کاور کتاب خاطرات رویاها اندیشه ها

معرفی و نقد کتاب: زندگی نامه من

زیرعنوان کتاب: خاطرات، خواب‌ها و تفکرات

نویسنده: کارل یونگ

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.7/5
با 25252 رای
با 510 رای
تعداد صفحه: 430
زبان اصلی: آلمانی
دسته‌بندی‌ها: | |

در بهار سال 1957، کارل گوستاو یونگ (C. G. Jung) در سن هشتاد و یک سالگی شرح داستان زندگی خود را برعهده گرفت. وی در بازه های زمانی منظمی، با دوست و همکار خودش آنیلا جافه مکالمه هایی را داشت و در تهیه متن براساس این مکالمه ها با او همکاری می کرد.

هرچند وقت یکبار، او مجبور می شد كه تمام فصل های این كتاب را با دست خودش بنویسد، و تا اندكی قبل از مرگ در 6 ژوئن 1961، به كار در مراحل آخر این نسخه ادامه داد.

نقل قول‌های کتاب زندگی نامه من:

“از زمان كودكی ام احساس می كردم كه تنها هستم و هنوزم که هنوزه اینطوری حس میکنم، چون چیزهایی رو می دونم و باید به مواردی اشاره كنم كه بقیه افراد ظاهراً درمورد اونها چیزی نمی دونند و در بیشتر موارد، نمی خواهند که بدونند.”

“پذیرش خود، جوهره ی کل مسئله اخلاقی و مظهر نگاهی کلی به زندگی است. اینکه من گرسنه ای را سیر می کنم، اینکه من توهینی را می بخشم، اینکه من دشمن خودم را به خاطر حضرت مسیح دوست دارم- همه این موارد بدون شک فضایل بزرگی هستند.

کاری که من با خردترین برادرانم انجام می دهم، کاری هست که بخاطر مسیح انجام می دهم. اما چه می شود اگر بدانم که خردترین بین همه، فقیرترین فرد میان گداها، گستاخ ترین فرد بین متخلفان، یعنی خود خود دشمن- که همه اینها در درون من هستند؟ و این خود من هستم که محتاج مهربانی خودم نسبت به خودم هستم، این که من خودم دشمنی هستم که باید دوستش داشته باشم؟ آن وقت چی؟

به طور معمول، نگرش مسیحی برعکس می شود. دیگر هیچ مسئله عشق و رنج بلند مدتی وجود ندارد. ما به برادر درون خود “راکا” (Raca) می گوییم و خودمان را محکوم می کنیم و خشم خود را به خودمان روانه می کنیم. ما این رو از تمام دنیا پنهان می کنیم. ما از قبول اینکه همچنین فرد خرد و پستی در میان فرومایگان باشیم خود داری می کنیم. “

“من به طور مکرری دیده ام که افراد زمانی که خودشان را با جواب های اشتباه و نامناسب در پاسخ سوالات زندگی قانع می کنند، نوروتیک می شوند. آنها به دنبال موقعیت، ازدواج، شهرت و موفقیت ظاهری پول هستند و حتی وقتی به آنچه که می خواستند نیز رسیدند، ناراضی و روان رنجور باقی می مانند.

چنین افرادی معمولاً در یک افق معنوی بسیار محدود قرار گرفته اند. زندگی آنها از محتوا و مفهوم کافی برخوردار نیست. اگر بتوانند به شخصیت های بزرگتری تبدیل شوند، روان رنجوری در حالت کلی از بین می رود. “

“شب ها با رویاها، افسانه های فراموش شده ی روز را بیان می کنند.”

“سوال تعیین کننده برای انسان این است: آیا او با چیزی بینهایت در ارتباط است یا خیر؟ این سوال گویای زندگی انسان است.

تنها درصورتی که بدانیم چیزی که واقعا اهمیت دارد بی نهایت است، آن موقع است که می توانیم از علاقه به چیزهای بیهوده و انواع هدف هایی که از اهمیت واقعی برخوردار نیستند، خودداری نماییم. 

از این جهت است که ما از دنیا می خواهیم که مواردی را که به عنوان دارایی شخصی در نظر می گیریم به ما اعطا کند: استعداد یا زیبایی خودمان. هرچه یک انسان بیشتر روی داشته های کاذب پافشاری کند و حساسیت کمتری نسبت به موارد ضروری داشته باشد، زندگی او به همان مراتب راضی کننده نخواهد بود.

این فرد احساس محدودیت می کند زیرا اهداف محدودی دارد و نتیجه آن حسادت و غبطه است. اگر درک کنیم و احساس کنیم که زندگیکه که داریم پیوندی با بی نهایت دارد، خواسته ها و نگرش هایمان تغییر خواهد کرد. “

“تمام وجود من صرف گشتن دنبال چیزی بود که هنوز ناشناخته است و ممکن است که به زندگی پیش پا افتاده من معنایی ببخشد.”

“مشاهده یک کودک… اشتیاق خاصی را در افراد بالغ و متمدن برمی انگیزد- آرزوهایی که مربوط به خواسته ها و نیازهای برآورده نشده آن قسمت از شخصیت است که از تصویر کلی شخصیت مورد علاقه پاک شده است.”

“زندگی به نظر من همیشه مانند گیاهی است که در ریزوم خود زندگی می کند. زندگی واقعی آن نامرئی است و در ریزوم پنهان شده است. بخشی که در بالای سطح زمین ظاهر می شود فقط یک تابستان طول می کشد تا باقی بماند.

پس از آن پژمرده می شود- یعنی ظاهری زودگذر. وقتی به رشد بی پایان و زوال زندگی و تمدن ها فکر می کنیم، نمی توانیم از تاثیر پوچی مطلق فرار کنیم. با این حال من هرگز حسی از چیزی را که در زیر شار ابدی زنده مانده و دوام دارد از دست نداده ام.

آنچه می بینیم شکوفه ای است که می گذرد. ریزوم باقی مانده می ماند. “

“هرزمان که تسلیم می شویم، پشت سر بگذاریم و به مقدار زیادی فراموش کنیم، همیشه این خطر وجود دارد که چیزهایی که از آنها غافل شده ایم با قدرت و نیروی بیشتری به سمت مان برگردند.”

“معنای وجودی من این است که زندگی سوالی را برای من مطرح کرده است. یا اینکه برعکس، من خودم سوالی هستم که خطاب به جهان است و باید پاسخ خود را اعلام کنم، زیرا در غیر این صورت به پاسخ جهان وابسته هستم. “

“هرچه ما کمتر از آنچه را که پدران و پدر بزرگانمان به دنبال آن بودند را درک کنیم، کمتر خودمان را درک خواهیم کرد، و از این رو ما با تمام توان به ریشه ریختن فردیت کمک می کنیم، به طوری که به یک ذره در توده تبدیل می شویم، همان چیزی که نیچه روح جاذبه نامید.”

“این رویا واقعیت و واقعیت درونی بیمار را همانگونه كه هست نشان می دهد: نه آنگونه كه من حدس می زنم كه باشد، و نه آنگونه كه او دوست دارد باشد، اما همانطور كه در اصل هست.”

“تا آنجا که ما می توانیم تشخیص دهیم، تنها هدف وجود انسان این است که نوری را در تاریکی وجود صرف روشن کند. حتی ممکن است فرض شود همانطور که ناخودآگاه بر ما تأثیر می گذارد، افزایش هوشیاری ما نیز بر ناخودآگاه تأثیر می گذارد. “

“من خیلی زود به این بینش رسیدم که وقتی هیچ پاسخی از درون برای مشکلات و پیچیدگی های زندگی نمی آید، در نهایت معنی آنها بسیار کم می شود. شرایط ظاهری هیچ جایگزینی برای تجربه درونی نیست.”

نقد و خلاصه کتاب زندگی نامه من:

 

نقد کتاب خاطرات رویاها و اندیشه ها نوشته کارل یونگ

 

در بهار سال 1957، در سن 84 سالگی، روانپزشک افسانه ای کارل یونگ (Carl Jung) شروع به روایت داستان زندگی خود نمود. وی یک سری گفتگوهایی را با همکار و دوست خود، آنیلا جافه شروع نمود که از آنها به عنوان مبنای متن استفاده کرد.

در بعضی مواقع انگیزه بیان او چنان قدرتمند بود که تمام فصل ها را با دستان خودش می نوشت. وی تا مدت کوتاهی قبل از مرگش در سال 1967، به کار روی نسخه خطی ادامه داد. نتیجه این کار خاطرات، رویاها، اندیشه ها بود- نگاهی جذاب به پشت پرده ذهن یونگ بود که سرزمینی عجایب از خرد، تجربه و درون اندیشی را آشکار می نماید.

این کتاب رو ما تو “یه نویسنده” که در موردش حرف زدیم و توش سیر تحولات شخصیتی و فکری زندگی کارل یونگ رو توضیح دادیم! اگه علاقخ مندید حتما گوش بدید! عالیه!

جافه دربخش مقدمه در سال 1961 می نویسد: تکوین این کتاب تا حدودی محتوای آن را تعیین نمود. گفتگو یا روایت خود به خودی به صورت ناگزیر اتفاقی است، و لحن کل “زندگی نامه” را در بر گرفته است.

این فصل ها همچون پرتوهای نوری به سرعت در حال حرکت هستند که فقط به طور زودگذر وقایع بیرونی زندگی و کار یونگ را روشن می نمایند. در عوض، آنها جو دنیای فکری و تجربه مردی را که روانش واقعیتی عمیق بود، منتقل می کنند.

تأملات یونگ همه چیز را از جمله جزئیات کار برای امرار معاش تا حقایق کلان وضعیت انسان گرفته تا ماهیت الهی، در بر می گیرد. این قسمت ویژه، از پایان یک فصل با عنوان “زندگی و مرگ”، من رو به عنوان یک لنز قدرتمند بر آگاهی و معنای انسان بودن، با خودش درگیر نمود: 

عصر ما تمام تأکیدها را به اینجا و اکنون منتقل کرده است، و به همین خاطر موجب تحریف انسان و جهان او شده است. پدیده دیکتاتورها و تمام بدبختی هایی که آنها به وجود آورده اند، از این واقعیت سرچشمه می گیرد که انسان کوته بینی ابر روشنفکران را به عنوان امری برتر به خود گرفته است.

او نیز مانند آنها قربانی ناآگاهی شده است. اما وظیفه انسان دقیقاً برعکس است: آگاه شدن از مطالبی که از ناخودآگاه به سمت بالا فشار وارد می کنند. نه او باید در ناخودآگاهی خود پافشاری کند و نه با عناصر ناخودآگاه موجود خود یکسان باشد، و بدین ترتیب از سرنوشت او که ایجاد آگاهی هرچه بیشتر است فرار می کند.

تا آنجا که می توانیم تشخیص دهیم، تنها هدف وجود انسان این است که نوری را در تاریکی وجود صرف روشن نماید. حتی این امکان نیز وجود دارد که فرض شود همانطور که ناخودآگاه بر ما تأثیر می گذارد، افزایش هوشیاری ما نیز بر ناخودآگاه تأثیر می گذارد.

از جمله جذاب ترین عناصر این کتاب، به ویژه برای یک فرد عاشق نامه مثل من، بخش پیوست است که نامه های فروید به یونگ را که قبلاً منتشر نشده است، در بر می گیرد.

فروید در یکی از مورخ 16 آوریل 1909- با ترکیبی عجیب از احترام به عرفان و خودآگاهی شدید از توجه انتخابی در کار- درباره چگونگی وسواس این ایده که در سنین 61 و 62 سالگی می میرد، بحث می کند. او متعاقباً شروع به دیدن این دو عدد در همه جا کرد. فروید با یک ضربه محکم به عقاید خود یونگ در مورد “پدیده های پولترگایست” نتیجه می گیرد: 

در اینجا نمونه دیگری وجود دارد که در آن تأیید شخصیت خاص یهودی عرفان من را پیدا خواهید کرد. جدا از این، فقط می خواهم بگویم که ماجراهایی مانند ماجرای من با شماره 62 را می توان با دو چیز توضیح داد. اولین حالت هوشیاری بسیار شدیدتری از طرف ناخودآگاه است، به طوری که کسی مانند فاوست هدایت می شود تا هلن را در هر زنی ببیند.

مورد دوم “همکاری شانس” غیرقابل انکار است که همان نقش جسمی در علائم هیستریک یا همکاری زبانی در جناس را در شکل گیری توهم ایفا می کند.

بنابراین من مشتاقانه منتظر شنیدن اطلاعات بیشتر در مورد تحقیقات شما درمورد مجموعه پیچیده هستم، علاقه من علاقه شخصی است که توهم زیبایی دارد که خود شخص با آن شریک نیست.

با وجود اینکه بدون عیب و نقص نبود، اما یونگ یکی از جذاب ترین ذهن ها و خاطرات تاریخ مدرن بود، اما خاطرات، رویاها، اندیشه ها نگاهی نادر، بینهایت بصیرت به عملکرد درونی آن ارائه می دهد.

 

خلاصه کتاب خاطرات رویاها و اندیشه ها نویسنده کارل یونگ

 

بیشتر زندگینامه ها وقایع اصلی یک زندگی را شامل می شوند، در حالی که خواننده اغلب فقط نگاهی اجمالی به زندگی درونی نویسنده دارد. در مقابل، خاطرات، رویاها، اندیشه ها بیشتر از وقایع بیرونی زندگی کارل یونگ، بر بیداری های معنوی و فکری این روانشناس بزرگ متمرکز است.

شرح چشم اندازها، رویاها و خیالات او، که خودش “بزرگترین ثروت” خود می دانست، کتاب را پر می کند. او این کار را به خاطر افراط انجام نداد، بلکه به این دلیل که آنها را منشوری می دانست که از طریق آن می تواند روان جمعی بشریت را درک کند.

خاطرات، رویاها، اندیشه ها موردی بحث برانگیز است زیرا وقتی یونگ درگذشت، هنوز به صورت دست نوشته بود و برای تبدیل شدن به نسخه نهایی که امروز می خوانیم، نیاز به ویرایشی بیشتر داشت.

اما در واقع کاشف بعمل اومد که این کتاب چیزی بود که مخاطبان محبوب یونگ همیشه به آن امید داشته بودند وهمچنین این کتاب بسیاری را به روانکاو تبدیل کرده است. این کتاب مانند کیک کریسمس، برای بعضی ها بسیار غنی و متراکم خواهد بود. برای دیگران ممکن است یک علاقه مادام العمر در روانشناسی یونگی باشد، که هدف آن آشکار کردن علم ذهن و شخصیت است که توسط نیروهای ناخودآگاه و حتی معنوی هدایت می شود.

 

یونگ و خدا

 

نسخه های دیگر اندیشه های او را در مورد مفاهیم اسطوره ای و روانشناختی مانند “تصویر خدا” ارائه می دهند، اما به گفته ویراستار آنیلا جافه، خاطرات، رویاها، اندیشه ها، “وصیت نامه دینی” یونگ به جهان است، تنها موقعی که در واقع او در مورد تجربه شخصی خود از خدا صحبت می کند.

هر دو طرف خانواده یونگ کشیش و دین شناس بوده اند و پدرش یک وزیر کاملاً آموزه دار بود. یونگ در این محیط به طور طبیعی در مسایل دینی بزرگ شد، اما خدایی که تصور می کرد شخصی یا روشنگری نبود، بلکه صرفاً قدرت جهان را در تمام نور، تاریکی، شانس و بی نهایت نشان می داد.

او از طریق رویاها به این نتیجه رسید که خدا در واقع می خواهد ما “افکار بد” فکر کنیم، افکار مغایر با حکمت ثابت شده، بنابراین ما می توانیم مستقلاً به خدا برگردیم. او احساس كرد كه شخص واقعاً معنوي آزاد انديشه اي است كه خواستار تجربه خداست و نه ايمان.

یونگ بر این عقیده بود که، هرکسی دارای عقاید مذهبی در مورد احساسات بی نهایت یا معنای بیشتری است. در یك مصاحبه تلویزیونی، یونگ در پاسخ به این سال كه آیا به خدا ایمان دارد، گفت: “من باور ندارم – می دانم”.

 

کتاب خاطرات رویاها و اندیشه ها با کتاب رویاها نوشته همین کارل یونگ فرق داره، اگه دوست دارید کتاب رویاهاشم بخونین.

کتاب دیگه ای که ازش رو بلاگ خلاصه ای تهیه کردیم، کتاب سرخ یونگ هست ز دل بر اومده و لاجرم به دل می نشینه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.

یه کتاب فوق العاده ی دیگه از کارل یونگ کتاب آیون: پژوهشی در خویشتن شناسیه. واقعا اگه به مطالب خودشناسی علاقه دارید این کتابو از دست ندین! عالیه! راستی گفتم خودشناسی! اینجام یه تعدادی از بهترین کتابهای خودشناسی رو معرفسی کردیم که امیدوارم حالشو ببرید اگه دوست دارید!!

بقیه کتاباشم اینجا لیست کردیم که یا محتوای متنی شو براتون رو بلاگ تهیه کردیم یا محتوای صوتی شو تو پادکست خوره کتاب! خیلی دوست داریم شمام گوش بدین و با ما همراه شین:

  1. خلاصه کتاب ماهیت روان و انرژی آن

  2. سیر تحولات شخصیتی و فکری کارل یونگ تو پادکست خوره کتاب

  3. بیوگرافی و آثار کارل یونگ

  4. بازخونی یه تیکه هایی از کتاب روانشناسی و دین تو پادکست مون

  5. بازخونی یه تیکه هایی از کتاب انسان و سمبلهایش تو پادکست مون

  6. بازخونی یه تیکه هایی از کتاب روح و زندگی تو پادکست مون

گوش بدید یا اگه بیشتر مایلید مطالعه کنید و حالشو  ببرید خلاصه!

 

 

درباره کارل یونگ:

یونگ یک روانشناس سوئیسی بود و روانشناسی تحلیلی رو بنیان گذاری کرد. یونگ اطلاعات جدیدی در مورد شخصیت‌های درونگرا و برونگرا، الگوهای انسانی و ناخودآگاه جمعی بیان کرد. کارهای یونگ روی روانپزشکی، مطالعات دین، ادبیات و زمینه‌های دیگه تأثیر گذار بوده.

کتاب های مشابه زندگی نامه من:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *