو با کسی سهیم نمیشن، فارغ التحصیلان رشته اقتصاد هستن .

تیلر میگه: یک انسان صد در صد اقتصادی به جنون اجتماعی نزدیکه. 

البته هشداری وجود داره.

اگر بازیهای عمومی خوب به طور مداوم تکرار بشن، کمک‌های مردمی کاهش پیدا میکنن.

اقتصاددانها استدلال کردند که مردم با گذشت زمان یاد گرفتند که بهترین استراتژی خودخواهیه.

اما مسئله این نیست.

آندرهونی آزمایشی رو اجرا کرد که در آن قرار بود بازی بعد از 10 دور دوباره شروع بشه. و بعد از 10 دور، کمک ها مجدداً افزایش پیدا کرد. نویسنده میگه. این به این دلیله که مردم می‌فهمند برخی افراد احمقند و هیچ کس نمیخواد احمقی باشه که ازش سو استفاده شده (نوعی دور باطل). اما وقتی بازی دوباره راه میافته، مردم دوباره کمک میکنن. بنابراین میشه گفت که اکثر مردم «همکاری کنندگانی مشروط» هستند، اونها تا زمانی همکاری میکنن که بقیه همکاری کنن.

 

بخش ششم: مشارکت در حرفه اقتصادی 1986-1994

 

شواهدی به دست اومده بود که اقتصاددان‌ها باید بهش توجه میکردن.

تیلر درباره حق بیمه صاحبان سهام صحبت میکنه، مثلا حق بیمه صاحبان سهام‌های پرریسک‌تر باید بیشتر از سهام‌های با ریسک کمتر مثل اوراق قرضه باشه.

و حق بیمه ارزش سهام بسیار بسیار بالاتر از مدلهای اقتصادی با بازیکنان منطقی است (باید 4/0٪ در مقابل 6٪ واقعی باشد).

برای توضیح چنین شکاف بزرگی، سرمایه گذاران می‌بایست به طور غیر قابل تصوری خطرپذیر باشند.

 

بیزاری از ضرر زودهنگام 

 

بیزاری از ضرر زودهنگام به این معناست که امتناع از یک بار باخت با افزایش دفعات بازی و استفاده از قانون تعداد زیاد برای استفاده از انس مناسب نادیده گرفته میشه. اما تیلر می گوید این منطقی نیست. اگر شانس‌تون خوب باشه باید همون یک بار رو هم خوب بازی کنید. 

 

قسمت ششم: امور مالی 1983-2003

 

ریچارد تیلر میگه زمینه‌ای که “انسان اقتصادی” در آن قوی ترین و جا افتاده‌ترین بود، بازارهای مالی بود.

با وجود همه پول‌های توی بانک و پول‌هایی که سرمایه گذاری شدند، بازارهای مالی باید کارآمد باشند. بنابراین اگر روانشناسی و علم رفتارهای مرتبط با امور مالی هم غیرمنطقی بودن بازارهای مالی رو ثابت کنند دیگه نمیشه شواهد رو نادیده گرفت. 

او فرانک سیناترا رو بخاطر گفتن این حرف دست انداخته: «اگه بتونید توی نیویورک (بازارهای مالی) انجامش بدید، میتونید همه جا انجامش بدید.»

 

فرضیه بازار کارآمد

 

این فرضیه بر دو اصل استواره:

  1. نمیتونید بازار رو شکست بدید.
  2. چیزی به عنوان غذای مجانی وجود نداره. 

نویسنده مجددا میگه که فرضیه مدل عقلانی به طور کامل کنار گذاشته نشه و این فرضیه میتونه نقطه شروعی عالی باشه.

اما وقتی بحث یه مدل توصیفی خوب که نحوه کارکرد چیزها رو به خوبی توصیف به میون بیاد، این مدل واقع‌گرا نیست.

 

غیرمنطقی بودن بازارهای مالی

 

چند دلیل که نشون میدن چرا بازارهای مالی غیرمنطقی هستند:

  • حجم بالای تجارت (در دنیایی با تجارت‌های کارآمد نیازی به تجارت‌های زیاد نیست.)
  • واکنش بیش از حد به اخبار
  • ثابت شده که خوش‌بینی و احساست در برخی مواقع بیشتر از اصول بنیادی بر قیمت‌ها تاثیر میذاره. 
  • قیمت سهام برای توجیه سود سهام پیش‌بینی شده بیشتر افزایش پیدا میکنه. 
  • تفاوت قیمت یک دارایی مشابه در بازارهای مختلف میتونه مدت‌ها طول بکشه.
  • سهام‌ها گاهی بدون دلیل افت میکنن. (بعنوان مثال سهام کرَش در سال 1987)
  • سهام شرکت‌هایی که از هم جدا شدند، میتونه متفاوت از سهام دو شرکت ادغام شده باشه. 
  • مردم براساس داده‌های ناپایدار پیش‌بینی‌های زیادی میکنن. 
  • اکثر مردم به دلیل کلیشه‌هایی که دیده‌اند سعی میکنند از شرکت‌هایی که عملکرد پایینی دارند اجتناب کنند.

سرمایه گذاری با ارزش، همونطور که وارن بافت و بنجامین گراهام و نویسنده کتاب «سرمایه گذار هوشمند» از آن حمایت کردند، واقعاً کارسازه و میتونه نتایج بهتری داشته باشه. اگر بازارها واقعاً کارآمد باشند، هیچ استراتژی‌ای نباید نتیجه بهتری از بقیه داشته باشه که باز هم اثبات می کنه که بازارهای مالی کارآمد نیستند (نویسنده توصیه می کنه که وجوه سرمایه رو با تخفیف بخرید و همچنین استراتژی «پیاده روی تصادفی در وال استریت» رو تایید کرده)

 

بخش هفتم و هشتم: 1994 تا کنون

 

در دو بخش اخیر، تیلر مثالهای بیشتری رو ارائه میده که اثبات میکنه مدلهای استاندارد اقتصادی، رفتارهای واقعی رو توضیح نمیدن. 

در اواسط دهه 2000 اقتصاد رفتاری بیش از پیش پذیرفته شده و تیلر برای حل مشکلات دنیای واقعی از مفاهیم خودش استفاده میکنه. (برای مثال: تلنگر زدن به افراد برای پس‌انداز بازنشستگی، پرداخت مالیات به موقع و …)

ریچارد تیلر

درباره ریچارد تیلر:

ریچارد اچ. تیلر یک اقتصاددان آمریکایی و و همچنین پروفسور و استاد علوم رفتاری و اقتصاد در بخش خدمات چارلز.آر.والگرینِ دانشکده بازرگانی دانشگاه شیکاگو است. در سال 2015، تیلر رئیس انجمن اقتصادی آمریکا بود. در سال 2017 به دلیل تلاش‌های او در زمینه اقتصاد رفتاری یادبود نوبل علوم اقتصادی به او اهدا شد. آکادمی سلطنتی علوم سوئد بیان کرد که تلاشهای او پلی بین اقتصاد و تحلیل روانشناسی تصمیم‌گیری‌های انسانی ایجاد کرده. یافته‌های تجربی و بینش نظری او در ایجاد زمینه جدید و به سرعت در حال گسترش اقتصاد رفتاری بسیار موثر بود.

کتاب های مشابه کج رفتاری:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *