کاور کتاب روان درمانی اگزیستانسیال

معرفی و نقد کتاب: روان‌درمانی اگزیستانسیال

نویسنده: اروین یالوم

امتیاز در گودریدز:
4.4/5
امتیاز در آمازون:
4.8/5
با 4587 رای
با 118 رای
تعداد صفحه: 544
زبان اصلی: انگلیسی

رواندرمانی اگزیستانسیال در سراسر دنیا انجام میشه. اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، جوهر رواندرمانی اگزیستانسیال رو پیدا کرده و از پیشینه ی تاریخی اون و اصولش برای تمرین و درمان استفاده کرده.

با توجه به «چهار دغدغه اصلی زندگی» که یالوم مشخص کرده (مرگ، آزادی، انزوا و پوچی)، این کتاب معنای هر دغدغه و تأثیر اون در زندگی و این که نگرانیها چطوری در شخصیت و روانشناسی نشون داده میشن و چطوری میتونیم با آگاهی داشتن از اونها به خودمون کمک کنیم رو توضیح داده.

نقل قول‌های کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال:

«عشق به معنای دغدغه جدی در مورد زندگی و رشد یک شخصه.»

«عشق بالغ دوست داشتنه، نه دوست داشته شدن.»

«مراقبت به معنای شناختن و تجربه کردن فرد تا حد امکانه.»

«به همون اندازه ای که شخص مسئول زندگی خودش باشه، اون شخص تنهاست.»

«اون تصمیم گرفت که از راه بی اثر ترین روش با ترسهای خودش مقابله کنه، روشی که خیلی از بیمارن من ازش استفاده کردن، اون تصمیم گرفت که دیگه زندگی نکنه و خودش رو کشت.»

نقد و خلاصه کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال:

 

مروری بر کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال

 

این کتاب، روانشناسی اگزیستانسیال رو تجزیه و تحلیل کرده و روی ریشه ی نگرانیها و اضطرابها تمرکز داره. چهار دغدغه اصلی که یالوم راجع به اونها صحبت کرده، نگرانی های اجتناب ناپذیری هستن که هرکس باید باهاشون رو به رو بشه. یالوم میگه که رواندرمانی اگزیستانسیال رقیب تکنیک های درمانی دیگه نیست، مکمل اونهاست. همه ی ما یک واکنش دفاعی برای مقابله با این چهار نگرانی یا دغدغه نشون میدیم. اما بعضی وقتها شرایطی مثل بیماری، مرگ، تصادف یا جدا شدن از شریک زندگی باعث میشن که واکنشهای دفاعی ما ضعیف بشن و به سختی بتونیم با این چهار دغدغه مقابله کنیم.

یالوم عقیده داشت که «اکثر افراد از ساختار سیستم باورها و اعتقادات شون تا وقتی که به هدفشون برسن، آگاهی ندارن.» 

تیکه هایی از کتاب زیبای رواندرمانی اگزیستانسیال نوشته اروین یالوم رو در پادکست یه فنجون کتاب براتون خوندیم. اگه شما هم مثل من صدا رو بیشتر از متن می پسندین پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید، پادکست های یه فنجون کتاب حدودا ده دقیقه ای هستن.

حالا میخوایم بیشتر راجع به چهار دغدغه اصلی زندگی که اروین یالوم تو کتابش گفته توضیح بدیم.

 

مرگ

 

همه ما قراره یک روز بمیریم و این رو میدونیم، اما نمیخوایم که بمیریم. طرز برخورد ما با ایده ی مرگ تقریبا تمام اضطراب های ما رو نشون میده. در تمام فرهنگ ها، جامعه به افرادی که با مرگ دست و پنجه نرم میکنن احترام زیادی میذاره. چرا ما انقدر از مرگ میترسیم و برای افرادی که به مرگ نزدیکن ارزش قائلیم؟ چرا ما فراموش میکنیم که مرگ یک واقعیت ساده و طبیعیه؟

یالوم توضیح میده که دلیل ترس از مرگ ناشناخته بودن اتفاقی که بعد از مرگ پیش میاد نیست، دلیل این ترس اینه که همه ی ما میدونیم با اینکه زندگی کوتاهه، اون رو اونجوری که باید نمیگذرونیم. یالوم میگه که گذرا بودن زندگی باید باعث بشه که ما ازش لذت بیشتری ببریم.

همه ی ما مکانیزم های مختلفی در برابر اضطراب مرگ از خودمون نشون میدیم. این مکانیزمها باید برای همه آشنا به نظر بیان. مورد اول باور به خاص بودن و خودشیفتگیه. ما سعی میکنیم که از مرگ معاف باشیم و سراغ پروژه های جاودانگی میریم: پول زیاد، فرزند داشتن یا ایجاد یک اثر هنری ماندگار. بعضی وقتها هم ما از آدمها و روابط استفاده میکنیم تا بتونیم مرگ رو فراتر ببریم. یعنی بعد از مرگمون فراموش نشیم. 

ترس از مرگ فقط یک طرف یک سکه ی دو رویه است! ما از زندگی هم میترسیم. ما میترسیم که تنها زندگی کنیم، از جلو رفتن میترسیم. ما در طول زندگی بین دو هدف عقب و جلو میشیم، اینکه باید از آدمها دوری کنیم و تنها باشیم و یا اینکه ارتباطهای زیادی با مردم داشته باشیم. ما با خودمون فکر میکنیم که با دوری از بقیه چه چیزهایی رو از دست میدیم؟ 

راه حل چیه؟ هیچ راه حل مشخصی وجود نداره. ترس از مرگ، مثل هر ترس دیگه ای، بخشی از وجود ماست و هیچوقت از شر این ترس خلاص نمیشیم. این ترس و اضطراب برای رشد و خلاقیت لازمه. تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که طوری زندگی کنیم که احساس کنیم زندگی مفید و خوبی داریم. باید احساس کنیم که همون مدت کوتاهی که زندگی کردیم، زندگی خوبی بوده. یالوم چند تمرین هم پیشنهاد میکنه. مثلا گفته که ما میتونیم مرگمون رو با جزئیات تصور کنیم یا هشت چیزی که باعث میشه که ما اون کسی که هستیم، باشیم رو بنویسیم.

اینجا من چند نقل قول از کتاب مربوط به مرگ رو مینویسم:

«فقط کسی که آماده ست که با میل خودش دنیا رو ترک کنه، از طعم واقعی زندگی لذت میبره.»

«اگه میخواید در زندگی بردباری داشته باشید، خودتون رو برای مرگ آماده کنید.»

«نمیشه به طور مستقیم به خورشید یا مرگ نگاه کرد.»

«مرگ زمینه ی تاریکی رو به وجود میاره که رنگ و روی زندگی رو نشون میده.»

 

آزادی

 

ما تقریباً همیشه آزادیم که هر کاری که میخوایم انجام بدیم. این آزادی به این معنیه که ما هم در برابر کارهایی که انجام میدیم مسئولیم هم در برابر کارهایی که انجام نمیدیم. بزرگسالی و بالغ بودن ما رو مجبور میکنه که در قبال اقدامات و انتخاب هامون مسئولیت کامل داشته باشیم. متأسفانه، مسئولیت یک شمشیر دو لبه ست. مسئولیت تصمیم گیری برای تغییر یا بهبود به این معنیه که ما مسئول تمام شکستهای گذشته ی زندگیمون که قبلاً میتونستن تغییر بکنن هم هستیم. با این حال ما اکثرا از مسئولیت پذیری و آزادی فرار میکنیم و به عنوان یک قربانی، اتفاقات زندگی رو تجربه میکنیم.

چطوری میتونیم از آزادی و مسولیتی که به همراه خودش داره استقبال کنیم؟ یالوم توضیح میده که اینکه خودمون پدر خودمون باشیم و مسئول سرنوشت مون باشیم، ترسناکه. اولین مرحله اینه که در مورد موقعیت مون در زندگی فکر کنیم و از خودمون بپرسیم که چجوری این موقعیت رو ایجاد کردیم؟ نکته ی دیگه ای که باید یادمون بمونه اینه که ما فقط مسئول کارهایی که انجام میدیم نیستیم، در قبال افکار، احساسات و واکنش هامون هم مسئولیم. آخرین نکته ی مهمی که باید یادمون بمونه اینه که هروقت ما تصمیم بگیریم، زندگی رو به جلو حرکت میکنه. عموما انتخابهای ما با یک نه یا آره ی ساده مشخص میشه. «من نمیدونم» هم یک انتخابه اما در واقع انتخاب اینه که تصمیم نگیریم. 

«یک تصمیم بزرگ نه تنها شخص رو در معرض اضطراب قرار میده بلکه مکانیزم دفاعی شخص در برابر ترس از مرگ رو هم ضعیف میکنه. با روبه رو شدن با محدودیت امکانات، باور شخص در مورد خاص بودن خودش هم به چالش کشیده میشه.»

 

انزوا

 

وجود، یک تجربه ی تنهاست. هیچوقت کسی نمیفهمه که به جای شما زندگی کردن چه حسی داره. ما همیشه برای انتقال افکار یا احساسات مون باید از یک کانال ارتباطی پر سروصدا استفاده کنیم. هرچقدر هم با دوستها و خانواده و پارتنرهای زیادی در ارتباط باشیم، هیچ رابطه ای نمیتونه شکاف بین ما و چیزهای دیگه رو پر کنه. 

در حالت ایده آل، ما باید افراد رو همونجوری که هستن بپذیریم و ازشون برای پر کردن خلا درونمون استفاده نکنیم. مازلو در مورد روابطی که برای پر کردن خلا شکل میگیرن و روابطی که بر اساس از خودگذشتگی و پذیرش به وجود میان صحبت کرده خوندن شو توصیه میکنم.

عشق ابتدایی و کودکانه از قانون «من عاشق تو هستم چون تو عاشق من هستی» پیروی میکنه. عشق بالغ از این قانون پیروی میکنه: «چون من عاشق تو هستم، تو عاشق منی.»  عشق نابالغ و کودکانه میگه: «من عاشق توام چون به تو احتیاج دارم». عشق بالغ میگه: «من به تو احتیاج دارم چون عاشقت هستم.»

«در عشق پارادوکس رخ میده. دو نفر تبدیل به یک نفر میشن اما همچنان دو نفر باقی میمونن.»

«دوست داشتن سخت تر از دوست داشته شدنه و نیاز به آگاهی و قبول کردن شرایط وجودی یک شخص داره.»

«افرادی که به روابط تمایل بیشتری دارن عموماً «وابسته» شناخته میشن. اونها اکثراً برای شخص دیگه ای زندگی میکنن و در صورت جدایی ممکنه دچار اضطراب زیادی بشن. اونها نیازهای خودشون رو مخفی میکنن و سعی میکنن که نیازها و آرزوهای افراد دیگه رو تبدیل به آرزوهای خودشون بکنن.»

«همه ی ما کشتی های تنها در اقیانوس تاریک هستیم.»

«توانایی تنها بودن، شرط توانایی عشقه.»

 

پوچی

 

هیچ معنای بیرونی در زندگی وجود نداره. ما موجوداتی هستیم که به دنبال معنی میگردیم. چجوری یک موجودی که نیاز داره در دنیا معنی پیدا کنه به این نتیجه میرسه که دنیا معنی نداره؟ معنا داشتن تقریبا هر چیزی رو تحمل پذیر میکنه. ما چجوری معنی ایجاد میکنیم؟ یالوم به ما هشدار میده که بعضی از سؤال هایی که مربوط به پوچی میشن در واقع مربوط به سه موضوع قبلی یعنی مرگ، آزادی و ترس از انزوا هستن. این ترسها بعض وقتها میتونن باعث بشن که ما احساس پوچی پیدا کنیم.

یالوم میگه که هرچقدر بیشتر به دنبال معنا بگردیم، کمتر اون رو پیدا میکنیم. راه حل چیه؟ بر خلاف مشکلات قبلی (مرگ، آزادی و انزوا) که باید به طور مستقیم باهاشون مبارزه کنیم، به بیمعنی بودن باید غیر مستقیم توجه کنیم. ما باید عمل کنیم و درگیر بشیم. همین. ما فقط اگه زندگی رو با تمام توانمون بگذرونیم میتونیم معنا ایجاد کنیم. 

«همونطوری که بودا یاد داد، سؤال هایی که در مورد معنای زندگی هستن، قابل جواب دادن نیستن. فرد باید خودش رو در رودخونه ی زندگی رها کنه و اجازه بده که این سؤالها از بین برن.»

«ایروینگ تیلور نشون میده که هنرمندهایی که با بیشترین معلولیتهای شخصی و بزرگترین محدودیتهای اجتماعی کار کردن (گالیله، نیچه، داستایوفسکی، فروید، کیتز، خواهران برونته، ون گوگ، کافکا، ویرجینیا ولف و غیره) ممکنه دید بیشتری به وضعیت وجودی انسان و بیمعنایی جهان نسبت به بقیه ی ما داشته باشن. در نتیجه اونها بیشتر از ما از بحران پوچی رنج میبرن و ناامیدی باعث میشه که درون اونها حسی به وجود بیاد که باعث بشه که بیشتر تلاش کنن.»

حتما کتاب دوست داشتنیه انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل رو پیشنهاد میکنم بخونید. تو پادکست یه فنجون کتاب هم تیکه هایی از کتاب فرانکل رو براتون خوندیم که اگه راحتتره براتون گوش بدید. عالیه!

 

خلاصه کتاب رواندرمانی نوشته اروین یالوم

 

وقتی که کلمه ی اگزیستانسیال (وجودی) رو میشنوید، ممکنه با یک سری فرضیه ذهنتون رو پر کنید. شاید یاد فیلسوف هایی بیفتید که راجع بهشون در دوران دبیرستان یا دانشگاه خونده بودید. شاید هم به نوجوونی فکر کنید که همیشه مشکی میپوشه و آهنگهای خشن گوش میده. 

این چیزهایی که ممکنه با شنیدن کلمه ی اگزیستانسیال وارد ذهن شما بشه، اصلاً نشون نمیده که نظریه ی اگزیتانسیالیستی چیه. در ادامه میتونید بفهمید که اگزیستانسیال واقعا چیه و راجع به درمانی که بر اساس این فلسفه ایجاد شده، اطلاعات به دست بیارید.

 

نظریه ی اگزیستانسیال یا وجودی: یک رویکرد متفاوت در رابطه با معنا

 

اگزیستانسیالیسم دیدگاه منحصر به فردی در مورد معنا داره: معنای ذاتی وجود نداره.

این به معنای این نیست که کلا هیچ معنایی وجود نداره، یعنی فقط معنای ذاتی یا پیش فرض در دنیای ما وجود نداره. هر معنایی که یک شخص از دنیا برداشت کنه، توسط اون شخص به دنیا داده شده.

تصادفی نیست که این فلسفه انقدر بحث برانگیز شده و با بقیه ی فلسفه ها متفاوته. خیلی از مردم در مواجه شدن با جنگ، افسردگی، قحطی و فقر از خودشون میپرسن که آیا نظم طبیعی یا قانونی بر وجود ما حاکمه؟

وقتی جنگ باعث این همه کشتار و ویرانی میشه، چه کسی اجازه داده که این جنگها اتفاق بیفتن و این ویرانیها شکل بگیرن؟ و با چه هدفی این کار رو انجام داده؟

بعد از جنگ جهانی دوم، این فکرها به سراغ عموم مردم اومدن و باعث شدن که همه درون خودشون به دنبال معنا بگردن.

اگزیستانسیالیسم مطرح میکنه که مردم برای انتخاب هاشون آزادی کامل دارن و در قبال اونها مسئولن. بر اساس اندیشه ی اگزیستانسیالی، ما باید درون خودمون به دنبال معنا بگردیم و تصمیم هایی بگیریم که زندگی ما رو شکل بدن.

اندیشه ی اگزیستانسیالیستی از زمان نیچه و کیرکگور مطرح شده اما این فلسفه از سال ۱۹۴۰ محبوب شد و روانشناسی به این فلسفه توجه زیادی کرد.

بعد یک نوع رواندرمانی جدید بر اساس فلسفه اگزیستانسیال به وجود اومد تا به مردم برای مبارزه با مشکلات درونی (وجودی) کمک کنه.

 

 رواندرمانی اگزیستانسیال چیه؟

 

رواندرمانی اگزیستانسیال یا روان درمانی وجودی که بر اساس ایده های اصلی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم شکل گرفته، شامل:

  • ما مسئول انتخاب هامون هستیم.
  • همه ی ما به خاطر انتخاب هامون منحصر به فرد هستیم و دائما با استفاده از این انتخابها، خودمون رو تغییر میدیم و اصلاح میکنیم.
  • ما معنای خودمون رو در زندگی میسازیم.
  • اضطراب یک ویژگی طبیعی زندگی انسانه.
  • ما باید با این اضطرابها کنار بیایم تا زندگی درست و خوبی داشته باشیم.

روان درمانی اگزیستانسیال با استفاده از این مبانی به بیماران کمک میکنه که با ترسهای وجودیشون مقابله کنن. این ترس ها شامل موارد زیر میشن:

  • آزادی و مسئولیت پذیری
  • مرگ
  • انزوا
  • پوچی

روبه رو شدن با این ترسها یا درک این که در نهایت با یک یا همه ی این ها قراره روبه رو بشید، میتونه باعث به وجود اومدن احساس اضطراب و اختلالات روانشناختی و عاطفی بشه. ممکنه برای ما راحت باشه تا اصلا به مرگ یا تنهایی فکر نکنیم اما فرار از واقعیت ها هیچ کمکی به روبه رو شدن با مسائل واقعی زندگی نمیکنه. بدون قبول کردن این واقعیت ها و پیدا کردن راهی برای زندگی با اونها، داشتن یک زندگی درست و خوب غیر ممکنه.

رواندرمانی وجودی باعث میشه که بیماران مسئولیت انتخاب هاشون رو قبول کنن و یاد بگیرن که انتخاب های درستی بکنن تا زندگی بهتری داشته باشن. این نوع رواندرمانی شامل تمرینها و تکنیک های فانتزی نمیشه. نکته ی این نوع درمان یادگیری مهارت های خاص یا ایجاد عادت های خاص نیست، بلکه ایجاد یک رابطه ی واقع بینانه با زندگیه.

روانشناس های اگزیستانسیالیستی از اون دسته روانشناس هایی نیستن که به شما تکلیف و تمرین بدن که به درمان شما کمک بکنه. در عوض، مثل همه ی انسانها با واقعیت های اجتناب ناپذیر زندگی سروکار دارن و به شما کمک میکنن که با این واقعیتها کنار بیاین.

 

شرایط مناسب برای رواندرمانی اگزیستانسیال

 

رواندرمانی وجودی برای هر فرد یا هر موقعیتی مناسب نیست. مثل بقیه ی روشهای درمانی، این روش هم در بعضی شرایط مؤثرتره. 

رواندرمانی اگزیستانسیال روش خیلی خوبی برای درمان بی ثباتی روانی و عاطفی یا اختلالات ناشی از اضطراب های اصلی زندگی انسانه. این اختلالات میتونن شامل افسردگی، اضطراب، اعتیاد به مواد مخدر و استرس باشن. رواندرمانی روی افرادی که ذهن باز دارن و دوست دارن که موضوع های جدی تری رو در زندگی کشف کنن تأثیر بیشتری داره.

طبیعت رواندرمانی اگزیستانسیالیسم طوریه که باعث میشه در دیدگاه بیمار به زندگی تغییرات پایداری به وجود بیاد. عموما بیماران انگیزه پیدا میکنن که جلسات رواندرمانی رو ادامه بدن.

اما تمرکز رواندرمانی وجودی روی چهار ترس اصلی زندگی انسان ممکنه باعث بشه که بیمار نسبت به بقیه ی مشکلات زندگی یا نگرانی های اساسی دیگه بی تفاوت بشه. این خیلی خوبه که به بیمار کمک بشه تا با اضطراب مرگ کنار بیاد اما اگه اون بیمار توهمات پارانوئید هم داشته باشه، غلبه با ترسهای وجودی اولویت اصلی نیست!

این نوع روش درمانی ممکنه برای آدمهایی که مایل به فرو رفتن در اعماق وجود نیستن هم مضر باشه، مخصوصا اونایی که عمدا از روبه رو شدن با این واقعیت ها دوری میکنن. هر چند به نفع انسانه که با این واقعیت های اجتناب ناپذیر کنار بیاد، هر فردی، هر لحظه آماده ی قبول کردن ایده های اگزیستانسیالیستی نیست. اگه به بعضی افراد در مورد مرگ، انزوا و پوچی فشار وارد کنیم، ممکنه خیلی افسرده بشن و یا حتی اقدام به خودکشی کنن.

همچنین رواندرمانی وجودی برای اشخاصی که فقط به دنبال این هستن که با رواندرمانی مشکل های فعلی خودشون رو سریع حل کنن، مناسب نیست.

 

رابطه در رواندرمانی وجودی

 

رابطه ی بین روانپزشک و بیمار در تمام رواندرمانی ها اهمیت زیادی داره اما در رواندرمانی وجودی، خیلی مهمتره. همونطور که قبلا گفته شد، رواندرمان وجودی هم مثل بقیه ی انسانها، ترسهای وجودی رو تجربه کرده و قصد داره که بقیه رو هم در رابطه با این موضوع راهنمایی کنه. حضور روانشناس در اتاق درمان، یک حضور خنثی نیست. اون برای بهبود بیمار به طور فعال در درمان شرکت میکنه. در رواندرمانی اگزیستانسیالی، اگه روانشناس خودش رو بگیره و با شما رابطه ی خوبی برقرار نکنه، میتونه به جای کمک، بهتون آسیب برسونه. بیماران باید بتونن با روانشناس ارتباط برقرار کنن.

در رواندرمانی وجودی ممکنه از تکنیکهای درمانی دیگه مثل شناختی یا رفتاری هم استفاده بشه اما تمام جلسات به رابطه ی بین روانشناس و بیمار بستگی دارن.

 

در این مقاله ی کوتاه، کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال معرفی شد. امیدوارم با خوندنش به درک خوبی از رواندرمانی وجودی و طرز عملکردش رسیده باشید.

راستش من بعد از این کتاب از اروین یالوم خیلی خوشم اومد. اگه شمام تا حدی همچین حسی دارین، اینجا یه پست هم در مورد زندگینامه و آثار اروین یالوم آماده کردیم، ببینید.

همینطور یه کتاب دیگه از این آدم خیلی معروفه و اسمش هست “وقتی نیچه گریست” پیشنهاد میکنم که خلاصه و نقدش رو حتما بخونید.

نهایتا اگه روانشناسی موضوع مورد علاقه شمام هست یا کتاب روان درمانی اگزیستاسیال باعث شده یکم راجع نسبت بهش کنجکاو بشین (اگه بدونین چقدر مایه خوشحالیه منه که در مورد یک کتاب فوق العاده مثل این یکی با دیگران صحبت میکنم)، پیشنهاد میکنم که لیست کتابهایی که معرفی کردیم از بهترین کتابهای روانشناسی رو هم حتما ببینیدو لذت ببرید.

اروین یالوم

درباره اروین یالوم:

اروین دیوید یالوم نویسنده و روانپزشک اگزیستانسیالی آمریکاییه که در دانشگاه استنفورد استاد بود و بازنشسته شده.

کتاب های مشابه روان‌درمانی اگزیستانسیال:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *