کاور کتاب ژرفای زن بودن

معرفی و نقد کتاب: ژرفای زن بودن

زیرعنوان کتاب: چرا زنان با وجود موفقیت‌های اجتماعی فراوان احساس رضایت نمی‌کنند؟

نویسنده: مورین مرداک

امتیاز در گودریدز:
3.9/5
امتیاز در آمازون:
4.4/5
با 947 رای
با 110 رای
تعداد صفحه: 232
زبان اصلی: انگلیسی

این کتاب به توصیف زنان معاصری می‌پردازد که به دنبال تمامیت درجامعه‌ای هستند که با توجه به ارزش ‌های مردانه تعریف شده است. مرداک با بهره‌گیری از افسانه‌های فرهنگی، نمادها و الهه‌های باستانی و رویاهای زنان معاصر، نیاز و واقعیت ارزش‌های زنانه در فرهنگ امروز غرب را نشان می‌دهد.

نقل قول‌های کتاب ژرفای زن بودن:

«بدن زنان در مالکیت عمومی قرار دارد، همان‌گونه که در زمان حاضر، در خشم مفرط ناشی از سقط جنین به وضوح نشان داده شده است. همه درمورد اینکه یک زن باید با بدن خود چه کاری انجام دهد یا ندهد نظر می‌دهند.» 

« موجودیت منفعل نیست؛ به یک آگاهی متمرکز نیاز دارد.» 

« زنان باید یاد بگیرند که منبع اصلی اعتبار آنها کجاست.»

« این مرحله شامل انتخاب‌های آشکار و فداکاری‌هایی است که به نظر می‌رسد برای هر کسی با تمرکز مردسالارانه ، به معنی رها شدن باشد.»

« بسیاری از زنان سفر قهرمانانه‌ای را طی کرده‌اند، تا فقط خالی و خطرناک بودن آن را برای بشریت ثابت کنند. زنان از سفر قهرمانانه مردان تقلید کردند زیرا هیچ تصویر دیگری برای تقلید وجود نداشت.»

« جامعه مسئولیت زیادی را بدون حمایت مالی، اعتبار و تحسین مادر برای شغل خطیر و مهمی که برای کل فرهنگ می‌‌باشد، به او محول می‌کند. »

« رابطه مادر / دختر و جدایی از مادر به قدری پیچیده است که در بیشتر ادبیات و افسانه‌های زنان مادر همیشه غایب، مرده و یا شرور است. »

نقد و خلاصه کتاب ژرفای زن بودن:

 

نقد کتاب ژرفای زن بودن

 

به طور کلی مورین مورداک به عنوان اولین فردی شناخته می‌شود که گزینه‌ای برای الگوی داستانی سفر قهرمان جوزف کمبل ترسیم می‌کند که به نظر او برای سفرهای زندگی زنان مناسب‌تر است. دانش آموز کمبل، مرداک، به این باور رسید که مدل سفر قهرمان به اندازه کافی به سفر روحی و معنوی زنان نمی‌پردازد. او براساس کار خود در رابطه با روان درمانی زنان، مدلی از یک سفر زنان قهرمان را ایجاد کرد. گفته می‌شود هنگامی که او در سال 1983 مدل را به کمبل نشان داد، وی گفت: « زنان نیازی به سفر ندارند. » 

در کل سفر اسطوره‌ای، زن آنجاست. تنها کاری که او باید انجام دهد این است که بفهمد او همان مکانی است که مردم سعی در رسیدن به آن دارند. ” شاید كمبل سفر قهرمان را سفری به سوی تمامیت تلقی می‌كرد و در یك جامعه مردسالار كه مردان در آن زنان را شخصیت‌هایی فرعی می‌دانستند، جستجوی تمامیت منجر به بازیابی خصوصیات و ارزش‌های به اصطلاح زنانه آنها می‌شود. با این حال، به نظر می‌رسد كمبل یا علاقه‌ای به بازیابی خصوصیات زنانی كه از طریق فرهنگ‌پذیری در آنها از بین رفته بود و یا خصوصیاتی كه هرگز به درستی به آنها تعلق نگرفته بود، نداشت و یا اینکه او با این حقیقت که شخصیت‌های مورد برررسی او مردانه بودند، کور شده بود. به هر حال، مرداک متقاعد شد که زنان در سفرهای روحی و معنوی خود شرکت دارند و مدل زیر را ایجاد کرد.

بیشتر از این معطل نمیکنیم و میریم سراغ خلاصه ای از کتاب زرفای زن بودن اثر مورین مرداک:

 

خلاصه کتاب ژرفای زن بودن نوشته مورین مرداک

 

در سال 1949 جوزف کمبل الگویی از سفر اسطوره‌ای قهرمان را در قهرمان هزار چهره ارائه داد که از آن زمان به عنوان الگویی برای رشد روحی و روانی فردی استفاده می‌شود. این مدل، سرشار از افسانه‌های مربوط به رنج‌ها و پاداش‌های قهرمانان مرد مانند گیلگمش، ادیسه و پرسیوال، با ندای ماجراجویی آغاز می شود. قهرمان از آستانه به قلمروهای ناشناخته عبور می‌کند، با رهبران ماورایی‌ای روبرو می‌شود که در سفر به او کمک می‌کنند و با دشمنان یا نگهبانان آستانه‌ای روبرو می‌شود که سعی می‌کنند مانع پیشرفت او شوند.  قهرمان در ابتدا زندگی در شکم نهنگ را تجربه می‌کند، امتحان‌هایی برای سنجیدن مهارت‌هایش را پشت سر می‌گذارد و آنها را قبل از یافتن موهبتی که به دنبال آن می‌رود، رفع می‌کند – که به طرق مختلفی با هدف ، سخن خرد نشان داده می‌شود. او با یک شریک مرموز در قالب یک الهه یا خدا ملاقات می‌کند، وارد یک ازدواج مقدس می‌شود و از آستانه نهایی برمی‌‌گردد تا گنجی را که پیدا کرده بازگرداند. 

سفر زن قهرمان، جستجوی روح شخص است و در افسانه‌های سراسر جهان به طور هم زمان گزارش شده است. با این حال، این موضوع اصلی به سفر کهن الگوهای این قهرمان نمی‌پردازد. برای زنان معاصر، شامل ترمیم زخم زنانه‌ای است که در عمق وجود او و فرهنگ وجود دارد.

پارادایم سفر زن قهرمان
پارادایم سفر زن قهرمان

در سال 1990 مورین مرداک سفر زن قهرمان را نوشت. ژرفای زن بودن مورین مرداک در پاسخ به مدل جوزف کمبل. مرداک، دانشجوی کمپبل، احساس کرد که مدل وی نتوانسته‌است به سفر خاص روحی و معنوی زنان معاصر بپردازد. او مدلی را توصیف کرد که ماهیت دوره‌ای تجربه زنان را توصیف می‌کند. پاسخ کمبل به الگوی او این بود: “زنان نیازی به سفر ندارند. در کل سنت اساطیری، زن آنجاست. تنها کاری که او باید انجام دهد این است که بفهمد او مکانی است که مردم در تلاشند تا به آنجا برسند “. این ممکن است از نظر اسطوره‌ای درست باشد زیرا زن یا مرد قهرمان به دنبال روشنایی است، اما از نظر روانشناسی، سفر زن قهرمان معاصر مراحل مختلفی را در بر می‌گیرد.

سفر قهرمان با جدایی اولیه از ارزش‌های زنانه آغاز می‌شود، به دنبال شناخت و موفقیت در یک فرهنگ مردسالار، مرگ معنوی را تجربه می‌کند و برای بازیابی قدرت و روح زن مقدس به درون خود رجوع می‌کند. مراحل آخر شامل تصدیق اتحاد و قدرت ماهیت دوگانه خود به نفع کل بشریت است. کتاب مورین مرداک ژرفای زن بودن با بهره‌گیری از اسطوره‌های فرهنگی، یک مدل سفر جایگزین برای سلطه مردسالارانه را نشان می دهد. این کتاب با روشن کردن چراغی بر ادبیات فمینیستی قرن بیستم به الگویی برای داستان‌نویسان و فیلمنامه‌نویسان تبدیل شده است.

کتاب ژرفای زن بودن، سفر زن قهرمان بر اساس تجربه دختر بابا ساخته شده‌است که خود را با فرهنگ غالب مردسالار همسو کرده‌اند. این موضوع به قیمت تنزل شخصیت مادران خود و لکه‌دار کردن فرهنگ زنان می‌باشد. این مسئله هم برای زنان و هم مردان رخ می‌دهد، اگر که در سطح شخصی نباشد، مطمئناً در سطح جمعی است. اگر زنان، منفی، ناتوان و یا اعمال نفوذ شده دیده شوند، کودک ممکن است آن خصوصیات زنانه را نپذیرد، از جمله ویژگی‌های مثبتی مانند پرورش، بصیرت، بیان احساسات، خلاقیت و معنویت. در یک سطح فرهنگی، جدایی از زنانگی در نتیجه‌ی واکنش به تصویر زنان در رسانه است که غیرقابل شناسایی هستند و یا بدلیل عدم تصورات زنانگی در مذهب می باشد. 

موجودیت خدایان و الهه‌ها اغلب به روش‌های مختلفی در جهان دیده می‌شود و الهه باستان، آتنا نماد مرحله دوم سفر قهرمان است. این الهه تمدن یونانی کاملا به واسطه‌ی عنوان پدرش زئوس رشد کرد. مادرش متیس توسط زئوس کاملا بلعیده و نادیده گرفته شده بود، که به همین دلیل بر روی روابط آتنا با مادرش تاثیرگذار بود. این مرحله شامل شناسایی مردانگی است، اما نه مردانگی شخصی درونی. بلکه یک مرد مردسالاری است که نیروی محرکه‌اش قدرت است. فرد در یک جامعه مردسالار به دنبال کنترل خود و دیگران در یک میل غیرانسانی به کمال سوق داده می‌شود.

دختر جوان ممکن است مردان و دنیای مردان را در بزرگسالی ببیند و با صدای مردانه درونی‌اش شناخته شود، خواه صدای پدرش و یا روحانی باشد. متأسفانه، آگاهی مردانه اغلب سعی در کمک به زنان در صحبت دارد. می پرد وسط حرفض ، آن را قطع و تصرف می‌کند، منتظر نمی‌ماند تا بدنش حقیقت خود را بشناسد. 

مرحله بعدی، مانند سفر قهرمان، جاده امتحاناتی است که در آن تمرکز روی وظایف لازم برای رشد خود است. در دنیای خارج، زن قهرمان برای رسیدن به موفقیت از همان حلقه‌هایی عبور می‌کند که مرد قهرمان عبور کرده است. همه چیز برای بالا رفتن از نردبان علمی، دستیابی به اعتبار، برابری موقعیتی و برابری و احساس قدرت در جهان محیا است.

با این حال، در دنیای درونی، وظیفه زن غلبه بر افسانه‌های وابستگی، حقارت زنانگی یا تفکر نامعقول، و عشق واهی است. بسیاری از زنان پرورانده شده اند که وابسته باشند، نیاز خود به عشق را نادیده بگیرند و از دیگران در برابر موفقیت و استقلال محافظت کنند.

مورین مرداک در کتاب ژرفای زن بودن میگوید ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که تحت سلطه دیدگاه مردانه قرار دارد و در آن زنانگی کمتر از مردانگی تلقی می‌شود. زبان مادری، زبان تجربه و شناخت بدن به اندازه زبان پدری، زبان تجزیه و تحلیل، معتبر نیست. در بعضی از خانوادهها، فرهنگ‌ها و آیین‌ها، تولد به عنوان مونث، در درجه دوم قرار می‌گیرد. بنابراین کودک دختر از ابتدا شکست خورده است و فقط به دلیل جنسیت از نظر ذهنی، درجه دوم و فرعی شناخته می‌شود. در این قرن مهمترین مسئله اخلاقی، از کشورهای جهان سوم تا قدرت‌های برجسته جهانی، سواستفاده و ستم بر زنان و دختران در سراسر جهان است.

افسانه‌ی عشق رمانتیک این است که شخص دیگری زندگی زن را کامل می‌کند، خواه آن دیگری شوهر، معشوقه، پسر، ایدئولوژی، حزب سیاسی یا فرقه معنوی باشد. نگرش در اینجا این است که “دیگری” سرنوشت او را محقق می‌کند.  نماد این مرحله افسانه اروس و سایکی است.

قسمت اول سفر زن قهرمان توسط ذهن پیش می رود و قسمت دوم در پاسخ به قلب است. این زن قهرمان روی کارهای تکاملی لازم برای بزرگسالی، جدا شدن از والدین و ایجاد هویت در دنیای خارج کار کرده است. با این حال، حتی اگر او به اهداف سخت خود رسیده باشد، اما ممکن است احساس بی روحی معنوی را تجربه کند. خلاقیت او از بین رفته و شروع به پرسیدن می‌کند، «چه چیزی را در این جستجوی قهرمانانه از دست داده‌ام؟” او به هر آنچه که در نظر داشت، رسیده است، اما به بهای فداکاری بزرگی برای روحش. رابطه او با دنیای درونی‌اش بیگانه است. او احساس مظلومیت می‌کند اما منشا قربانی شدن خود را نمی‌فهمد.

در این مرحله، او می‌ترسد که به اعماق خود نگاه کند و به جای آن به الگوهای رفتاری گذشته، روابط قدیمی و یک سبک زندگی آشنا می‌جسبد. ترس از “نه” گفتن و داشتن تنش از ندانستن اینکه در آینده چه چیزی پیش می‌آید. در خروج از خانه پدر من، ماریون وودمن، تحلیلگر یونگی، می‌نویسد،

این موضوع در کتاب ژرفای زن بودن از مورین مرداک آمده که “نگه داشتن تاریکی، منتظر ماندن، نگه داشتن تنش، به یک نفس قوی نیاز دارد تا منتظر آن چیزی که نمی دانیم بمانیم. اما اگر بتوانیم به اندازه کافی دوام بیاوریم، نوری ناچیز در تاریکی ناخودآگاه ظاهر می‌شود و اگر بتوانیم صبر کنیم و بمانیم، در زمان خودش با درخشش کامل خود متولد می‌شود. پس نفس باید آنقدر دوست داشته شود که هدیه را دریافت کند و آن را تقویت کند که زندگی جدید ممکن است سرانجام کل شخصیت را دگرگون کند ».

در این مرحله، زن قهرمان با یک نزول یا شب تاریک روح روبرو می‌‌شود، زمانی که ساختار اساسی از بین می ‌رود و تجزیه می‌شود. هبوط، غم، اندوه، احساس عدم تمرکز و هدایت نشدن را به همراه دارد. آنچه که معمولاً فرد را به سرازیری می اندازد ترک خانه، جدا شدن از والدین، مرگ کودک، عاشق یا همسر، از دست دادن هویت با یک نقش خاص، یک بیماری جسمی یا روانی جدی، اعتیاد، تحول میانسالی، طلاق، پیری یا از دست دادن جامعه می‌باشد. هبوط ممکن است هفته‌ها، ماه‌ها، سال‌ها به طول انجامد و نمی‌توان عجله کرد زیرا قهرمان نه تنها قسمت‌هایی از خودش، بلکه روح از دست رفته فرهنگ را نیز بازیابی می‌کند. وظیفه در اینجا بازیابی قسمت‌های دور ریخته شده‌ای است که در جدایی اصلی، از قسمت‌های زنانه جدا شده‌اند –– قسمت‌هایی که نادیده گرفته شده، کم ارزش شده و سرکوب شده‌اند، کلمات و احساساتی که در تلاش برای رسیدن به موفقیت بلعیده شده‌اند.

از بین بردن و تجدید، ویژگی اصلی اسطوره سومری باستانی اینانا و ارشکیگال است. اینانا، ملکه بزرگ جهان بالا، به جهان زیرین سفر می‌کند تا در کنار خواهرش ارشکیگال، ملکه بزرگ جهان زیرین باشد. همسر ارشکیگال درگذشته و اینانا از هفت آستانه و هفت دروازه عبور می‌کند تا در غم و اندوه خواهرش پیش او باشد. او در هر دروازه نمادهای قدرت خود را واگذار می‌کند. وقتی به جهان زیرین می‌رسد، ارشکیگال او را با چشم مرگ ثابت می‌کند و او را به گیره می‌آویزد تا پوسیده شود. اینانا خود را فدای نیاز زمین به زندگی و تجدید حیات می‌کند. مرگ و بازگشت او به زندگی قبل از مصلوب شدن و زنده شدن عیسی مسیح سه هزار سال قبل از آن است.

در این مرحله از سفر زن قهرمان، یک زن به دنبال برقراری ارتباط با زن مقدس است تا روان خود را بهتر درک کند. او ممکن است درگیر جستجو درباره الهه‌های باستان مانند اینانا، ارشکیگال، دمترا، پرسفون، کالی یا اسرار ماریان شود. اشتیاق مصرانه‌ای برای برقراری ارتباط مجدد با زنانگی و التیام بخشیدن به شکاف رابطه مادر / دختری که با رد اولیه زنانگی رخ داده است، وجود دارد. این ممکن است شامل بهبودی رابطه شخصی با مادر یا دختر باشد یا نباشد، اما معمولاً شامل اندوه جدایی از زنانگی و بازیابی ارتباط با خرد بدن، شهود و خلاقیت است. 

مرحله بعدی شامل بهبود جنبه‌های غیر مرتبط یا آسیب‌دیده از طبیعت مردانه او است همانطورکه زن  قهرمان پیش بینی‌های منفی خود را در مورد مردان زندگی خود پس می‌گیرد. این مرحله شامل شناسایی قسمت‌هایی از خودش است که سلامتی و احساسات او را نادیده گرفته‌اند، از قبول محدودیت‌های وی امتناع ورزیده‌اند، به او گفتند که کارهای سخت را انجام دهد و هرگز اجازه استراحت به او ندادند. این امر همچنین شامل آگاهی از جنبه‌های مثبت طبیعت مردانه او است که از آرزوی زن برای به ثمر رساندن خیالاتش پشتیبانی می‌کند، به او کمک می‌کند تا حقیقت خود را بیان کند و اقتدار خود را بدست آورد.

مرحله پایانی سفر زن قهرمان، ازدواج مقدس مرد و زن است. یک زن ماهیت واقعی خود را به یاد می‌آورد و با اقدام هر دو جنبه از طبیعت خود، آن را همانطور که هست می پذیرد. این یک لحظه از شناخت است، نوعی یادآوری آن چیزی که همیشه در جایی از آن مطلع است. مشکلات فعلی حل نشده‌اند، درگیری‌ها همچنان پابرجا هستند، اما رنج او تا زمانی که از آن فرار نکند، منجر به زندگی جدیدی می‌شود. در ایجاد آگاهی زنانه جدید، او باید آگاهی مردانه‌ای به همان اندازه قوی داشته باشد تا صدای خود را به گوش جهانیان برساند. اتحاد مردانه و زنانه شامل شناختن زخم‌ها، برکت دادن به آنها و رها کردن آنها است.

زن قهرمان باید به یک جنگجوی معنوی تبدیل شود. این امر می‌طلبد که او هنر ظریف تعادل را بیاموزد و حوصله ادغام آرام و ظریف جنبه‌های زنانه و مردانه طبیعت خود را داشته باشد. او در ابتدا گرسنه‌ی از دست دادن زنانگی خود و ادغام  با مردانگی می‌شود، و هنگامی که این کار را انجام بدهد، متوجه می‌شود که این نه جواب است و نه هدف. او نباید آنچه را که در طول جستجوی قهرمانانه خود آموخته است کنار بگذارد و رها کند، بلکه مهارت‌ها و موفقیت‌های سخت خود را نه به اندازه هدف بلکه به عنوان بخشی از کل سفر بداند. این تمرکز بر ادغام و آگاهی ناشی از وابستگی متقابل برای هر یک از ما در این زمان ضروری است زیرا مادر کنار هم برای حفظ سلامتی و تعادل زندگی روی زمین کار می‌کنیم.

در داستان آفرینش نواهو، زن در حال تغییر با همسر خود، خورشید صحبت می‌کند:

« به یاد داشته باشید، به همان اندازه که ما، شما و من متفاوت هستیم، یک روح هستیم. به همان اندازه که ما، شما و من بی‌شباهت هستیم، ارزش یکسانی داریم. هماهنگونه که من و شما بی‌شباهت هستیم، باید همیشه همبستگی بین ما وجود داشته باشد. هرچقدر به هم شبیه نیستیم، تا زمانی که هیچ هماهنگی بین ما وجود نداشته باشد، هیچ هماهنگی در جهان هستی وجود نخواهد داشت ».

 

این بود نقد و خلاصه ی کتاب ژرفای زن بودن اثر مورین مرداک! اگه با این نوع کتابها حال میکنید، پس حتما با نویسنده ی دیگه ای هم آشنا بشید به اسم ریچل هالیس کتاب خودت باش دختر، و کتاب شرمنده نباش دختر که خیلیا طرفدارشن. امیدوارم از خوندن نقد و خلاصه ی این دو کتاب هم لذت ببرید.

 

 

مورین مرداک

درباره مورین مرداک:

مورین مرداک یک درمانگر خانواده‌ی معتبر در ونیز کالیفرنیا است و در برنامه‌ی «توسعه‌ی برنامه نویسنده UCLA» تدریس می‌کند. او همچنین نویسنده بین‌المللی کتاب “سفر زن قهرمان” ، “چرخش به درون” و “دختر بابا” می‌باشد.

کتاب های مشابه ژرفای زن بودن:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *