کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید نوشته ناپلئون هیل دربارهی رشد و بهبود شخصیه. نکات کلیدی کتاب رو اینجا بخونید.
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید یه جورایی یه کتاب قدیمی محسوب میشه. ناپلئون هیل در سال 1937 اون رو نوشته. جالب اینجاست که این کتاب، درست بعد از رکود بزرگ (رکود گسترده اقتصادی جهان، یک دهه قبل از آغاز جنگ جهانی دوم) نوشته شده. این کتاب، بر اساس کتاب دستور عمل اسرارآمیز موفقیت نوشتهی آندره کارنگی، نوشته شده و کلش بر مبنای توضیح این دستورالعمل اسرارآمیز در قالب یه سری مراحله.
همونطور که بعدا بهش پی میبرید، کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید کتاب خیلی خاصیه. نسبت به کتابهایی که معمولا میخونیم، خیلی متفاوته. میتونه چیزهای زیادی رو بهمون یاد بده؛ اما ممکنه لازم باشه که خیلی چیزها رو خودمون کشف کنیم.
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اصلا شبیه کتابهای سرمایهگذاریای معمولی نیست. قرار نیست که مشاورههای خاصی مثل سرمایهگذاری تو صندوقهای مالی بده. کل این کتاب، مبتنی بر تسلط بر احساساته تا مطمئن بشید که جاده شما به سمت ثروت، با موفقیت طی میشه.
برای اینکه یه انگیزهی پرشور برای رسیدن به هدفتون پیدا کنید، به یه ایده نیاز دارید. از طریق اون ایده، میتونید برنامه بچینید و در تمام طول راه، ما فقط باید از احساسات مثبت استفاده کنید. و از خودتون دربرابر احساسات منفی، محافظت کنید. به بیان دیگه برای رسیدن به این هدف، به یه ذهن قدرتمند نیاز دارید.
فکر و ذکرتون موفقیتتون باشه
طبق این کتاب، مهمترین چیز برای رسیدن به موفقیت، داشتن انگیزهی پرشور برای هدفه. شما باید دقیقا بدونید که چی میخواید. ممکنه بخواید یه میلیون دلار پول داشته باشید، یا بخواید بزرگترین فروشنده شرکتتون باشید. در هر مورد، تعیین هدف مشخص، ضروریه.
چیزی تحت عنوان “هلو بپر تو گلو” وجود نداره
برای رسیدن به هدفتون باید سخت تلاش کنید. باید فکر کنید که چجوری به دستش بیارید. و باید اون ایده رو به یه برنامه تبدیل کنید (برای یادگیری برنامه ریزی و ایجاد عادت کتاب عادت های اتمی نوشته جیمز کلیر رو حتما حتما پیشنهاد مییکنم).
یكی از شایع ترین دلایل عدم موفقیت، عادت تسلیم شدن در زمان شکستهای موقتیه. و از همه مهمتر، باید توی رسیدن به اهدافتون، مصمم و سرسخت باشید. اگه خیلی زود تسلیم بشید، هرگز به هدفتون نمیرسید.
باید خودتون رو متقاعد کنید که می تونید به هدفتون برسید. باید اینو بدونید! کار آسونی نیست. اما این ایدهایه که این کتاب ازش حمایت میکنه و چندین ایده رو در مورد چگونگی پیشرفت توی مسیر رسیدن به این هدف توضیح می ده.
روی احساساتتون تسلط داشته باشید
وقتی که انگیزهی پرشور و برنامتون برای دستیابی به اون رو دارید، باید خودتون رو تو یه شرایط ذهنی قوی قرار بدید. باید روی احساسات مثبتتون تمرکز کنید.
احساسهای ایمان، عشق و رابطه جنسی قدرتمندترین احساسات اصلی مثبتان.
شما باید از این احساسات، برای بهتر کردن شرایط ذهنیتون استفاده کنید و به این ترتیب، مسیر موفقیتتون رو بهبود بدین. حتی بعد از یه بار خوندن این کتاب، چگونگی انجام دادنش انتزاعی به نظر میاد. ولی با اینحال باز هم محافظت از خود در برابر احساسات منفی، خیلی نیرومنده.
جالب اینجاست که یه فصل کاملش در مورد رابطه جنسیه. نویسنده اشاره میکنه که خیلی از مردهای بسیار موفق، میل جنسی گستردهای داشتن؛ و زنها به اونها توی راه موفقیت انگیزه دادن. به علاوه، مثل همه چیز، زیادهروی کردن تو رابطه جنسی بدون داشتن شرایط ذهنی مناسب، مفید نیست و می تونه پیشرفت شما رو کند کنه.
روی ترسهاتون تسلط داشته باشید
قسمت دوم کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اتفاقا برعکسه؛ دربارهی چیزاییه که میتونن باعث شکست بشن. و اصلیترین آموزش این قسمت دربارهی ترسهاست. ترسها بزرگترین عامل شکستان. نویسنده، خیلی از ترسها و اثر اونها رو بر شانسهای موفقیت در این قسمت معرفی میکنه.
برای مثال، ترس از شکست (یا فقر) کاملا شما رو تو مسیر رسیدن به ثروت، کند میکنه. اگه بیش از حد از شکست میترسید، نمیتونید موفق بشید. البته بر عکسش به این معنی نیست که قطعاً شکست رو تجربه نمیکنید. هرکسی تجربش میکنه. برای اختراع لامپ رشتهای، ادیسون بیشتر از هزار بار شکست خورد. شکست، باید فقط یه اتفاق موقت تو راه موفقیت باشه. و شما باید براش آماده باشید. همیشه از شکست ترسیدن، باعث میشه که بیش از حد محتاط و همیشه منتظر زمان مناسب باشید. ترسها همچنین میتونن باعث امروز و فردا کردن بعضی افراد بشن.
ترس از انتقاد هم ترس خیلی مهمیه. این ترس میتونه شکلهای مختلفی داشته باشه. اگه زیادی دربارهی اینکه مردم چجوری میبیننتون فکر کنید، دیگه خودتون نیستید. بلکه چیزی میشید که اونها میخوان باشید. بعدا، یه خونهی بزرگ، هرسال لباسهای جدید. و هر چند سال یه بار ماشین جدید میخواید. شما میخواید به دنبال مردم برید.
ترس دیگهای که نویسنده توی این کتاب بهش اشاره کرده، ترس از مرگه. منطقیه که از مرگ بترسید. اما وقتی بیش از حد ازش میترسید، عمرتون رو به تمامی زندگی نمیکنید. آدمها باید روی زندگی الانشون تمرکز کنن، نه مرگ آینده شون (درباره ترس از مرگ و ترس از زندگی اروین یالوم در کتاب روانشناسی اگزیستانسیال به خوبی بسیار گیرا و جذاب حرف میزنه و ما تیکه هایی از این کتاب رو در پادکست یه فنجون کتاب قسمت سوم از سری اول براتون خوندیم که امیدوارم از شنیدنش لذت ببرین).
ترسها چیزی جز یه شرایط ذهنی نیستن
در واقع با اینکه ترسها اساسا فقط احساسات یا حالتهای ذهنی هستن اما خلاص شدن ازشون کار راحتی نیست. بعضی ترسها خیلی غیرمنطقیان و اغلب اوقات، میتونید با استدلال از پسشون بربیاید. اما برخی از ترسها، عمیقاً توی ذهن شخص ریشه دارن و خلاص شدن از شر این ترسها سخته.
از بهونه آوردنها اجتناب کنید
چرا مردم عمدا خودشون رو برای مدت زمان زیادی با بهونه آوردن برای سرپوش گذاشتن روی ضعفهاشون، گول میزنن؟ اگه به طرز متفاوتی ازش استفاده میکردن، همون مقدار زمان برای برطرف کردن ضعف(ها) کافی بود.
بهونهها نکته مهمیان. بیشتر وقتها دلایل شکست، فقط بهونههاییان که ما میسازیم. کسی نیست که هرگز برای توجیه اینکه چرا به چیزی که میخواسته نرسیده، بهونه نیاورده باشه. من مطمئنم که همهتون قبلا این کار رو کردید. منم مطمئنا کردم ولی ما باید این دلایل رو برای بهونههایی که میاریم بشناسیم.
اگه من تحصیلات خوبی داشتم …
اگه تو یه شهر بهتر زندگی میکردم …
چی میشد اگه مردم انقدر احمق نبودن …
نمونههای زیاد دیگهای هم وجود داره. اینها همه بهونهان. اگه میخواید تحصیلات بهتری داشته باشید، کافیه خودتون رو تعلیم بدید. برگردید به مدرسه. اگه میخواید تو یه شهر بهتر زندگی کنید، فقط انجامش بدید. شما نمیتونید کاری دربارهی احمق بودن مردم بکنید. اما میتونید ازش استفاده کنید و تشخیص بدید که ممکنه به اندازه اونها احمق باشید.
توی بیشتر موارد، اگه متوجه بشید که اینها فقط بهونهان، میتونین درستشون کنین. برنامهای برای داشتن تحصیلات بهتر یا زندگی تو یه شهر بهتر بچینید. و وقتی برنامهتون رو به انجام میرسونید، دیگه نیازی به بهونه آوردن ندارید.
این یه تمرین عالی برای تشخیص بهونههاتونه.
آموزش ارزشهای عالی
این کتاب، نکتههای بسیار خوبی دربارهی موفقیت ارائه میده و ما می تونیم ازشون در سرمایهگذاری و به دست آوردن استقلال مالی استفاده کنیم:
- پایداری، فوق العاده مهمه. چون یه روز رو از دست دادید نباید سرمایهگذاریتون تو بازار بورس رو متوقف کنید. این نیاز به استقامت و اراده (عزم راسخ) داره.
- باید بدونید که چی میخواید.
- باید براش تلاش کنید. این خیلی مهمه. بعضی افراد میخوان پولدار بشن اما بخاطرش کاری نمیکنن. اونها فقط آرزوش میکنن اما نمیخوان که هیچ کاری کنن. شما باید برای تلاش آماده باشید و اشتیاق زیاد برای هدفتون داشته باشید.
- باید برنامه داشته باشید. این که بدونید چی میخواید، کافی نیست. شما همچنین باید برای دستیابی به چیزی که میخواید یه برنامه بچینید.
- ترسیدن، مانع موفقیتتون میشه. اگه همیشه میترسید، درآینده هرگز ریسک نمیکنید و به اندازه کافی سریع برای رسیدن به اهدافتون، پیشرفت نمیکنید. شما باید به موفقیتتون ایمان داشته باشید.
این حقایق خیلی مهمان. این ارزشها به شما تو رسیدن به موفقیت کمک می کنن. این که برای ثروت یا استقلال مالی تلاش میکنید یا حتی یه هدف متفاوت رو دنبال میکنید.
مثالهای جالب
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید مثالهای زیادی از افراد موفق میزنه. با استفاده از این مثالها، ما میتونیم نتیجههای زیادی بگیریم. به عنوان مثال، نویسنده بارها توی کتاب به داستان توماس ادیسون اشاره میکنه. به عنوان مهمترین مثال، داستان اختراع برق رشتهای رو میگه. ادیسون قبل از موفقیت در اون، بیشتر از هزار بار شکست خورد. مثال ادیسون، نمونهای عالی از دوام آوردنه. مثالهای زیادی از هنری فورد هم وجود داره. اون موفق بود، چون در درجهی اول آدم مقاومی بود.
داستان بارنز هم خیلی جالبه. اون میخواست نه برای ادیسون، بلکه با ادیسون کار کنه. انگیزهی پرشورش هم توی ذهنش مشهود بود و توی رسیدن به هدفش مصمم بود. اون تونست ادیسون رو متقاعد کنه تا اجازه بده در ابتدا براش کار کنه. و بعد، یه بار او این فرصت رو با اختراع ادیفون (نوعی دیکتاتون) که هیچ کدوم از فروشندهها دیگه نمی خواستن کاری دربارش کنن، پیدا کرد. او تونست اون رو بفروشه و با ادیسون کار کنه. اون با موفقیت، به هدفش رسید!
بعضی از آموزشها قدیمیان
از طرف دیگه، بیندیشید و ثروتمند شوید خیلی قدیمی به نظر میاد. در حال حاضر بیشتر از 80 سال قدمت داره. البته این تقصیر نویسنده نیست؛ اما تو این سالها خیلی چیزها تو جامعه و امور مالی تغییر کرده. البته بیشتر اصول تدریس شده توی این کتاب، هنوز معتبر ان. اما برخی از نمونهها نیاز به تازه شدن دارن. وارن بافت (Warren Buffet) یه مثال عالی از پایداریه. و چیزهایی که در مورد بیل گیتس هست. همینطور کتاب بارها دربارهی رکود بزرگ صحبت میکنه، اما از اون زمان رکودهای زیادی وجود داشته. بعضیشون کاملاً متفاوت بودن و بعضی دیگه یکسان. اما موضوع رکود بزرگ، الان به اندازه 80 سال پیش، مطرح نیست.
درآخر، این کتاب دید کاملاً جنسیتیای نسبت به زنها داره. تو زمان این کتاب، چیز نسبتاً منطقیایه. اما برای این زمان، خوندنش عجیبه. اول از همه، تقریباً هیچ مثالی از زنهای موفق وجود نداره. و یک فصل هم در مورد زنها به عنوان همسر هست؛ اونها فقط همسر کسیان و باید حامی همسرشون باشن. با این حال، نویسنده در مورد اهمیت زنها برای موفقیت مردها نوشته.
نتیجه
کتابهای بهتری نسبت به بیندیشید و ثروتمند شوید وجود دارن.
با این حال، این کتاب نکات خوبی رو بیان می کنه. همهی نكات مطرح شدهی توی كتاب پوشش در این مقاله پوشش داده نشدن. این کتاب پر از حقایق مهمه. شاید حتی برای اکثر افراد انبوهی از اطلاعات مهم باشه. به عنوان مثال، که تسلط بر احساساتتون کاری اساسیه که باید انجام بدید.
بخش تسلط به ترسها جالبتر از بخش تسلط به خواستههاست. ممکنه این کتاب به اندازه کافی ملموس نباشه. بعضی جاها حالت تقریباً عرفانی پیدا میکنه. و ممکنه از این نوع مطالعه لذت نمیبرید. اما ارزشهای بسیار مهمی که توی کتاب آموزش داده میشه ارزندهن.
بیندیشید و ثروتمند شوید، کتاب بدی نیست. اما برای لذت بردن ازش یا گرفتن یه نصیحت عینی نخونیدش. بعد از یه بار کامل خوندن، اینكه باید برای پیشرفت خودتون چی کار کنید، براتون كاملاً انتزاعیه. اگه میخواید اصول این کتاب رو خوب یاد بگیرید، باید خیلی تمرین کنید.