کاور کتاب ذهن درستکار

معرفی و نقد کتاب: ذهن درستکار

زیرعنوان کتاب: چرا سیاست و مذهب، افراد خوب را از هم جدا میکند

نویسنده: جاناتان هایت

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.6/5
با 34365 رای
با 4166 رای
تعداد صفحه: 419
زبان اصلی: انگلیسی

چرا وقتی تهدیدها و مشکلات زیاد میشن ، رهبرهای سیاسی ما نمیتونن باهم کار کنن؟ چرا مردم انقدر نسبت به همشهری های خودشون بدبین هستن؟ در کتاب ذهن درستکار، جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی، ریشه ی اختلافات ما رو بررسی می کنه و روش های درک متقابل رو به ما نشون میده.

اون اول در مورد شهود اخلاقی صحبت می کنه. یعنی برداشت های تقریباً فوری که همه ما درباره ی دیگران و کارهای اون ها داریم. ما حس می کنیم که این شهودها همون حقیقت هستن و به ما اطمینان میدن که کسانی که طور دیگه ای فکر می کنن، اشتباه می کنن. هایت نشون میده که این شهدها در فرهنگ ها و سیاست های مختلف، متفاوت هستن. اون نتیجه ی تحقیق های خودش رو با یافته های انسان شناس ها و بقیه ی روانشناس ها کنار هم گذاشته تا به نتیجه برسه. هایت ریشه های اخلاقی ما رو بررسی می کنه. هایت می گه که ما موجوداتی گروهی هستیم و این گروهی بودن ماست که باعث می شه بزرگترین شادی ها رو تجربه کنیم و همچنین اختلافات مذهبی و وابستگی های سیاسی رو هم به وجود میاره.

نقل قول‌های کتاب ذهن درستکار:

«سیرت گره میزنه و کور می کنه. ما رو به گروه هایی گره میزنه که باهم جوری می جنگن که انگار سرنوشت دنیا به پیروزی در این جنگ ها بستگی داره. ما رو نسبت به این واقعیت کور می کنه که در واقع در هر گروه، آدم های خوبی وجود دارن که حرف های مهمی برای گفتن دارن.»

«اگه شما فکر کنید که استدلال اخلاقی کاریه که ما برای فهمیدن واقعیت انجام میدیم، همیشه وقتی که آدم ها با شما مخالفت می کنن، از اینکه چقدر اون ها احمق و غیر منطقی هستن، ناامید میشین.»

«هرکسی که حقیقت براش ارزشمند باشه، باید از پرستیدن خرد دست برداره.»

«ذهن انسان داستان رو پردازش می کنه، نه منطق رو.»

«اول شهود کار می کنه، بعد استدلال استراتژیک.»

«وقتی یک گروه از انسان ها یک چیزی رو مقدس میدونن، اعضای اون گروه قدرت تفکر درست و منطقی در مورد اون چیز رو از دست میدن.»

«ما نباید انتظار داشته باشیم که همه یک استدلال آزاد اندیش و حقیق جو برای ما ارائه کنن، مخصوصاً وقتی که منافع شخصی یا شهرت در کار باشه. اما اگه افراد به روش درستی در یک گروه کنار هم قرار بگیرن، طوری که بعضی از اون ها بتونن از قدرت استدلال خودشون استفاده کنن تا ادعاهای دیگران رو رد کنن و همه ی افراد یک پیوند مشترک رو حس کنن، گروهی میتونه ایجاد بشه که در نهایت به عنوان عضوی از سیستم اجتماعی، استدلال های خوبی تولید کنه. برای همین وجود تنوع فکری و عقیدتی در هر گروهی که هدف اون کشف حقیقت یا تولید سیاست های عمومی خوبه، خیلی مهمه.»

«تفکر و استدلال اخلاقی ما بیشتر شبیه سیاستمداریه که دنبال رای میگرده تا دانشمندی که به دنبال حقیقته.»

«افرادی که زندگی خودشون رو وقف مطالعه روی یک موضوع می کنن، عموماً به این نتیجه می رسن رمز درک همه چیز، شیفتگیه.»

«آدم ها عضوی از یک گروه سیاسی میشن که روایت های اخلاقی مشترکی با اون گروه داشته باشن. اون ها وقتی یک روایت مشخص رو قبول کنن، نسبت به روایت های اخلاقی جایگزین کور می شن.»

«اگه واقعاً می خواید نظر کسی رو راجع به یک مسئله اخلاقی یا سیاسی عوض کنید، باید همونطور که مسائل رو از دید خودتون میبینید، از دید اون آدم هم ببینید. همدلی پادزهر حقانیته، هرچند همدلی کردن در یک اختلاف اخلاقی خیلی سخته.»

نقد و خلاصه کتاب ذهن درستکار:

 

نقد کتاب ذهن درستکار نوشته جاناتان هایت

 

تو باهوشی. تو یک آزادیخواهی. تو آگاه هستی. تو فکر می کنی محافظه کارها کوته فکرن. نمیتونی درک کنی که چرا طبقه ی کارگر آمریکا به جمهوری خواه ها رای میدن. فکر می کنی اون ها فریب خوردن اما اشتباه میکنی.

این یک اتهام نیست. یک هشدار دوستانه از طرف جاناتان هایته که تا سال ۲۰۰۹ خودش رو یک آزادیخواه (لیبرال) می دونست. در کتاب ذهن درستکار، هایت سعی می کنه که لیبرالیسم رو غنی سازی کنه. هایت معتقده که مردم اساساً شهودی هستن، نه منطقی. اگه می خواید دیگران رو ترغیب کنید، باید احساسات اون ها رو جلب کنید.

 

دن آریلی تو کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر به خوبی این موضوع رو توضیح میده و میتونین اگه علاقه دارین از این لینک خلاصه کتابش رو بخونین! کتاب خیلی جالبیه!

 

هایت فقط به دنبال پیروزی نمی گرده. اون به دنبال خرد می گرده. این همون چیزیه که باعث میشه این کتاب ارزش خوندن رو داشته باشه. سیاست فقط تهدید کردن افرادی نیست که با شما مخالفن. سیاست یعنی این که شما از اون افرادی که با شما مخالفن یاد بگیرید. 

هایت در جواب سوال «چرا طرف مقابل حرف منطقی رو قبول نمیکنه؟» که خیلی از مردم راجع به سیاست میپرسن جواب میده: چون ما طوری طراحی نشدیم که به منطق گوش بدیم.

وقتی از مردم در مورد مسائل اخلاقی سؤال می پرسین، به اینکه چقدر طول میکشه تا جواب بدن توجه کنید. پاسخ سریع اون ها نشون میده که مردم سریع نتیجه گیری میکنن و بعداً برای تصمیمی که گرفتن دلیل میارن تا اون رو توجیه کنن. مصاحبه های هایت درمورد مسائل عجیب و غریب هم خنده داره هم دردناکه. رابطه جنسی داشتن با یک مرغ مرده اشتباهه؟ با خواهرت چطور؟ اگه سگت بمیره، چرا اون رو نمی خوری؟ وقتی از مردم این سوال ها رو بپرسین، همه ی اون ها میگن که این کارها اشتباهه، اما هیچکس نمیتونه توضیح بده که چرا.

مسئله این نیست که مردم فکر نمی کنن. اون ها فکر و استدلال می کنن اما استدلال های اون ها همیشه برای حمایت از نظریه ها و نتیجه گیری های خودشونه، نه شما. عقل مثل یک قاضی نیست که بی طرفانه تمام شواهد رو بسنجه و ما رو به سمت خرد هدایت کنه. بیشتر مثل یک وکیل می مونه که قضاوت های ما رو برای بقیه توجیه می کنه. 

برای توضیح این موضوع هایت می گه که ما برای موقعیت اجتماعی رقابت می کنیم و مزیت اصلی این مبارزه اینه که با اون میتونم روی دیگران تاثیر بذاریم. 

پس اگه شما می خواید که نظر مردم رو عوض کنید، سراغ منطق نرید. سراغ رئیس منطق برید: شهود اخلاقی که مردم ازش دفاع کنن. توصیه های هایت یک مقدار بدبینانه به نظر میرسن ولی شما مخالفت هاتون رو کنار بذارین و به حرفاش گوش بدین. 

در غرب، ما فکر می کنیم که اخلاق در آسیب، انصاف و رضایت خلاصه میشه. آیا ما صاحب اون مرغ مرده ایم؟ آیا اون سگه واقعاً مرده؟ خواهره به سن قانونی رسیده؟ اما اگه از کشور خودتون خارج بشید و وارد منطقه ی دیگه ای بشید، متوجه میشید که دیدگاهتون خیلی ناهنجاره. 

ممکنه جهان بینی هایت با جهان بینی شما فرق داشته باشه. جهان بینی هایت از فرد شروع نمیشه، از گروه یا نظم کیهانی شروع میشه. بر اساس اون، رفتاری که با افراد میشه با توجه به موقعیت اجتماعی اون ها باید متفاوت باشه. باید به بزرگتر ها احترام گذاشته بشه و از زیر دست ها محافظت بشه. طبق این جهان بینی، باید به نظم پاداش داده بشه نه به برابری.

هایت اخلاق رو به غذا تشبیه کرده. یک غذایی رو به ما میدن، اگه طعم خوبی داشته باشه، بهش میچسبیم. اگه بدمزه باشه ردش می کنیم. مردم خدا، اختیار و کارما رو قبول می کنن چون بهشون حس خوبی دارن و با ذائقه ی اخلاقی اون ها سازگاره.

هایت به تحقیقی اشاره می کنه که نشون میده که مردم، فریبکار ها رو مجازات میکنن، پیامبران و فرشته ها رو قبول میکنن و از تقسیم برابر مزایا حمایت نمیکنن.

برای دیدن این چیزها لازم نیست از کشورتون خارج شید. می تونید این چیزها رو در حزب جمهوری خواه پیدا کنید. محافظه کارهای اجتماعی، رفاه و فمینسیم رو یک تهدید برای مسئولیت پذیری و ثبات خانواده می دونن. ایمان، میهن پرستی، شجاعت، پاکدامنی، قانون و نظم، مضامین جمهوری خواهی هستن که هر شش مبانی اخلاقی رو دربر می گیرن. اما در تحلیل هایت، دموکرات ها تقریباً به طور کامل روی مراقبت و مبارزه با ظلم تمرکز می کنن. این پیام حیرت انگیز هایت به چپه: وقتی صحبت از اخلاق میشه، محافظه کارها از لیبرال ها ذهنیت گسترده تری دارن.

اینجا همون جاییه که هایت از بقیه ی روانشناس هایی که شکست های انتخاباتی چپ رو تجزیه و تحلیل کردن جدا میشه. معمولا روانشناس ها استدلال میکنن که سیاستمدارهای محافظه کار با استفاده از ریشه عصبی کسانی که رای میدن (مثلا با میل ما برای اقتدار بازی می کنن)، مردم رو فریب میدن تا بر ضد منافع خودشون رای بدن. هایت میگه که اگه کسانی که رای میدن پیام های جمهوری خواهان رو دوست داشته باشن، حتماً چیزی در این پیام ها هست که ارزش دوست داشتن داشته باشه. محافظه کاری رشد می کنه چون با طرز تفکر مردم هم خوانی داره. کارگرهایی که به جمهوری خواهی رای میدن احمق نیستن. به گفته هایت اون ها به علایق اخلاقی خودشون رای میدن.

یکی از این علایق اخلاقی، سرمایه ی اخلاقیه، مثل دین و ارزش های خانوادگی که با محدود کردن فردگرایی، همکاری رو راحت می کنه. به خاطر همین هایت چپ رو به خاطر تنظیم حرص و طمع گروهی، تحسین می کنه. اما نگرانه که لیبرال ها از راه های دیگه بیش از حد سرمایه های اخلاقی رو منحل کنن. برنامه های رفاهی که کمک های مردمی رو جایگزین حمایت های همسر و والدین می کنن، اکولوژی خانواده رو ضعیف میکنن. سیاست های آموزشی که به دانشجوها اجازه میدن تا از استادها شکایت کنن، اقتدار کلاس ها رو از بین می برن. هایت قبول داره که بعضی وقت ها روش های قدیمی باید دوباره بررسی بشن و تغییر داده بشن. اون فقط میخواد که لیبرال ها با احتیاط پیش برن و از ارکان اجتماعی سنتی محافظت کنن.

یک جنبه ی دیگه ای از طبیعت انسانی که محافظه کارها بهتر از لیبرال ها درک می کنن، به گفته ی هایت، نوع دوستیه. یعنی تمایل به مراقبت بیشتر از اعضای گروه (مخصوصا کسایی که برای گروه فداکاری کردن).

هدف از مصالحه فقط پیروزی در انتخابات نیست، اینه که جامعه و دولت متناسب با طبیعت انسان باشن.

هایت عقیده داره که سخت ترین قسمت اینه که لیبرال ها ذهن خودشون رو باز کنن. در یک نظر سنجی از دوهزار آمریکایی، هایت فهمید کسانی که خودشون رو یک لیبرال می دونستن، در پیش بینی قضاوت های اخلاقی اعتدال گرایان و محافظه کارها بدتر از اعتدال گرایان و محافظه کارها در پیش بینی قضاوت های اخلاقی لیبرال ها هستن. لیبرال ها  ارزش های محافظه کارانه رو درک نمیکنن. اون ها نمی تونن شکست رو تشخیص بدن، چون به منطق، روشن بینی و ذهنیت باز خودشون خیلی اطمینان دارن.

اما هایت فقط لیبرال ها رو سرزنش نمی کنه. اون عقیده داره که هر گروهی بینشی داره که گروه دیگه باید به اون گوش بده. ما در به چالش کشیدن اعتقادات خودمون خوب نیستیم، اما در به چالش کشیدن اعتقادات بقیه مهارت داریم. 

وظیفه ی ما اینه که جامعه رو طوری سازماندهی کنیم که عقل و شهود از راه های سالم در تعامل باشن. تحقیقات هایت چند راه گسترده رو نشون میدن. اول، ما باید به شهروندان مون کمک کنیم تا روابط دلسوزانه ای با هم ایجاد کنن که به جای رد کردن عقیده های کسانی که باهاشون مخالفن، همدیگه رو درک کنن. دوم، ما باید زمان برای تفکر ایجاد کنیم. تحقیقات نشون میدن که دو دقیقه تفکر در یک بحث خوب، می تونه ذهنیت شخص رو تغییر بده. سوم، ما باید تفکیک ایدئولوژیکی خودمون رو از بین ببریم. از سال ۱۹۷۶ تا سال ۲۰۰۸، نسبت آمریکایی های ساکن شهرستان های کاملاً حزبی از بیست و هفت درصد به چهل و هشت درصد رسیده. اینترنت این مشکل رو با نشون دادن شواهدی که نظر افراد رو پشتیبانی میکنه، این مشکل رو تشدید میکنه. 

 

چجوری میتونیم به این اهداف برسیم؟

 

هایت در یک وبسایت (civilpolitics.org)  همراه با همکارانش لیست مراحلی که میتونن کمک کننده باشن رو نوشته. میتونید وارد این سایت بشید تا این مراحل رو ببینید. مثلا یکی از اون ها انتخابات مقدماتی آزاده تا افراد خارج از هر حزب بتونن به نامزدهای میانه رو رای بدن.

خیلی از پیشنهادهای هایت مبهم هستن و سخت اجرا میشن اما این خیلی مهم نیست. اون فقط میخواد که یک بحث در مورد درک بهتر از ماهیت انسان (احساسات، اجتماعی بودن و اخلاق) رو شروع کنه و موفق هم شده. این باعث میشه که بشر خودش رو بهتر درک کنه. 

 

هایت سعی می کنه که با توصیه هاش کی رو هدایت کنه؟

 

اگه عقل خودخواهانه باشه، هایت از چه بخشی از ما انتظار داره که با این حرف ها هدایت بشه؟ هایت ما رو همونجوری که هستیم توصیف کرده و انتظاری از ما نداره. هایت به عنوان یک نویسنده با ما منطقی صحبت میکنه، طوری که انگار ما توانایی چیز بیشتری رو داریم. 

برای اینکه این توانایی رو در خودتون ببینین لازم نیست که به خدا ایمان داشته باشید، فقط باید تکامل رو باور داشته باشید. خود تکامل هم تکامل پیدا کرده: هر چقدر انسان ها اجتماعی تر شدن، در مبارزه برای بقا، آمیزش و پرورش فرزندان بیشتر از توانایی های جسمی، به توانایی های اجتماعی احتیاج پیدا کردن. به این ترتیب اجتماعی بودن موتور جدید تکامل شد. چرا منطق هم نمیتونه تکامل پیدا کنه؟ هایت عقیده داره که داره تکامل رو فقط برای مردم توضیح میده. اما داره سعی خودش رو می کنه که مشکلاتی که در تکامل وجود دارن رو برطرف کنه. صفت هایی که در ما تکامل پیدا کردن مثل قبیله گرایی یا درستکاری کم کم دارن به سمت ناهنجاری میرن. هایت دنبال دنیاییه که در اون آدم های کمتری باور داشته باشن که اهداف صالح، کارهای خشن رو توجیه میکنن (جنگ و کشتن). برای رسیدن به این هدف، اون از ما میخواد که غرایز خودمون رو درک کنیم و بر اون ها غلبه کنیم

اگه بتونیم از قدرت و خردمون استفاده کنیم، میتونیم اختلافات مالی و بین المللی رو حل کنیم. آیا نابرابری درآمد غیراخلاقیه؟ دولت باید از دین طرفداری کنه؟ ما میتونیم فرهنگ مطیع سازی زن رو تحمل کنیم؟ کسایی که همجنسگرایی رو منزجر کننده میدونن باید نظرشون رو عوض کنن؟

طعم حرمت یا اقتدار مثل طعم شکر، میتونه تبدیل به یک چیز خطرناک بشه. اما هایت درست میگه که ما باید چیزی که تا الان بودیم رو یاد بگیریم حتی اگه طبیعتمون فرا تر از اون باشه.

پیشنهاد میکنم این تد تالک جاناتان هایت رو درباره همین موضوع از زبان خودش بشنوین و لذت ببرین:

 

 

خلاصه کتاب ذهن درستکار نوشته جاناتان هایت

 

چرا کلمه ی «انصاف» و «آزادی» برای افراد مختلف معنی متفاوتی دارن؟

 

چرا ایراد پیدا کردن در صحبت های بقیه راحت تر از ایراد پیدا کرد از حرف های خودمونه؟ جاناتان هایت میگه که دلیل این که ما خیلی سخت می تونیم باهم دیگه کنار بیایم اینه که ذهن ما اخلاقی طراحی شده و به طور غریزی اخلاقی، قضاوت کننده و خودخواهانه عمل می کنیم. ربکا ریچفیلد باور داره چیزی که این کتاب رو خاص میکنه اینه که هایت تجربیات کشف قسمت اخلاقی خودش رو با خواننده به اشتراک میذاره و نشون میده که ما چجوری میتونیم فرضیه هایی که از قبل داریم رو به چالش بکشیم و از بین ببریم.

هدف بعضی از قسمت های کتاب هایت به چالش کشیدن خیلی از خواننده ها، مخصوصاً لیبرال هاست. هایت یک روانشناس اجتماعی و فرهنگیه که شانزده سال تحقیق و تدریس کرده. اون قبلاً روی اینکه چه چیزهایی ما رو خوشحال میکنه هم تحقیق کرده. (کتاب فلسفه شادی رو اینجا بخونین!)

هایت عقیده داره که سیاست و دین در واقع از ابراز روانشناسی اخلاقی انسان به وجود اومدن و درک کردن این موضوع می تونه کمک کنه که مردم باهم کنار بیان. کتاب ذهن درستکار بررسی می کنه که اخلاق ما از کجا ریشه می گیره و چرا ما فکر می کنیم که «مال ما» با «مال اونها» فرق داره؟

کتاب هایت موقعی چاپ شد که روابط جهانی و فرهنگی به طور فزاینده ای متشنج بود و هنوز هم همینطوره. بیشتر سیاستمداران از جدال بین ما و خودشون دارن استفاده میکنن و اختلاف بین لیبرال ها و محافظه کارها بیشتر و بیشتر میشه. هایت تحقیق کرده که چه چیزی باعث این اتفاق ها میشه و اون رو در کتابش توضیح داده. اون سعی کرده که بفهمه که اخلاق ما از کجا ریشه میگیره و چه چیزی جلوی این رو می گیره که از دیدگاه بقیه به دنیا نگاه کنیم.

هایت از سه تا استعاره برای کمک به توضیح استدلال هاش استفاده می کنه و کتاب رو به سه بخش اصلی تقسیم کرده. اون توضیح میده که انسان ها اول از همه با شهود خودشون هدایت میشن و بعد استدلال میکنن. هایت از خواننده ها می خواد که ذهن خودشون رو به دو قسمت تقسیم کنن: یک فیل بزرگ که غریزی عمل می کنه و یک سوار که از فیل خیلی کوچیک تره و استدلال می کنه و می تونه فیل رو هدایت کنه. 

هایت میگه که اخلاق فقط راجع به انصاف و آسیب نیست و خیلی بیشتر از این حرفاست. اون اعتقاد داره که شش مبانی اخلاقی اصلی، زمینه ساز واکنش های انسانی به سناریوهای مختلف هستن: مراقبت، انصاف، وفاداری، اقتدار، تقدس و آزادی. هایت میگه که لیبرال ها فقط برای دو مورد اول ارزش قائلن اما محافظه کارها در هر شش مورد متعادلن. 

هایت ذهن درستکار رو مثل یک زبون میدونه که از شش گیرنده ی چشایی تشکیل شده. (شش پایه ی اخلاقی) مثلاً برای بیشترین مخاطب رو داشتن، یک سیاستمدار باید تا جای ممکن از این گیرنده ها استفاده کنه تا فیل آدم های مختلف رو جذب خودش کنه. نامزدهای موفق دموکرات در کمپین ریاست جمهوری آمریکا، کلینتون و اوباما، پیام های خودشون رو از طریق اصول اخلاقی بیان میکردن و در واقع «میدونستن چجوری با فیل ها صحبت کنن.»

هایت در کتابش نشون میده که انسان ها به طور طبیعی هم گروهی هستن و هم خودخواه. هایت میگه که ما نود درصد شامپانزه و ده درصد زنبور عسلیم. منظور اون از این حرف اینه که با اینکه ما اکثر اوقات با توجه به منافع خودمون عمل می کنیم، همه ما یک کندو هم داریم. یعنی در شرایط خاص به نفع تیم عمل می کنیم. حالا چه این تیم داخل یک بازی سیاسی باشه، چه مذهبی، یا حتی صرفا یک مسابقه ی فوتبال باشه. ما هم برای کارهای فردی و هم گروهی تکامل پیدا کردیم. 

از کتاب هایت خیلی انتقاد شده، مخصوصا از سمت لیبرال ها. اون ها میگن که هایت از ترس مجبور شده که با حمله ی جمهوری خواه ها به ملت های اسلامی همراه بشه. اون ها با این حرف خیلی از صحبت های هایت رو نادیده گرفتن. 

یکی از نقاط قوت کتاب ذهن درستکار اینه که هایت با تجربیات خودش نشون میده که چطوری میتونیم فرضیه های خودمون رو به چالش بکشیم و از بین ببریم. هایت از نوشتن تجربیات خودش به حالت محاوره ای استفاده کرده تا نظر خواننده رو جلب کنه و با خودش موافق کنه و این کار تأثیر گذار بوده. هایت تحقیقات زیادی نه فقط در زمینه روانشناسی، بلکه ژنتیک، فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی و سیاست هم انجام داده و از اون ها برای نوشتن این کتاب استفاده کرده. مثال هایی که در کتابش زده باعث شده استدلال هاش جذاب تر به نظر بیان.

هدف اصلی هایت اینه که بفهمه چرا ما نمیتونیم باهم کنار بیایم و اون به این نتیجه رسیده که باید از دید همدیگه به موضوع های مختلف نگاه کنیم نه فقط دید خودمون. اما هایت نشون میده که این کار برای انسان اصلا راحت نیست و میگه راه هایی وجود دارن که این کار رو برای ما امکان پذیر کنن. این کتاب، کتاب سختیه، نه به خاطر سبک نوشتن، به خاطر اینکه ممکنه شما رو به چالش بکشه که قبول کنید «طرف مقابل» آدم بدی نیست.

 

اگه شمام از این نویسنده خوشتون میاد، کتاب معروف دیگه اش فلسفه شادیه. پیشنهاد میکنم بخونین و لذت ببرین!

دوستان عزیزم پیشنهاد میکنم به پادکست مون خوره کتابم سر بزنین. ما تو “یه فنجون کتاب” مون تیکه هایی از کتابارو که خودمون ازشون لذت بردیم رو براتون میخونیم. تو هر قسمت “یه نویسنده” ام سیر تحولات فکری و شخصیتی یه نویسنده ی بزرگو براتون تعریف میکنیم. امیدوارم که از گوش کردن شون لذت ببرین.

جاناتان هایت

درباره جاناتان هایت:

جاناتان هایت یک روانشناس اجتماعی آمریکایی و استاد رهبری اخلاقی در دانشگاه نیویورکه. زمینه های اصلی مطالعات هایت روانشناسی اخلاق و عواطف اخلاقیه.

کتاب های مشابه ذهن درستکار:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *