نقد کتاب با اقتدار برخاستن نوشته برنه براون
دکتر برنه براون یک سخنران انگیزشی برنامه تد و نویسنده دو کتاب از پرفروشترین های نیویورک تایمز است. یکی از سخنرانی های تد او جز پنج پربیننده ترین سخنرانی تد است. او امروز یعنی 25 آگوست سال 2015، کتاب جدید پیشبینی شدهاش به نام با قدرت برخاستن رو منتشر می کنه.
دکتر براون یک استاد محقق در دانشگاه هوستون است، جایی که او سیزده سال گذشته را به مطالعه در مورد آسیب پذیری، شجاعت، شایستگی و شرمساری گذرانده است. به گفته ی دکتر براون، جدیدترین کتابش یافته ها و مسیرش در کتاب های قبلی اون رو توسعه می دهد:
- نعمات عدمکمال (2010): خودت باش.
- 2. جرئت فراوان (2012): با تمام وجود تلاش کنید.
- با قدرت برخاستن (2015): سقوط کن. بلند شو. دوباره تلاش کن.
مانند دو کتاب قبلیش، با قدرت برخاستن یک اثر تجویزی و کاملا شخصی است. دکتر براون اون چیزی رو که نصیحت میکنه خودش انجام میده، یعنی با کتاب هایش با یک حس آسیب پذیری، درون نگری و شجاعت برخورد میکنه، کاری که خیلی کم پیدا میشه محقق های دیگه انجام بدن.
براساس پژوهش های کیفی گسترده، دکتر براون سه گام برای درس گرفتن از شکست تعیین می کنه که اونارو کنار آمدن، درگیری و انقلاب نامیده. در اینجا توضیحات او آورده شده است.
کنار آمدن
کنار آمدن به معنی کنار اومدن با احساسات مونه زمانی که شکست می خوریم. ما باید احساساتمون رو بشناسیم و بپذیریم، به جای اینکه اونا رو انکار کنیم. خلاص شدن از شر احساساتمون با ابراز احساسات، توقف کارهامون، یا لنگ شرمندگی شدن، کمکی به ما نمیکنه.
برای شناخت احساساتمون در مورد شکست، باید کنجکاو باشیم. این کار سخته چون برای اینکه در مورد خودمون بخوایم کنجکاو باشیم آسیب پذیری و تردید لازمه. خیلی آسون تره که بخواییم حالت دفاعی بگیریم، خودمون رو بالاتر بدونیم، بی تفاوت باشیم یا زیاده روی کنیم و اون ایمیلی رو سریع ارسال کنیم که بعدا پشیمون میشیم. اینکه به جای انکار احساساتمون اونا رو بپذیریم یک حرکت شجاعانه است.
درگیری
درگیری به معنی درگیری با داستان خودتونه. یکی از معانی غیررسمی این کلمه شرکت در یک دعوای خیابونیه، بنابراین این کلمه به عنصر مبارزه و خطر اشاره داره. همه ی ما داستان هایی در مورد تلاش ها و مبارزات مون می سازیم که براساس اطلاعات ناقص هستن. اینکه داستان هامون رو با واقعیت تطبیق بدیم خیلی مهمه. وقتی ما با داستانمون درگیر میشیم، از اولین پاسخ های ناخودآگاه اجتناب میکنیم و به دنبال درک عمیق تری از افکار، احساسات و رفتار هامون در خصوص اینکه که هستیم و چگونه با دیگران ارتباط برقرار می کنیم می گردیم.
برای قدم اول دکتر براون پیشنهاد می کنه اون داستانی که از خودمون میسازیم رو با نوشتن یک «نسخه ی چرت اولیه» (SFD) مشخص کنیم. او به تحقیقی توسط دکتر جیمز پنبیکر اشاره می کنه که درخصوص اهمیت نوشتن افکار و احساسات برای مرتب سازی اون تجربه است. خیلی مهمه که ما سعی نکنیم چیزی در اون تجربه رو پنهان کنیم یا تغییر بدیم یا نگران باشیم داستانمون ما رو چجوری جلوه میده. ما به دنبال داستان پنهانی هستیم که درباره ی احساساتمون به خودمون میگیم.
بعد از اینکه داستانی رو که داریم با «نسخه ی چرت اولیه» می سازیم مشخص کردیم، نوبت میرسه به کاوش فرضیاتمون که معمولا علیه ما هستند.دکتر براون پیشنهاد میکنه که از خودمون سوالای دیگه ای مانند این هارو بپرسیم:
- «من به طور بیطرفانه و نظر شخصیم چی میدونم؟»
- «من لازمه چه چیزی بیشتری در مورد آدم های دیگه توی این داستان یاد بگیرم و بفهمم؟»
- «من لازمه چه چیز بیشتری رو در مورد خودم یاد بگیرم و بفهمم؟»
بعد میتونیم به دنبال تفاوت بگردیم – که در اینجا به آن دلتا می گوییم – بین داستانی که ما از خودمون درمیاریم و یک واقعیت بیطرفانه تر.
انقلاب
انقلاب درباره ی فرایند با قدرت برخاستن برای ایجاد تحولی انقلابی، به جای تحول تدریجی، است؛آن هم با تبدیل آن به یک عمل روزانه و راهی برای ارتباط با دنیا. دکتر براون تاکید می کنه که این فرایند با این هدف و ذهنیت آغاز می شود که میگه: «ما میتونیم خودمونو از تجربیات تلخمون رها کنیم و در راهی قدم برداریم که به ما اجازه بده تا زندگی ای خالصانه تر و با تمام وجود داشته باشیم. اما تغییر و تحول روشی که طبق آن زندگی می کنیم، عشق می ورزیم، نقش پدری و مادری رو ایفا می کنیم و کار می کنیم اقتضا میکنه که طبق هدفمون رفتار کنیم.»
دکتر براون در ادامه میگه که: « ما میدونیم که درگیر شدن قراره سخت باشه، ولی مستقیم در دل اون میریم چون میدونیم دویدن سخت تره. ما با قلب ها و ذهن های باز قدم به این دلتای شور می گذاریم چون آمده ایم تا یاد بگیریم که بینشی که در داستان های شکست هامون وجود داره ما رو شجاع تر میکنه.»
نمیدونم که دکتر براون خودش رو یک محقق روانشناسی مثبت گرا در نظر میگیره یا نه. تا به حال نشنیدم که خودش رو این چنین معرفی کنه. اما معتقدم دکتر براون دیدگاهی ارزشمند به حوزه روانشناسی مثبت گرا افزوده است. او به اهمیت احساسات دشوار که از شکست و از دست دادن نشات می گیرن تمرکز داره و رویکردهایی پژوهشمحور، سازنده، شجاعانه و تعالی بخشی رو برای درس گرفتن از شکست تجویز می کنه.
ادغام رویکرد ایشان با حوزه ی روانشناسی مثبت گرا برای از بین بردن این دیدگاه که روانشناسی مثبت گرا طرفدار نوعی انکار خودفریبانۀ احساسات دشوار است در آینده موفق خواهد بود.
منبع:
https://positivepsychologynews.com/news/steve-safigan/2015082534628
خلاصه کتاب با اقتدار برخاستن نوشته برنی براون
برنه براون همیشه قلم به دست نمی گیره، اما وقتی میگیره پرفروشترین رو تالیف میکنه؛ این رو جدی میگم. کتاب با قدرت برخاستن سومین کتاب او و جدیدترین کتاب پرفروش شماره 1 نیویورک تایمزه، که تمامش با آسیب پذیری، شایستگی، ترس، شجاعت و دیگر احساسات سروکار داره که میتونن مانع ما تو زندگی بشن یا ما رو به جلو سوق بدن.
کتاب با قدرت برخاستن درباره ی بازگشت دوباره و بهبود یافتن از شکست صحبت میکنه تا دیگه اشتباهات گذشتمون مانع تلاش دوباره ما نشوند. برنه، در کتاب جرئت فراوان در مورد آسیب پذیر بودن صحبت میکنه ولی برای این کار شجاعت لازمه و ریسک داره. این کتاب درباره ی اینکه یاد بگیری از این ریسک نترسیم و از اون خودداری نکنیم، یاد بگیریم دست به کار بشیم و بگیم: «اره، بذار دوباره امتحان کنم.» حتی بعد از اینکه تو اون کار شکست خورده باشیم.
فرایند با قدرت برخاستن به سه مرحله مجزا تقسیم میشه که زمانی که قواعد اصلی اون رو بشناسید، می تونید اونا رو تشخیص بدید و مکررا به جلو برید تا با هر شکستی قوی تر بشید.
در اینجا این سه مرحله به تفصیل آمده است:
- با احساساتتون از طریق توجه و بررسی اون ها کنار بیاین.
- با داستان هایی که به خودتون میگید دربیوفتید تا باورهای غلط تون آشکار بشه.
- نگرشتون رو با نتایج متحول کنید، مانند برنه که مورد نگرش اش این کار رو کرد.
آیا میخواهید از زخم های تلخ گذشته رها بشید و بهبود پیدا کنید؟ پس بیاین با قدرت برخاستن رو یاد بگیریم!
درس 1: کنار آمدن به وقتی گفته می شود که شما به احساساتتون توجه می کنید و جرئت می کنید که درباره ی آن ها سوال بپرسید.
کسی رو میشناسید که شکست هاش رو طوری می پذیره که انگار اصلا مهم نیستن؟ کسی که میتونه خودشو جمع و جور کنه، آماده بشه و با قدرت به جلو بره، آن هم با وجود اینکه شرایط کاملا برضد اون پیش میره؟ من یک نفرو با این مشخصات میشناسم: خودم.
من همیشه یک حس خوشبینی تزلزل ناپذیری داشته ام. این حس رو پدرومادرم در من القا کردند، ولی طی دو سال گذشته بود که این حس واقعا برام مفید بود، به طوری که به ندرت درباره ی مسائلی که به مشکل برخوردند نگران میشم و در عوض انرژیم رو به حل اون مشکل متمرکز میکنم.
بنابراین میتونم این دو گام که دکتر برنه به عنوان بخش های کنار آمدن با احساساتتون تعریف میکنه رو تضمین کنم:
- احساساتتون رو بشناسید، به این طریق که به خودتون اجازه بدید که بتونید اونا رو حس کنید.
- از خودتون بپرسید که چرا چنین احساساتی دارید؛ کنجکاو باشید و بررسی کنید.
این روش به این دلیل جواب می دهد که وقتی کنجکاو باشید به طور خودکار راه حل های خلاقانه به ذهنتون خطور میکنه.
برای مثال، امروز صبح یک لوله کش به آپارتمان جدیدمون اومد تا لوله آب سینک آشپزخونه، سینک دستشویی و توالت رو تعمیر کنه. ساعت 8ونیم صبح رسید و تا 2 بعدازظهر کار کرد. من مجبور بودم کل اون مدت اونجا بمونم و چون هنوز وای فای هم نداریم از اینکه اینقدر این کار طول کشید اعصابم بهم ریخت. بعد از اینکه این حسم رو شناختم و از خودم دلیلشو پرسیدم، متوجه شدم که به این خاطر بود که من احساس میکردم لوله کش بود که نمیذاشت من بتونم کاری کنم، ولی بعد فورا متوجه شدم که اون داره به من کمک میکنه و اینکه هرچه بیشتر بتونه همه تعمیرات رو یکجا انجام بده، منم بعدا خیلی کمتر لازم میشه تا باهاش تماس بگیرم و بگم بیاد.
عصبانیتم سریع از بین رفت و تونستم احساس آرامش کنم. بذارم لوله کش کارشو بکنه و وقتی خواست بره ازش تشکر کنم.
اما برای اینکه بتونید این سوالارو از خودتون بپرسید اول باید بدونید چه حسی دارید و این امر نیازمند کلی کار و توجهه.
درس 2: درگیری یعنی وقتی که شما داستانی که به خودتون میگید رو یادداشت می کنید، چه واقعی باشه چه نباشه.
تلاش برای پیشبینی آینده براساس اونچه که در گذشته اتفاق افتاده روشی است که طبق آن مغالطه روایی باعث میشه به نتیجهگیری های غلط برسیم. اما این کار فقط با حقایق و اتفاقات منطقی رخ نمیده بلکه با احساساتمون هم رخ میده.
ما داستان هایی می سازیم تا با احساساتمون کنار بیایم، اما گاهی این داستان ها به تله هایی تبدیل میشه که به نظر میرسه نمیتونیم ازشون رهایی پیدا کنیم. برای مثال، اگر شریک زندگیتون به خاطر یک نفر دیگه شما رو ترک کنه، شما شروع می کنید از خودتون می پرسید که چه کار اشتباهی انجام داده اید و احتمالا در نهایت به این نتیجه می رسید که لایق اون فرد نبوده اید، چون اون فرد خیلی از شما بهتر بوده. این کار بهتون کمک میکنه تا با جدایی کنار بیاین، اما همینطور شما رو در این تله می اندازه که فکر می کنید کلا لیاقت عشق رو ندارید.
اما این صرفا یک داستانه که شما برای خودتون تعریف میکنید، فقط همین. قانون درگیری میگه این داستان هارو مدام بررسی کنید. یه جورایی یعنی کارآگاه چرتوپرتشناس افکار خودتون باشید.
برنه دوست داره با نوشتن داستانی که درباره ی یک موقعیت برای خودش تو ذهنش ساخته با اون درگیر بشه، و اسم این متن رو نسخۀ چرت اولیه گذاشته.
این مرحله شامل یک الگوی ساده ی «جای خالی را پرکنید» است:
- داستانی که من دارم می سازم ….
- احساساتم به من میگه ….
- در بدنم، احساس میکنم ….
- افکارم ظاهرا …
- اعمال من …
دفعه ی بعد که احساس بدی کردین، این جاهای خالی را پر کنید و نسخه ی چرت اولیه خودتون رو بنویسید. بلافاصله کمی از اون حس فاصله میگیرید و قادر خواهید بود داستان خودتون روبی طرفانه قضاوت کنید. همچنین احتمال اینکه در تله ی مغالطه ی روایت تون بیفتد خیلی کمتر خواهد بود.
درس 3: زمانی که بینش تون رو از درگیری به تغییرات مثبت هدایت کنید، یک انقلاب رخ خواهد داد.
بدین صورت کنار آمدن و درگیری میتونن باهم ترکیب بشن و آغازگر یک انقلاب باشن. در یک مراسم خیریه برای بی خانمان ها، کشیش خانم برنه گفت: «وقتی شما از یک فرد بیخانمان رو برمی گردانید، در واقع انسانیت آن ها رو زیر سوال می برید.»
شنیدن این حرف خانم برنه رو واقعا اذیت کرد. او کمی با احساساتش خلوت کرد. بعد فهمید که نمیتونست به اون آدم های بی خانمان نگاه کنه چون که از جنبه ی جایگاه مرفه و ممتاز خودش گدایی کردن نوعی ضعف بود.
نسخه ی چرت اولیه برنه میگفت که او به اندازه ی کافی به دیگران کمک نمی کرد. او از اینکه چقدر مقایسه کرده بود که چقدر کار انجام داده بود احساس شرمندگی می کرد. او همچنین حس می کرد که باید بیشتر کار انجام دهد.
در نهایت برنه دیدگاه خودش را نسبت به مردم متحول ساخت. او حتی یاد گرفت که درخواست کمک بخش مهمی از فرایند با قدرت برخاستن است، نه نشانه ای از ضعف. این یک انقلاب واقعی است و این چیزی است که وقتی شما با احساسات و افکار تون کنار می آیید و درگیر می شوید اتفاق می افته.
https://fourminutebooks.com/rising-strong-summary/
از کتابایی با اقتدار برخاستن انتخاب خوشتون میاد؟ پس پیشنهاد میکنم زندگی و آثار برنه براون رو هم بخونین و لذت ببرین!
دعوت میکنم که اگه علاقه مند شدین تدتالک برنه براون رو درباره ی آسیب پذیری ببینین. این تدتالک رکورددار شده تو تاریخ تد! امیدوارم ازش لذت ببرین!