کاور کتاب حرکت در سکون

معرفی و نقد کتاب: حرکت در سکون

نویسنده: رایان هالیدی

امتیاز در گودریدز:
4.2/5
امتیاز در آمازون:
4.7/5
با 12920 رای
با 1976 رای
تعداد صفحه: 288
زبان اصلی: انگلیسی
دسته‌بندی‌ها: | |

رایان هالیدی نویسنده کتابهای پرفروش «مانع، فرصت است» و «غرور دشمن است»، دانش باستانی رو با نسل جدیدی از پیشرویان در ورزش، سیاست و فناوری محبوب ساخت. هالیدی در کتاب جدید خود، «آرامش، کلید شماست»، از فلسفه بی انتهای رواقی و بودایی استفاده میکنه تا نشون بده که چرا آرامش سلاح مخفی کسانی است که در آینده پیشی میگیرن.

همه رهبران، متفکران، هنرمندان، ورزشکاران و رویاپردازان بزرگ خصوصیت ثابتی دارن. اون خصوصیت، اونا رو قادر میسازه تا بر سرشت خود غلبه کنن. برای جلوگیری از سردرگمی و یافتن بینشهای عالی. برای رسیدن به خوشبختی و انجام کار درست. رایان هالیدی اون رو آرامش می نامه – ثابت قدم بودن در حالی که دنیا اطراف شما در چرخش هست.

وی در این کتاب مسیری رو برای دستیابی به این شیوه زندگی باستانی، اما ضروری و لازم ترسیم میکنه. وی با بهره گیری از طیف وسیعی از بزرگترین متفکران تاریخ، از کنفوسیوس گرفته تا سنکا، مارکوس اورلیوس تا تیک نات هان، جان استوارت میل تا نیچه، گفت که آرامش تنها بی تحرکی نیست، بلکه دریچه ای برای تسلط بر خود، نظم و تمرکز است.

هالیدی همچنین چهره هایی رو مطالعه میکنه که نشان دهنده قدرت آرامش هستن: بازیکن بیس بال، ساداهارو اوه، که مطالعه او در مورد ذن او رو به بزرگترین ضربه زننده هوم ران تبدیل کرد. وینستون چرچیل، که برای تعادل بخشیدن به زندگی عمومی پرمشغله خود با صرف زمان در آجرکاری و نقاشی در املاک چارتول خود، توانست جهان رو از نابودی در این روند نجات بده. فرد راجرز، كه به نسل هایی از كودكان آموخت تا چیزهای غیر قابل مشاهده برای چشم رو بفهمن. ان فرانک، که روزنامه نگاری و عشق به طبیعت او رو از بین سختیهای غیرقابل تصور هدایت کرد.

بیش از هر زمان دیگر، مردم تحت فشار قرار دارن. اونا با موانع و خودخواهی و رقابت روبرو هستن. «آرامش، کلید شماست» پادزهر ساده اما الهام بخشی برای استرس اخبار بیست و چهار ساعته و رسانه های اجتماعی ارائه میده. آرامشی که همه ما بدنبال اون هستیم، مسیر رسیدن به مفهوم، رضایت و تعالی در جهانی است که بیش از هر زمان دیگری به اون نیاز داره.

نقل قول‌های کتاب حرکت در سکون:

«بهترین یادداشتها به این شکل هستن. آنها برای خواننده نیستن. آنها برای نویسنده هستن. برای آرامش ذهن. برای برقراری صلح با خود.»

«روتینی، که به مدت کافی انجام میشه و به اندازه کافی خالصانه انجام میشه، فراتر از روتین است. اون به آیین تبدیل میشه –تقدیس شده و مقدس میشه.»

تولستوی نارضایتی خود را نسبت به افرادی که عمیق و منظم مطالعه نمی کردند ابراز داشت. وی گفت: «من نمیتونم بفهمم، چگونه بعضی از مردم میتونند بدون برقراری ارتباط با خردمندترین افراد روی زمین زندگی کنند.»

بلیز پاسکال در سال 1654 گفت: «تمام مشکلات بشریت ناشی از ناتوانی انسان در نشستن ساکت و آرام در یک اتاق است.»

«موهبت اراده آزاد این است که در این زندگی میتونیم انتخاب کنیم که خوب باشیم یا میتونیم انتخاب کنیم که بد باشیم. میتونیم انتخاب کنیم که از چه استانداردی برخوردار باشیم و چه مواردی را مهم، قابل احترام و تحسین برانگیز بدونیم. انتخابهای ما در این زمینه تعیین میکنه که آیا ما آرامش رو تجربه خواهیم کرد یا نه.»

«آرامش همون چیزی است که تیر کمان آن را هدف قرار میده. ایده های جدید را القا میکنه. دید را باز میکند و ارتباطات را روشن میکنه.»

اپیکتتوس یک بار گفت: «اگر میخواهی پیشرفت کنی، راضی باش که در مسائل فرعی بی اطلاع یا احمق به نظر برسی.»

«اگه میتونی، قوی باش. در هر صورت، خونسرد باش. صبر نامحدود داشته باش. هرگز حریف را در گوشه ای گیر ننداز و همیشه برای شهرت به او کمک کن. خود را جای او قرار بده – تا چیزها را از طریق چشم او ببینی. از حق به جانبی مانند شیطان، پرهیز کن- هیچ چیز اینقدر خود کور کننده نیست.»

وی گفت: چقدر دنیا متفاوت خواهد بود «اگه مردم به همون اندازه که برای گوش دادن به پچ پچ های پخش شده وقت می گذرونند، وقت خود را صرف گوش دادن به وجدان خود کنند؟ اگه اونا می تونستن پاسخ وجدان خود را به همان سرعتی كه ما پاسخ زنگهای فناوری داخل جیب خود را می دیم، بدهند؟»

«به یاد داشته باش، در آینده هیچ برتری ای وجود نداره. یا شفافیت یا بصیرت یا خوشبختی یا صلح. فقط این لحظه وجود داره.»

«در زمان حال حضور داشته باش. و اگر در گذشته با این مشکل روبرو بودی؟ مشکلی نیست. خب در زمان حال چیز خوبی وجود داره. مدام خود را نشان می ده تا فرصتی دوباره برای شما ایجاد کنه.»

«تلاشی واقعی برای درک آنچه برای همه افراد غیر قابل مشاهده است لازم است.»

«هرچه انرژی کمتری برای تاسف از گذشته یا نگرانی برای آینده تلف کنی، انرژی بیشتری برای آنچه در پیش رو داری خواهی داشت.»

نقد و خلاصه کتاب حرکت در سکون:

مروری بر کتاب حرکت در سکون نوشته رایان هالیدی

 

کتاب حرکت در سکون (Stillness Is the Key) با عنوان دیگه ای مثل “آرامش کلید شماست” هم ترجمه شده. ببینیم رایان هالیدی تو این کتاب چی داره بگه:

ما بیش از حد تغذیه می کنیم و دچار کمبود تغذیه هستیم. بیش از حد تحریک شده، بیش از حد برنامه ریزی شده و تنها هستیم.

این جمله ای است از مونولوگ آغازین کتاب. و من فکر می کنم جمع بندی خوبی از اینکه زندگی در جامعه فعلی ما چه حسی داره، باشه.

 

کتاب حرکت در سکوت رایان هالیدی در مورد چیه؟

 

رایان هالیدی در عنوان بندی کتابهای خود خوب کار میکنه- بالاخره او یک بازاریاب چیره دست هست. اگر با هالیدی آشنا نیستید، او از کالج ترک تحصیل کرده. قبلاً در امریکن آپارل، بازاریابی می کرد و اکنون نویسنده و صاحب تجارت است. تجارت وی همکاری با نویسندگان است تا به بازار کتاب کمک کنه.

به دلیل همین تجربه، کتابهای او را معمولاً میتوان با عناوین وی خلاصه کرد. کتاب «غرور دشمن است»، درباره این است که چرا خودخواهی بد است. کتاب «مانع، فرصت است» درباره این است که چرا موانع خوب است. «آرامش، کلید شماست» درباره این است که چرا آرامش مهم است. نوآورانه است، می دانم.

به سبک معمول هالیدی – در اینجا تجربه او با رابرت گرین مشهود است – او از منابع تاریخی برای تایید پیش فرض ها و نظرات خود در مورد این ایده آرامش استفاده می کنه. این کتاب، بیش از هر کتاب دیگری که او منتشر کرده، کتاب حکمت است که هزاران سال شواهد در پشت اون هست. او این اطلاعات را برای ما خلاصه کرده و لب مطلب را گفته و بسته به شرایط شخصی، هر یک از این سه بخش می تواند به طور متفاوتی طنین انداز شود.

این کتاب به سه بخش ذهن، روح و بدن تقسیم شده. و من هر یک از این موارد را مرور خواهم کرد و در مورد نکات اصلی بحث میکنم.

 

ذهن

 

“آرامش بدون تنهایی”

در بخش اول که در مورد ذهن است، هالیدی از ما میخواهد که در ذهن خود آرامش پیدا کنیم. این بدان معنی است که در زمان حال باش، ورودیهای ذهن خودت را محدود کن، سرعت ذهن خود را کم کن و عمیق فکر کن. ارجاعات تاریخی در اینجا شامل هنرمند مارینا آبراموویچ، ناپلئون، شاون گرین، فرد راجرز، آن فرانک و لیست کاملی از فلاسفه شرقی و غربی است. هدف این است که در ذهن خود آرامش پیدا کنی، اما بدون تنهایی و بی حوصلگی ای که بدنبال آن میاد.

هالیدی ثبت وقایع روزانه را به عنوان یکی از مهمترین کارهایی که میتونی انجام بدی توصیه میکنه و توصیه میکنه روزانه این کار را انجام بده. این خیلی مهم هست.

 

رایان هالیدی در حال صحبت
رایان هالیدی در حال صحبت

 

روح

 

درک این بخش از بقیه بخشها دشوارتر بود. در اینجا هالیدی بیشتر از نثر و زبان استفاده کرده  تا متن تاریخی، زیرا نمونه سازی روح دشواره. حتی توضیح اینکه اون چیه دشوارتر هست.

رواقیان معتقد بودند که تقوا بالاترین حسن است. و سنکا تقوا را به عنوان عقیدهای واقعی و ثابت توضیح داد. هر یک از ما باید یک کد اخلاقی ، استانداردی بالاتر که تقریباً بیشتر از خود زندگی دوست داریم، پرورش بدیم. هر یک از ما باید بنشینیم و بپرسیم: چه چیزی برای من مهم هست؟ برای چه چیزی ترجیح میدم بمیرم تا اینکه به اون خیانت کنم؟ چگونه می خوام زندگی کنم و چرا؟

هالیدی از ما میخواد تا کمک کنیم که دریابیم، اما مهمتر از همه سوال کنیم، اینکه تقوا چیه و چگونه اون رو بدست بیاریم. کودک درونی مون را درمان کنیم. بیاموز که به اندازه کافی، کافی است و از تمایلات بر حذر باش. وارد روابط شو، در زیبایی غرق شو. روح درون خود را شفا و پرورش بده.

 

بدن

 

“حرکت بنیاد آرامش است”

قدمی بزن. روتینی درست کن. خرید وسایل را متوقف کن و اگر چیزهای زیادی داری مقداری از آن را پس بده. آرامش را بیاب – آرامش بدون تنهایی. به اندازه کافی بخواب. یک سرگرمی پیدا کن.

بدن نتیجه را حفظ می کنه. اگر از نظر جسمی از خود مراقبت نکنی، مهم نیست که از نظر روحی یا معنوی چقدر قوی هستی.

 

آیا باید کتاب آرامش، کلید شماست (حرکت در سکون) را بخوانید؟

 

اگر از علاقه مندان به رایان هالیدی هستی، از این کتاب لذت خواهی برد. این عملگرا ترین کتاب او از بین تمام کتاب هایی است که نوشته. او در واقع به شما می گه که چه کاری باید انجام بدی. در پادکستی که هالیدی برای این کتاب انجام داد گفت که هر شخص باید هر روز سه کار انجام بده: ثبت وقایع روزانه (برای ذهن) ، پیاده روی (برای روح) و نوعی ورزش سنگین (برای بدن).

به طور کلی توصیه های خوبی به نظر می رسه.

اگر هرگز نام رایان هالیدی را نشنیده ای، برخی از کتاب های او می تونند به عنوان خودیاری در عصر جدید یا موعظه آمیز شناخته بشن. دلیل متفاوت بودن هالیدی نسبت به سایر نویسندگان در این سبک روانشناسی پاپ، ژانر خودیاری، این است که او تأیید نوشته های خود را با داستان ها و تجربیات بزرگترین افراد در طول تاریخ ارائه می ده.

برای شناخت بیشتر رایان هالیدی میتونید تدتالک او رو هم بشنوید و لذت ببرید.

 

گیف تدتالک
تد اکس

 

هالیدی هیچ چیز تازه و جدیدی نمینویسه. درعوض، اطلاعات نویسندگان و متفکران را در طول دهه ها خلاصه می کند و آنها را به شیوه ای خلاصه می کند که یادگیری آنها لذت بخش میشه. فقط به همین دلیل ، این کتاب و سایر کتابهای وی ارزشمند هستند. و اگر این رو دوست داری، به آثار کال نیوپورت نگاهی بکن، که در مورد بسیاری از موارد مشابه در کارهای عمیق و مینیمالیسم دیجیتالی صحبت می کنه.

 

نقد کتاب حرکت در سکون از رایان هالیدی

 

  • من هرچیزی رو که او منتشر کند میخونم. او یکی از اولین نویسندگانی بود که پیدا کردم و همه آنچه رو که نوشته خونده ام.
  • طرز فکر او رو دوست دارم. در پادکست سه کتابی که ضبط کرده بود، گفته اند که او متعلق به زمان دیگری است. بیشتر به شخصیت های تاریخی ای که درباره آنها می نویسه شباهت داره تا با هم سن وسالهای خود. و این مشابه احساسی است که من دارم. از آرامش لذت می برم. از پیاده روی لذت می برم. من دوست دارم بخونم. من دوست دارم عمیق و گسترده بخونم. من ترجیح میدم مکالمه ای آرام داشته باشم تا تلویزیون پر سر و صدا ببینم. بسیاری از این ارزش ها رو با خواندن کارهای رایان آموختم. او کد اخلاقی خودش را ساخته و به نظر من این تأثیر خوبی در تفکر خود من داره.
  • مقداری از این کتاب را به طور خلاصه مرور کردم. و دلیل اینکه من خوندن رو دوست دارم اینه که میدونم اگر هر زمان برگردم به خوندن این کتاب، چیزی وجود داره که بار اول اون رو از دست دادم. من این کتاب رو با اهمیت دادن به بخشهای ذهن و جسم خوندم و واقعاً وقت نگذاشتم که به روح فکر کنم.
  • هالیدی، به خصوص، یکی از نویسندگانی است که همیشه برای من منفعتی به همراه داره. این گواه است. نه فقط به قول او، بلکه از نظر بسیاری از متفکران و نویسندگان ، زندگی من زندگی خوبی است ، حتی اگر بقیه مردم زندگی شخصی ام را تایید نکنند.
  • انجام آنچه که این کتاب بر آن صحه میگذاره کار سختیه. مانند کنار گذاشتن تلفن و مکالمه داشتن. مانند رفتن به پیاده روی وقتی بعد از کار یا انجام دادن نوعی ورزش، وقتی خسته ای و استرس داری. آسون نیست، اما کل موضوع همین هست. خوندن کارهای او باعث افزایش اعتماد به نفس و روحیه می شه تا بتونم کمی بیشتر به جلو پیش برم.
  • هالیدی کتاب را با این عنوان پایان می ده “مرگ در آرامشی نهایی و دائمی، به همه چیز، ذهن، روح و بدن ما پایان می ده” سیسرو گفت که مطالعه فلسفه یادگیری چگونه مردن هست. من خودم را فیلسوف نمی نامم و بنابراین به این متفکران ، هم در زمان حال و هم در گذشته ، نگاه می کنم تا راه رو برای تفکر خودم هموار کنم. شخصیت و مجموعه ارزشهای خودم رو پرورش دهم.
  • و من فکر می کنم هالیدی از طریق این کتاب، سخنان و مثال هایش به وضوح نشان می ده که آرامش بهترین راه برای انجام این کار است. برای کشف اینکه کی هستی و از زندگی چه می خواهی. اگه هیچ چیز دیگری نباشه، از این کتاب عنوانش را به یاد داشته باش. آرامش کلید شماست و در هر لحظه که می توانی، اون رو پیدا کن.

 

خلاصه کتاب حرکت در سکون نوشته رایان هالیدی

 

رایان هالیدی همیشه به دنبال آرامش بوده است.

او این مفهوم رو از دریچه معمول شخصیت های تاریخی ، بازگویی و فلسفه رواقی خود کاوش می کنه. این دستور در کتاب های قبلی او کار کرده، و باز هم خوندن قانع کننده ای را ایجاد می کنه.

این کتاب به سه قسمت تقسیم شده: ذهن ، روح و بدن. عنوان هر فصل با یک دستورالعمل ساده برای به دست آوردن آرامش هست، و اگر می خواهی قسمتی را جا بگذاری تا حد زیادی می تواند به طور مستقل از یکدیگر خوانده شود. خوانندگانی که به «نتیجه گیریهای آماده» علاقه دارند ناامید خواهند شد، زیرا همه درسها از طریق داستان و مثال آموزش داده می شوند.

 

رایان هالیدی - نویسنده کتاب
رایان هالیدی – نویسنده کتاب

 

این کتاب رو به شخص مناسبی بدهید، و او شگفت زده خواهد شد.

در زیر یادداشت های اولیهای هست که هنگام خواندن، یادداشت کردم. اینها بیشتر باز نویسی یا یادداشت برداری مستقیم از کتاب هست.

سنکا نوشت: «شاید مطمئن باشی که با خودت در صلح هستی، وقتی هیچ سر و صدایی بهت نمی رسه، وقتی هیچ کلمه ای تو رو از خودت دور نمی کنه، خواه چاپلوسی باشه یا تهدید، یا فقط صدای خالی باشد که با تو درباره خطایی بی اهمیت صحبت می کنه.»

در این حالت، هیچ چیز نمی تونه آنها را تحت تاثیر قرار بده، هیچ احساسی نمی تونه اونا رو آزار بده، هیچ تهدیدی نمی تونه مزاحم اونا بشه و هر ضربانی از لحظه حال برای زندگی اونا خوب خواهد بود.

تقریباً هر فلسفه دیگری در جهان باستان دقیقاً به همین نتیجه رسید.

کلمه بودایی برای آن upekkha بود. مسلمانان از aslama صحبت کردند. عبرانی ها ، hishtavut. کتاب دوم باگاواد گیتا ، شعر حماسی جنگجوی ارجونا، در مورد samatvam صحبت می کند، «یکنواختی ذهن – صلحی که همیشه یکسان است». یونانیان، اوتیمیا و hesychia. اپیکوری ها، آتاراکسی. مسیحیان، aquanimitas. به انگلیسی: stillness.

نوید این کتاب، محل قرارگیری آن کلید آرامش است … و فراخوانی نه تنها برای داشتن آرامش، بلکه برای تابش آن به بیرون مانند ستاره – مانند خورشید – برای جهانی که بیش از هر زمان دیگری به نور نیاز داره.

قبلا طعم آرامش را چشیده ای. اون رو در روح خود احساس کرده ای. و بیشتر از آن می خواهی. به بیشتر از اون احتیاج داری.

اگرچه میتونی به طور طبیعی آرامش داشته باشی، دسترسی به اون آسون نیست. و پاسخگویی به فراخوانی اون نیاز به استقامت و تسلط داره.

برای دستیابی به آرامش ، باید بر سه حوزه تمرکز کنیم ، سه گانه بی انتهای ذهن، بدن، روح – سر، قلب، گوشت.

 

بخش 1: ذهن

 

کار ما این نیست که «هر چه دلمون میگه انجام بدیم” و یا اولین برداشتی را که درباره یک مسئله ایجاد می کنیم ثابت کنیم. نه ، ما باید اونقدر قوی باشیم که بتونیم در برابر تفکری که بسیار زیبا، بسیار منطقی و در نتیجه تقریباً همیشه غلط است مقاومت کنیم.

هرگز حریف را در گوشه ای گیر ننداز و همیشه برای حفظ آبرو به او کمک کن. خود را جای او قرار بده – تا چیزها را از چشم او ببینی.

یک واکنش احساسی، – پاسخی بدون فکر و نیمه پخته – به درد نمیخوره. نه اگر بخوایم درستش کنیم. نه اگر بخوایم بهترین عملکرد خود را داشته باشیم.

در این شرایط باید: کاملاً در زمان حال حضور داشته باشیم. ذهنمون را از تصورات پیشین خالی کنیم. عجله نکنیم. آروم بشینیم و تامل کنیم. حواس پرتی را دور کنیم. توصیه ها را در برابر اعتقاداتمون بسنجیم. ژرفگرانه عمل کنیم بدون اینکه از کار بیفتیم.

 

ورودیهای به ذهن خود را محدود کنید

 

«فراوانی اطلاعات، باعث کاهش توجه میشود.» – هربرت سایمون

به عنوان یک ژنرال ، ناپلئون تاخیر انداختن در پاسخ به نامه را عادت خود قرار داد. به منشی وی دستور داده شد قبل از شروع هرگونه نامه نگاری سه هفته صبر کنه. او به پیام رسان ها گفت که هرگز او را با خبرهای خوب بیدار نکنند.

تاثیر CNN اکنون برای همه افراد ، نه فقط روسای جمهور و ژنرال ها ، یک مشکل هست.

در تلاش برای یافتن آگاه ترین فرد در اتاق، شخصی با دانستن همه شایعات، که همه اتفاقات را در زندگی همه میداند، خودخواهی وجود داره.

نه تنها باعث از بین رفتن آرامش خاطر ما میشه، بلکه به صورت جدی امکان از دست دادن فرصت نیز وجود داره.

اگر شیک پوش بودیم ، اعتماد به نفس بالاتری داشتیم، دید وسیع تری داشتیم، میتونستیم انرژی ذهنی خود را به کدام موضوع واقعی مهمی اختصاص دهیم؟

نکته این هست که به وضوح فکر کردن یا عمل کردن (هیچ چیزی از اینکه خوشحالیم نگیم) وقتی داریم در اطلاعات غرق میشیم بسیار دشوار هست. به همین دلیل وکلا سعی میکنن طرف مقابل رو از طریق مدارک محکوم کنن. به همین دلیل است که عوامل اطلاعاتی با تبلیغات سوء دشمن رو غوطه ور میکنن، تا آنها از حقیقت بویی نبرن.

آیزنهاور دریافت که بسیاری از اتفاقاتی که در جهان یا در هنگام کار رخ میداد فوری بود اما مهم نبود. در حالیکه، بیشتر آنچه واقعاً مهم بود از نظر زمان وقوع اهمیتی نداشت.

اولین کاری که مسئول کارکنان انجام می دهند، محدود کردن تعداد افرادی است که به رئیس دسترسی دارند.

دانستن اینکه درباره چه چیزی نباید فکر کرد. چه چیزی را نادیده بگیریم و انجام ندیم. این اولین و مهمترین کار هست.

“قبل از اینکه بتونیم تغییرات عمیقی در زندگی خود ایجاد کنیم ، باید رژیم خود ، نحوه مصرف خود رو بررسی کنیم. باید به گونه ای زندگی کنیم که دیگر از مصرف چیزهایی که باعث مسمومیت و مستی می شن، دست بکشیم. سپس ما این قدرت را خواهیم داشت که اجازه بدیم بهترین ها در ما بوجود بیان و دیگر قربانی خشم و ناامیدی نخواهیم شد. ” – تیک نات هان

تیک نات هان نویسنده ایه که کتاباش تو زمینه های کسب آرامش تو زندگی و غلبه بر خشم و مدیتیشن معروفه. اگه دوست دارین با کتاباش بیشتر آشنا بشین لینکاشونو اینجا میذارم:

  1.  کتاب ترس
  2. معجزه ی ذهن آگاه
  3. خشم: خرد فرونشاندن شعله‌ها

برگردیم به بحث مون:

احساسی که وقتی صبح زود بیدار میشی و ذهنت تازه هست و هنوز در اثر سر و صدای دنیای بیرونی خراب نشده – این فضایی است که ارزش محافظت رو داره. و همینطور زمانی که واقعاً خوب کار میکنی جایی نیز هست که در اون قفل میشی. اجازه نده که عامل مداخله گری تو رو از اون خارج کنه. موانعی قرار بده.

ما از سکوت می ترسیم. ما از احمق به نظر رسیدن می ترسیم. ما از غافل شدن می ترسیم. ما می ترسیم که آدم بدهای باشیم که میگه: “نه علاقه ای ندارم.” ما ترجیح میدیم خود را بیچاره کنیم تا اینکه به خود اولویت دهیم.

 

رایان هالیدی
رایان هالیدی

 

ذهن را خالی کنید

 

“خالی شدن این هست که با قدرتی الهی یکی شوید – این راهش است.” – آوا کنزو

«کودکانه بودن، باید با سالها آموزش در زمینه هنر خود فراموشی، ترمیم بشه. وقتی این امر حاصل شد، انسان فکر میکنه اما در عین حال فکر نمیکنه.»

درست مانند صدای بیش از حد مشخص در هنگام یکباره فرو ریختن، صدای صاعقه نیز به همان اندازه چرخه مشغول کننده ذهنی، مخرب هست. هر دو مانعی ایجاد میکنن. هر دو کار سخت را دشوارتر میکنن.

بله، تفکر ضروری هست. دانش تخصصی بدون شک کلید موفقیت هر رهبر یا ورزشکار یا هنرمندی است. مسئله این هست که، بی آنکه فکر کنیم، بیش از حد فکر میکنیم.

با هر آنچه روبرو میشوی، هر کاری که انجام میدی قبل از هر چیز به این نیاز دارس که مانع خودت نشی. اینکه با فکر کردن بیش از حد ، تردیدهای بی مورد یا تخمین زدن دوباره، این کار را سخت تر نکنی.

فقط نباید کنترل کنی که چه چیزی وارد می شه، بلکه باید کنترل کنی که چه چیزی در اونجا رخ می ده. باید از اون در برابر خودتان، و در برابر افکار خودتان محافظت کنی. نه با شدت زیاد بلکه با نوعی نادیده گرفتن ملایم و مداوم.

 

عجله نکنید، عمیق فکر کنید

 

در ظاهر، اینجا یک تناقض وجود دارد. از یک طرف ، بودایی ها میگویند برای حضور کامل باید ذهن خود رو خالی کنیم. اگر با تفکر بیش از حد از کار بیفتیم، هرگز کاری از پیش نخواهیم برد. از طرف دیگر ، اگه میخواهیم واقعاً بدونیم، باید عمیقاً نگاه کنیم و فکر کنیم و مطالعه کنیم.

ما باید در تفکر بهتر شویم، به طور آگاهانه و هدفمند در مورد سوالات بزرگ. در مورد مسائل پیچیده. در درک آنچه که در واقع در یک شخص یا یک موقعیت یا با خود زندگی در جریان هست. ما باید نوعی تفکر رو انجام بدیم که 99 درصد مردم به درستی اون رو انجام نمی دن و ما باید تفکر مخربی رو که اون 99 درصد از وقت خود رو صرف انجام اون می کنن، متوقف کنیم.

استاد ذن هاكوین نسبت به معلمانی که معتقد بودن روشنفکری صرفاً فكر كردن به هیچ کاری هست بسیار انتقاد داشت. در عوض ، او می خواست دانش آموزانش واقعاً خیلی سخت فکر کنن. به همین دلیل است که او لغت گیج کننده را به اونا اختصاص داد.

طراح رقص، تیالا ثارپ، تمریناتی را برای ما فراهم می کنه تا دنبال کنیم:

  1. تنها در یک اتاق بنشین و اجازه بده افکارت به هر کجا که میخواد بره. این کار رو به مدت یک دقیقه انجام بده.
  2. زمان این کار رو افزایش بده و روزانه تا ده دقیقه با این سرگردانی ذهنی بدون اندیشه کار کن.
  3. سپس توجه به افکار خود رو شروع کن تا ببینی آیا کلمه یا هدفی تحقق می یابد یا خیر. اگه اینگونه نیست ، تمرین را به یازده دقیقه و سپس دوازده ، سپس سیزده دقیقه افزایش بده.
  4. مدت زمان مورد نیاز برای ورود چیز جالبی به ذهنت را پیدا کن.

 

 

رایان هالیدی1
رایان هالیدی نویسنده کتاب حرکت در سکون

 

یادداشت نویسی را شروع کنید

 

“یک دفترچه یادداشت بگیر. با اون سفر کن، با اون غذا بخور، با اون بخواب. هر فکر گذرایی رو که به مغزت میرسه را در اون بنویس. ” – جک لندن

به این دلیل بهترین یادداشتها بوجود میان. اونا برای خواننده نیستن. برای نویسنده هستن. برای آرامش ذهن. برای برقراری صلح با خود.

بهترین روش برای شروع یادداشت نویسی روزانه چیه؟ آیا زمان ایده آلی از روز برای اون وجود داره؟ چه مدت باید طول بکشه؟ چه کسی اهمیت می ده؟

همونطور که نویسنده جولیا کامرون گفته، اونا برف پاک کن های روحی هستن.

 

سکوت را پرورش دهید

 

4 دقیقه و 33 ثانیه جان کیج، «: دستورالعمل های اجرای آهنگ، خود تناقض زیبایی هست: در شرایطی که حداکثر تقویت صوت وجود دارد، یک فعالیت دارای نظم را اجرا کردن.» در حقیقت، 4 دقیقه و 33 ثانیه هرگز در مورد دستیابی به سکوت کامل نبوده – در مورد این هست که چه اتفاقی می افته وقتی که دیگر از توجه به هر صدایی جلوگیری می کنی.

چگونه چند صد نفر از مدیران ارشد شرکت های بزرگ در زمان از کار افتادگی کارخانه خود اون رو مجدد راه انداخته اند؟ پاسخ ها مواردی مانند قایقرانی ، دوچرخه سواری مسیر طولانی، گوش دادن به موسیقی کلاسیک در آرامش، غواصی، موتور سواری و ماهیگیری بود. همه این فعالیت ها فاقد صدا بودند.

 

در جست و جوی خرد باشید

 

اگر زنو و بودا برای پیشرفت به معلمانی نیاز داشتند، پس قطعاً ما هم به کمک احتیاج خواهیم داشت.

با سوالات بزرگ درگیر شو. با ایده های بزرگ دست و پنجه نرم کن. با مغز خود مانند ماهیچه ای که هست رفتار کن. از طریق استقامت و در معرض قرار گرفتن و تمرین، قوی تر شو.

خرد بلافاصله آرامش یا روشنی ایجاد نمی کنه. کاملاً برعکس حتی ممکنه همه چیز رو کمتر روشن کنه – اونها رو به تیرگی قبل از طلوع آفتاب تبدیل کنه.

 

گیف خرد، گیف خردمندی، گیف چشم سوم

 

اعتماد به نفس پیدا کنید، از غرور پرهیز کنید

 

اعتماد به نفس، آزادی در تعیین استانداردهای خود هست و از نیاز به اثبات خود رها میشوی. یک فرد با اعتماد به نفس از اختلاف نظر نمیترسه و تغییر – تغییر یک نظر نادرست با یک نظر صحیح – رو به عنوان پذیرش حقارت نمیبینه.

اما افراد با اعتماد به نفس، باز، تأمل کننده و قادر به دیدن خود بدون نقاب هستن. همه اینا با از بین بردن درگیری ها و عدم اطمینان و کینه های غیر ضروری ، جای آرامش رو باز می کنه.

عقب نشینی هایی در زندگی وجود داره. حتی یک استاد یا نابغه وقتی سعی در یادگیری مهارتهای جدید یا کشف حوزه های جدید داره، یک دوره بی کفایتی را تجربه خواهد کرد. اعتماد به نفس همان چیزی است که تعیین میکنه این یک منبع ناراحتی خواهد بود یا یک چالش لذت بخش.

این کلید است. هم افراد خودخواه و هم افراد ناامن ، ایرادات خود رو در هویت اصلی خود قرار میدن- یا با پوشاندن اونا یا با به فکر فرو رفتن درباره اونا یا با جلوه بیرونی دادن به اونا. برای اونا آرامش غیرممکن است ، زیرا آرامش تنها میتونه ریشه در قدرت داشته باشه. این چیزی است که ما باید روی اون تمرکز کنیم. ناامنی را پرورش نده. توهمات عظیم را پرورش نده. هر دو، مانع آرامش هستن.

 

رها کردن

 

او ترجیح داد به جای اون، مهارت ذهنی مهمی را به شاگردانش بیاموزد: جدا شدن. یک بار کنزو به دانش آموز خود یوگن هریگل گفت: “آنچه مانع راه شماست ، این است که شما اراده ای بیش از حد خود رای دارید.” این اراده خود رای- میل به کنترل داشتن و تعیین برنامه و روند هر کاری که ما در اون عضو هستیم – باعث شد هریگل از یادگیری ، از تسلط واقعی بر هنری که دنبال می کرد ، باز بمونه.

او می خواست اونا حتی از ایده اینکه به نتیجه ای برسند جدا بشن. وی گفت: “دائماً پرداختن به هدف، تنها دلیل بیرونی و تأیید بی هدفی شما در بالاترین حد، خودخواهی شما، رها شدن از خود یا هر آنچه دوست داری این حالت رو بنامی، هست.”

بعد از رسیدن به هدف، کنزو اونا رو ترغیب می کنه که «تمرین رو ادامه بدن مثل اینکه اتفاقی نیفتاده.»

اگر ما هدف رو خیلی شدید نشانه بگیریم – همانطور که کنزو به دانشجویانش هشدار داد – از روند کار و هنر مورد نیاز برای پرداختن به اون غافل خواهیم شد. کاری که باید انجام بدیم تمرین هست. کاری که باید انجام بدیم این هست که اون اراده خود رای رو کنار بذاریم.

 

در زمان حال باشید

 

آبراموویچ در مورد اجرا گفت: “مردم نمیفهمند که سخت ترین کار در واقع انجام چیزی است که تقریباً هیچ چیز خاصی نیست.” “این کل شما رو میطلبه. . . هیچ چیزی برای مخفی شدن پشت اون وجود نداره. فقط تو هستی. ” در زمان حال حضور داشتن، کل ما رو میطلبه. اون هیچ چیز نیست اون ممکنه سخت ترین چیز در جهان باشد.

چقدر چشماشون رو به روی چیزهای عادی شگفت انگیز بستن.

ما در لحظه زندگی نمیکنیم. در حقیقت ، ما به سختی سعی می کنیم از لحظه خلاص شویم – با فکر کردن، انجام دادن، صحبت کردن، نگران بودن، به یاد آوردن، امید داشتن، هر کاری. هزاران دلار می پردازیم برای داشتن وسیله ای در جیب خود تا اطمینان حاصل کنیم که هرگز خسته نشویم. برای فعالیتها و تعهدات بی پایان ثبت نام میکنیم ، پول و دستاوردها رو دنبال میکنیم ، همه برای این باور ساده لوحانه که در پایان کار خوشبخت میشیم.

تولستوی اعتقاد داشت که عشق نمیتونه در آینده وجود داشته باشه. عشق فقط در صورتی واقعی است که الان اتفاق بیفته. اگر به اون فکر کنی، این اساساً برای هر اونچه فکر میکنی، احساس میکنی یا انجام میدی صادق هست.

یک لحظه سخت یا خسته کننده رو چون دقیقاً همان چیزی نیست که میخوای رد نکن. یک لحظه زیبا رو از دست نده چون ناامن یا خجالتی هستی. از اونچه بهت داده شده نهایت استفاده رو بکن. اونطوری که میتونی زندگی کن. اون همون مزیت است. چیزی است که حضور در زمان حال، را امکان پذیر میکنه.

 

دنبال کتابای دیگه از رایان هالیدی هستی، نقد و خلاصه کتاب ایگو دشمن من است رو هم تهیه کردیم. امیدوارم از خوندنش لذت ببری!

کاور کتاب ایگو دشمن من است
کتاب ایگو دشمن من است

 

بخش 2: روح

 

هر ناخدای کهنه کار دریاهای زندگی میتونه بهت بگه، اونچه در سطح آب اتفاق میافته مهم نیست – اونچه در زیر اتفاق میافته باعث مرگت میشه.

تایگر وودز میتونست به مخالفان و فشار غیرقابل تصور تمرکز کنه، و به خاطر موانع بیشماری که در زندگی حرفه ای خود داره استقامت کنه. اما او نمی تونست همین کار را برای شیاطین روحی خودش انجام بده.

ذهنش قوی بود اما روحش ضعیف بود.

همه قلب گرسنه ای دارند – این درست است. اما اینکه چطور ما برای تغذیه آن قلب تصمیم می گیریم مهم است. این همون چیزی است که مشخص میکنه ما چه نوع شخصی خواهیم بود.

تایگر وودز از نظر ذهنی قوی بود. خونسرد و با استعداد بود. اما در هر قسمت دیگر از زندگی خود، او ضعیف و شکننده بود – ورشکسته و نامتعادل. این آرامش تنها در زمین گلف در او وجود داشت. در هر جای دیگر او در بند احساسات و خواسته های خود بود.

اگر نسبت به آنچه در درون ما میگذرد کور باشیم، قادر به دیدن آنچه در دنیا ضروری است نیستیم.

نیازی به قضاوت در مورد تایگر وودز نداریم. ما باید از او یاد بگیریم، هم از سقوط او و هم از سفر طولانی و شجاعانه او تا برنده شدن در مسابقات مستر در 2019 در چهل و سه سالگی با پشتی خمیده.

بدانید که هرگز «به اندازه کافی» وجود نخواهد داشت و پیگیری کنترل نشده اهداف بیشتر فقط به ورشکستگی ختم میشود.

 

تقوا را انتخاب کنید

 

رواقیان معتقد بودند که تقوا بالاترین حسن است. تقوا مقدس نیست، بلکه تعالی اخلاقی و مدنی در زندگی روزمره است.

هیچ کس خسته تر از شخصی نیست که چون فاقد کد اخلاقی هست، باید روی هر تصمیمی سخت فکر کنه و هر وسوسه ای رو در نظر بگیره.

زندگی برای شخصی که تصمیم میگیره انتخاب هایش معنایی نداشته باشه، بی معنی است. هر یک از ما باید بنشینیم و خود رو بررسی کنیم. ما برای چه هدفی اینجا هستیم؟ به نظر ما چه چیزهایی ضروری و مهم هستند؟ واقعاً برای چه زندگی میکنیم؟

کنفوسیوس گفت که تقوا نوعی ستاره قطبی است. اون نه تنها راهنمای ناوبری است، بلکه مسافران را نیز به خود جذب میکنه.

 

کودک درونی تان را شفا دهید

 

بسیاری از ما زخم هایی رو از دوران کودکی خود حمل می کنیم.

این باید باعث دلگرمی باشد: منبع اضطراب و نگرانی ما، سرخوردگی هایی که به نظر میرسه ناگهان در موقعیتهای نامناسب ظاهر میشن، دلیل اینکه ما برای ماندن در روابط مشکل داریم یا نادیده گرفتن انتقاد – این ما نیستیم. خب، این ما هستیم ، فقط ورژن بزرگسال مان نیستیم. کودک هفت ساله ای است که در درون ما زندگی میکنه.

دید ناامن. دید مضطرب. دید مورد آزار و اذیت قرار گرفتن. دید ثابت کردن این که همه اونا اشتباه میکنن. دید این که میشود پدر من باشی؟ دیدی که لئوناردو داشت. این سازگاری ها که برای درک جهان از همان اوایل ایجاد شده، زندگی ما رو آسونتر نمیکنه.

 

بهترین کتابهای مقابله با استرس و اضطراب رو اینجا معرفی کردیم. پیشنهاد میکنم ببینید.

بهترین کتاب های مدیریت استرس
معرفی بهترین کتاب های مدیریت استرس

 

همانطور که تیک نات هان، نوشته: پس از شناخت و پذیرفتن فرزند درونیمان، سومین عملکرد ذهن آگاه آرام کردن و تسکین احساسات دشوار ماست. فقط با نگه داشتن آرام این کودک، احساسات دشوار خود رو تسکین میدیم و میتونیم احساس آرامش کنیم. وقتی احساسات قوی خود رو با ذهن آگاه و تمرکز بپذیریم، میتونیم ریشه این شکل گیری های ذهنی رو ببینیم. ما خواهیم دانست که رنج ما از کجا آمده. وقتی ریشه همه چیز رو ببینیم، رنج ما کمتر میشه. بنابراین ذهن آگاه، می شناسد، می پذیرد و تسکین می یابد.

وقت بگذارید و به دردی که از تجربیات اولیه خود حمل می کنید ، فکر کنید. درباره «سن» واکنشهای احساسی که هنگام صدمه دیدن یا مورد خیانت واقع شدن یا وقتی به طرز غیرمنتظره ای به چالش کشیده می شوید، فکر کنید. اون فرزند درونی شماست. اونا به آغوش شما احتیاج دارن. اونا نیاز دارن که بگویی، «هی ، رفیق. مشکلی نیست. من میدونم که تو آسیب دیده ای، اما من از تو مراقبت میکنم.»

بیشتر بده، اونچه را که بدست نیاوردی بده. بیشتر دوست داشته باش، داستان قدیمی رو رها کن.

 

مراقب خواسته هایتان باشید

 

چه تعداد از مردان و زنان بزرگ سرانجام همه چیز رو از دست میدن – در بعضی موارد، به معنای واقعی کلمه، پشت میله های زندان قرار میگیرن – زیرا اونا آزادانه تصمیم گرفتن که درباره اشتهای بی پایان خود، هر طور که شده، زیاده روی کنن؟

“از هفت گناه مرگبار ، فقط حسادت اصلاً سرگرم کننده نیست.” – جوزف اپشتین

اگه مجبور بودی جای خود رو کاملاً با شخصی که به او حسادت میکنی عوض کنی، اگه مجبور بودی مغز، اصول و افتخارآمیزترین موفقیت خود رو برای زندگی کردن بجای زندگی اون کنار بذاری، آیا این کار رو میکردی؟

اگه به خواسته خود برسم چه اتفاقی برام می افته؟ بعد از اون چه احساسی خواهم داشت؟

به زمانهایی که بهترین حال رو داری فکر کن. این زمانی نیست که در حال ضعیف شدن هستی. و همینطور این زمانی نیست که چیزی در ازای ضعیف شدن بدست آوردی. همیشه لحظه حس ناامیدی یا ضرر در هنگامی که چیزی بدست آوردی وجود داره.

اینکه انگیزه ای داشته باشیم و در برابر اون مقاومت کنیم، اینکه بنشینیم و اون رو بررسی کنیم، اینکه بگذاریم مانند بوی بدی از پیشمان بگذره – به این گونه است که قدرت معنوی در خود ایجاد میکنیم.

 

رایان هالیدی نویسنده کتاب
رایان هالیدی نویسنده کتاب

 

قانع  باش

 

در حقیقت، قانع بودن چیز زیبایی است.

حل مشکل فقر یک هدف قابل دستیابی است و با کسب درآمد و صرفه جویی در هزینه میتونی اون رو برطرف کنی. هیچ کس به طور جدی نمیتونه خلاف اون رو ادعا کنه. مسئله وقتی است که فکر میکنیم این فعالیت ها می تونن فقر معنوی را برطرف کنن.

از طریق دستاوردهای خارجی هرگز احساس خوبی نخواهید کرد. قناعت داشتن از درون هر شخص می آید.

هیچ کس با اضطراب داشتن بهترین کار خود رو انجام نمی ده و هیچ کس نباید در خود ایجاد ناامنی کنه تا بتونه به ساختن چیزها ادامه بده. اون صنعت نیست، بردگی است.

اون کاملا قابل انجام است و کار خوبی از آب در می آید. شما میتونی سالم و با آرامش و موفق باشی.

 

در زیبایی خود را شستشو دهید

 

فلسفه باید چشم شاعر رو پرورش بده – توانایی دیدن زیبایی در همه جا، حتی در کارهای پیش پا افتاده یا وحشتناک.

شنرین یوکو – استحمام در جنگل – نوعی معالجه است که از طبیعت به عنوان درمانی برای مسائل ذهنی و روحی استفاده می کنه.

پروفسور جان استیلگو یک توصیه ساده داره: همین حالا برو بیرون. بیرون برو، آزادانه حرکت کن، سپس احساس آرامش کن، سرعت خود را کم کن، به اطراف خود نگاه کن. با سرعت حرکت نکن. ندو. در عوض به هر اونچه در جاده روستایی، خیابان شهر، بلوار حومه واقع شده، توجه کن. راه برو. قدم بزن. گردش کن. دوچرخه سواری کن و زیاد کنار ساحل برو. کاوش کن.

 

یک قدرت برتر را بپذیرید

 

“نظم چیزی بالاتر از خودش نمیداند.” – آرتور کانن دویل

[در برنامه 12 مرحله ای بهبودی اعتیاد،] گامی که بسیاری از معتادان – به ویژه آنهایی که خود رو متفکر می دونن – با اون دست و پنجه نرم می کنند، بشدت تصدیق وجود یک قدرت بالاتر است.

تصدیق یک قدرت بالاتر دشوار است زیرا تسلیم به هر چیز دیگری غیر از خواسته های خود منزجر کننده است برای اونچه یک معتاد به عنوان «خودمحوری بیمارگونه» اعتیاد توصیف میکند.

«من به خدا اعتقاد ندارم» رایج ترین اعتراض به مرحله 2 است. مرحله 2 در واقع در مورد خدا نیست. در مورد تسلیم شدن است. در مورد ایمان است.

گرچه اعتیاد بدون شک یک بیماری بیولوژیکی است، اما به تعبیر عملی تر، فرایند وسواس با خود شخص و تقدم خواسته ها و افکار فرد است. بنابراین، اعتراف به اینکه چیزی بزرگتر از شما در خارج وجود دارد، یک موفقیت مهم است. این بدان معناست که معتاد سرانجام میفهمد که اونا خدا نیستند، که اونا کنترل نمی کنند و واقعاً هرگز کنترل نشده اند.

اگر در قرن دوازدهم به یک بودیسم ذن از ژاپن بگوییم که در آینده همه میتونن به ثروت بیشتر و زندگی طولانی تر دست پیدا کنن اما در بیشتر موارد این هدایا با احساس بی هدفی و نارضایتی کامل روبرو میشن، آیا فکر میکنید اونا تمایل دارن جاشون رو با ما عوض کنن؟

واقع گرایی مهم است. عمل گرایی و علم گرایی و شک گرایی هم همینطور. همه اونا جایگاه خود رو دارند. اما هنوز هم، شما باید به چیزی باور داشته باشید. وگرنه همه چیز خالی و سرد است.

 

رایان هالیدی2
رایان هالیدی در حال سخنرانی

 

پوچ گرایی یک استراتژی شکننده است

 

همیشه این پوچ گراها هستند که به نظر میرسه وقتی زندگی سخت می شه دیوانه میشوند یا خودشون رو می کشن. چرا اینطور هست؟ زیرا پوچ گرا مجبوره با پیچیدگی و دشواری بسیار زیاد و پوچی احتمالی زندگی (و مرگ) بدون چیزی جز ذهن خود مبارزه کنه. این عدم تطابقی مضحک و ناعادلانه است.

آیا با توجه به قوانین گرانش و فیزیک، قدرتی برتر و غیر قابل توضیح را قبول نداریم؟ ما کنترل خیلی کمی بر روی جهان پیرامون خود داریم، بنابراین بسیاری از وقایع غیر قابل توضیحی که این جهان رو ایجاد کرده اند، تقریباً دقیقاً به همان روشی کار میکنن که گویی خدایی وجود داره.

هدف از این اعتقاد از برخی جهات غلبه کردن بر ذهن است. با قرار دادن اون در یک جنبه فکری واقعی اون رو ساکت کنید. زبان مشترک برای پذیرش یک قدرت برتر در مورد «اجازه دادن ورود او به قلب شماست.» همین. این مربوط به رد استبداد عقل، تجربه مشاهدات فوری و پذیرش چیزی بزرگتر، چیزی فراتر از خودمون است.

 

وارد روابط شوید

 

«هیچکس از داشتن هیچ چیز با ارزشی هیچ لذتی نمیبره مگر اینکه کسی رو داشته باشه که بتونه اون رو با او تقسیم کنه.» – سنکا

درست است که روابط زمان میبره. اونا همچنین ما رو در معرض دید و حواس پرتی قرار میده، باعث درد میشن و هزینه زیادی به دنبال دارن. اما ما نیز بدون اونا چیزی نیستیم.

هرکسی میتونه ثروتمند یا مشهور باشه. اما فقط تو میتونی برای افراد زندگی خود، پدر یا مادر یا دختر یا پسر یا نیمه گمشده باشی.

تنها بهترین تصمیمی که میتونی در زندگی بگیری، از نظر شغلی و شخصی، یافتن شریکی است که شما رو پشتیبانی و تکمیل کنه و شما را بهتر کنه و شما هم برای او همین کار رو انجام بدی.

خودمون باشیم، ما ذره ای هستیم از اونچه که میتونیم باشیم.

 

خشم خود را مغلوب کنید

 

رهبران، هنرمندان، ژنرالها و ورزشکارانی که عمدتا توسط خشم کنترل میشن، نه تنها در یک دوره زمانی به اندازه کافی طولانی شکست میخورن، بلکه حتی اگر شکست هم نخورن، بدبخت میشن.

استدلال سنکا این بود که در نهایت خشم مانع رسیدن به هر هدفی میشه که میخوایم به اون برسیم. اگرچه ممکنه به طور موقت به ما کمک کنه تا در زمینه انتخابی خود به موفقیت برسیم، اما در طولانی مدت مخرب هست.

سنکا گفت: هیچ چیز گیج کننده تری از خشم وجود نداره، هیچ چیزی بیشتر روی نیروی خودش اثر نمیذاره. اگه موفق بشه، مغرورتر میشه، اگه نتیجه نگیره، دیوانه تر میشه – از اونجا که حتی به خاطر خستگی در شکست نیز به عقب رانده نمی شه، هنگامی که شانس رقیب خود رو از بین میبره، دندونهاش رو به سمت خود میچرخونه.

بوداییها معتقد بودند که عصبانیت نوعی ببر در درون ماست، چیزی که پنجه هایش، بدنی که در آن قرار دارد رو پاره میکنه.

 


معرفی بهترین کتابهای غلبه بر خشم، مدیریت خشم

 

همه، یکی هستند

 

همه چیزی که میچل میتونست به اون فکر کنه، وقتی از کابین آروم و بی وزن سفینه اش به زمین نگاه می کرد، گردن هر سیاستمدار خودخواهی رو میگرفت و اونا رو به بالا میکشید تا نشان بده و بگه، «به آن نگاه کن، عوضی.»

این که آیا از دیدگاه فضا، یک نمای دینی، یا سکوت مراقبه ناشی میشود، درک اینکه همه ما به هم متصل هستیم – اینکه همه ما یکی هستیم – یک تجربه تحول آفرین است. چنین سکوتی صلح به دنبال داره، چنین آرامشی.

کلمه مسیحی این اصطلاح agape است. یونانیان از همدلی، نوع وابستگی متقابل و خودمانی به همه چیز، گذشته، حال و آینده صحبت کردند. خوشحالی در شادی دیگران، آرزوی خیرخواهی برای دیگران، به جای خوشحالی از بدحالی دیگران. برای درک همه، همه را ببخشند. درک همه ، بخشیدن همه است.

همه ما به یک سری چیزها فکر میکنیم و احساس میکنیم، همه ما از یک چیز ساخته شده ایم و انگیزه داریم. همه ما خیال پرداز هستیم. و هیچ کس بیش از بلند پروازان و افراد خلاق به این درک احتیاج نداره، زیرا که اونا در سر خود و در حبابی که برای خود ساختن زندگی میکنن.

هرچه کمتر از استثنایی بودن خود متقاعد شیم، توانایی بیشتری در درک و کمک به محیط خود داریم، هرچه کمتر نیازهای خود را کورکورانه دنبال کنیم، با وضوح بیشتری میتونیم نیازهای اطرافیان خود رو درک کنیم، بیشتر میتونیم از اکوسیستم بزرگتری که ما بخشی از اون هستیم قدردانی کنیم.

 

برویم به سراغ چیز بعدی

 

متوجه خواهید شد که بررسی روح ما به آسانی پاک کردن ذهن ما نیست. این امر مستلزم این است که اونچه نویسنده مارک مانسون اون رو «پیاز خودآگاهی» خوانده، پوست بکنیم و مسئولیت احساسات و انگیزه های خود رو به عهده بگیریم.

اونچه بعد از اون میاد حوزه نهایی آرامش هست. فرم واقعی ای که شکل ما در طول زندگی روزمره به خود میگیره. بدن ما (جایی که نباید فراموش کنی، قلب و مغز هر دو در اون قرار دارن). محیطی که ما بدن را در اون قرار میدیم. عاداتها و روتین هایی که بدن را در معرض اون قرار میدیم.

 

بخش 3: بدن

 

همانطور که پل جانسون، یکی از بهترین زندگی نامه نویسان چرچیل، مینویسد، «تعادلی که او بین کار مطلق و اوقات فراغت خلاقانه و مفید برقرار کرده، ارزش مطالعه توسط هر کسی که در موقعیت بالایی است رو داره.»

او چطور این کار رو انجام داد؟ چگونه توانسته این همه از خودش کار بکشه؟ پاسخ ساده: کارهای معمول جسمانی.

در کتاب کوچکی با عنوان نقاشی به عنوان یک سرگرمی، چرچیل با صراحت از انجام فعالیتهای جدیدی که از قسمت های دیگر ذهن و بدن ما برای تسکین مناطقی که ما بیش از حد از اونا کار میکشیم صحبت کرد. وی نوشت: «پرورش یک سرگرمی و شکلهای جدید علاقمندی، سیاستی است که برای یک انسان اجتماعی از اهمیت اول برخوردار است.»

«برای اینکه واقعاً خوشحال و واقعاً ایمن باشی، باید حداقل دو یا سه سرگرمی داشته باشی، و همه اونا باید واقعی باشن.»

بدن نتیجه رو حفظ میکنه. اگه از نظر جسمی از خود مراقبت نکنیم، اگه خودمون رو به درستی همسو نکنیم، مهم نیست که از نظر روحی یا معنوی چقدر قوی هستیم.

این با تلاش بدست میاد. زیرا ما به سادگی با فکر کردن به آرامش نمی رسیم. ما نمی تونیم دعا کنیم تا روحمان به شرایط بهتری برسد. ما باید حرکت کنیم و در راه به اونجا رسیدن زندگی کنیم.

 

گیف خوشبختی، گیف خوشحالی

 

بگو نه

 

«مزایای عدم واکنش. تعداد کمی از افراد در جهان به این اهداف دست می یابند.» – دائودجینگ

چراغ سبز یک نماد قدرتمند در فرهنگ ماست. آنچه آقای راجرز میخواست ما رو وادار کند که ببینیم فراموش کردیم – اینکه چراغ زرد و چراغ قرمز به یک اندازه مهم هستن. سرعت خود را کم کن. توقف کن.

بهترین و ماندگارترین کار ما ناشی از این هست که کارها رو آهسته پیش ببریم. وقتی تصمیمون رو میگیریم و منتظر لحظه مناسب میمونیم.

ما باید با ترس، حتی دلسوزانه، به افرادی نگاه کنیم که برده تقویمهای خود شده اند که به اندازه ده نفر کارمند برای کار در پروژه های در حال انجام خود احتیاج دارند، که زندگی اونا به نظر میرسه شبیه فراریهایی است که از صحنه ای به صحنه دیگر فرار میکنند. اونجا هیچ آرامشی نیست. این بردگی است.

یک خلبان میتونه بهانه ای برای فرار از چیزی بیاره و بگه، «ببخشید، من در حالت آماده باش هستم». پزشکان و آتش نشانان و افسران پلیس از جمله «در حال آماده باش» به عنوان بهانه استفاده کنن. اما آیا ما در زندگی خودمون در حال آماده باش نیستیم؟ آیا چیزی (یا کسی) وجود نداره که ما ظرفیتهای کامل خود رو برای اون حفظ کنیم؟ آیا بدن خود ما برای خانواده های ما، برای بهبود خود، برای کار خودمون در حال آماده باش نیست؟

همیشه به اونچه که واقعاً ازت خواسته میشه تا انجام بدی فکر کن. زیرا پاسخ اغلب بخشی از زندگی توست، معمولاً در ازای چیزی که حتی نمیخواهی. به یاد داشته باش، این همان زمان است. این زندگی توست، این گوشت و خون توست که هرگز نمیتونی پس بگیری.

چه چیزی وجود داره؟ چرا مهمه؟ آیا به اون احتیاج دارم؟ آیا اون رو میخوام؟ هزینه های پنهان اون چیه؟ آیا از آینده ای دور به اون نگاه خواهم کرد و خوشحال خواهم شد که این کار رو انجام داده ام؟ اگه من هرگز به هیچ وجه از این موضوع مطلع نبودم – اگه این درخواست در نامه الکترونیکی گم شده بود، اگه اونا نتونسته بودن تا من رو بنشونن و از من درخواست کنن – آیا من حتی متوجه میشدم که اون رو از دست داده ام؟

 

قدمی بزنید(راه بروید، پیاده روی کنید)

 

«فقط ایده های به دست آمده در حال راه رفتن ارزش دارند.» – فردریش نیچه

«اشتیاق خود رو برای راه رفتن از دست نده: هر روز با راه رفتن خودم رو به حالت رفاه میرسونم و از هر بیماری دور می شم. من با راه رفتن خودم رو به بهترین افکارم رسانده و هیچ فکری رو نمی دونم که اونقدر سنگین باشه که آدم نتونه از اون دور بشه.» – کیرکگارد 

رمز خوب پیاده روی آگاه بودن است. اینکه برای تجربه های جدید حضور داشته باشی و آماده باشی.

وقتی احساس زحمت در مسئولیت های خودت میکنی یا تمایل داری که به دنیای خارج از خانه سر بزنی، کمی بیشتر خودت رو به جلو هل بده. اگه در مسیری هستی که قبلاً پیموده ای، به طور ناگهانی از یک خیابان پایین بیا یا از تپه ای بالا برو که قبلاً اونجا نبودی. ناآشنایی و جدید بودن این محیط رو احساس کن، آنچه رو که هنوز مزه نکرده ای، بنوش. بیرون برو. دست نیافتنی باش. آهسته برو. این در مورد سوزاندن کالری یا بالا بردن ضربان قلبت نیست. برعکس، این در مورد هیچ چیزی نیست. در عوض این فقط یک جلوه است، تجسم مفاهیم حضور در حال، از جدا شدن، از تخلیه ذهن، از توجه و قدردانی از زیباییهای دنیای اطرافت.

ممکنه ذهنت در حین انجام این کار فعال باشه، اما در آرامش هست. این نوع دیگری از تفکر هست.

انسان های اهل پیاده روی در تست هایی که «تفکر واگرا خلاق» رو در حین پیاده روی و بعد از اون اندازه گیری میکنن، عملکرد بهتری دارن.

 

رایان هالیدی 3
رایان هالیدی

 

یک روتین بسازید

 

حوصله سر بره؟ حقیقت این است که یک روتین خوب نه تنها منبعی از راحتی و ثبات زیاد هست، بلکه بستری هست که کار مهیج و موفق در اون امکان پذیر هست.

روتین، که به مدت کافی انجام میشه و به اندازه کافی به درستی انجام میشه، به چیزی بیش از روتین تبدیل میشه. به آیین تبدیل می شه –تقدیس شده و مقدس میشه.

برای ما عجیب هست که این افراد موفق، که کم و بیش رئیس خودشان هستن و به وضوح بسیار با استعداد هستن، به نظر می رسه زندانیان نظم و ترتیب روتین خود هستن.

آه، اما بزرگان میدانن که آزادی کامل یک کابوس است.

او میگوید: «تکرار خودش به چیز مهم تبدیل می شه، این نوعی هیپنوتیزم است. من خودم رو هیپنوتیزم میکنم تا به حالت عمیق تری از ذهن دست پیدا کنم.»

یک روتین میتونه بر روی نظم و ترتیب متمرکز باشه. روتین رو میتوان در اطراف یک ابزار یا صدا یا رایحه ساخت. یک روتین همچنین می تواند مذهبی یا ایمان محور باشه.

بیشتر مردم بیدار میشن تا با روز به عنوان یک مانع بی پایان از انتخابهای گیج کننده و طاقت فرسا، یکی پس از دیگری، روبرو بشن. نیازی به گفتن نیست که این طاقت فرسا هست. گردابی از آرزوهای متناقض، انگیزه ها، تمایلات و وقفه های خارجی هست.

وقتی ما نه تنها قسمتهای پیش پا افتاده زندگی رو خودکار و روتین میکنیم، بلکه تصمیمات خوب و نیکوکارانه ای رو به صورت خودکار میگیریم، منابع رو برای انجام اکتشافات مهم و معنادار آزاد میکنیم.

فرد ماهر، دارای کنترل هست. فرد ماهر، دارای سیستم هست. فرد ماهر، امری عادی رو به امری مقدس تبدیل میکنه. و ما نیز باید اینگونه باشیم.

 

 میخوای یه کتاب عالی تو زمینه ایجاد عادت و همه ی این داستانا بهت معرفی کنم که ازش لذت ببری و همه جای زندگیت به دردت بخوره؟ کتاب عادت های اتمی نوشته جیمز کلیرو بخون! بینظیره!

 

کاور کتاب عادت های اتمی
لینک خرید کتاب عادت های اتمی اثر جیمز کلیر

 

اینجا ما هم نقد و خلاصه عادت های اتمی رو تهیه کردیم، هم اونقدر خودمون باهاش حال کردیم که تیکه هایی از این کتاب جیمز کلیرو تو پادکست خوره کتاب خوندیم. امیدوارم چه میخوای بخری، بخونیش یا گوشش بدی، ازش لذت ببری!

 

دوباره برگردیم به بحث مون:

 

از شر وسایل خود خلاص شوید

 

استقلال ذهنی و روحی اهمیت چندانی نداره اگر چیزهایی که در دنیای جسمی متعلق به ماست، در نهایت مالک ما بشن.

همانطور که هر احتکار کننده در دام زباله های خود اسیر میشه، ما نیز توسط آنچه متعلق به ما هست زنجیر میشیم.

وی گفت: «اگر مردی بتواند نیازهای خود رو به صفر برسونه، او واقعاً آزاد است: هیچ كاری نیست که بتوان از او گرفت و هیچ كسی نمیتونه کاری بکنه که آسیبی به او بزنه.» شخصی که از از دست دادن چیزهای خود میترسه، هویت خود رو در چیزهای خود پوشونده است، برای دشمنان خود راه رو باز میکنه. اونا خود رو در برابر سرنوشت بسیار آسیب پذیر میکنن.

اما اکنون که چیزهای بیشتری داریم، ذهنمان شروع به دروغ گفتن به ما میکنه. شما به این نیاز داری. نگران باش که ممکن است آن را از دست بدی. از آن محافظت کن. آن را به اشتراک نگذار.

 

به دنبال خلوت باشید

 

فکر کردن در اتاق هایی که مملو از افراد دیگر است دشوار است. اگر هرگز با خود تنها نباشی، درک خود دشوار هست.

برای برقراری ارتباط بهتر با خود و افرادی که به اونا خدمت میکنی و دوستشون داری، گاهی باید ارتباط خودت رو قطع کنی.

جیمز ماتیس، ژنرال چهار ستاره ارتش دریایی و وزیر دفاع سابق، گفت: «اگر بخواهم تنها بزرگترین مشکل رهبری ارشد در عصر اطلاعات رو جمع بندی کنم، اون عدم تامل هست.» تنهایی به شما امکان میده در حالی که دیگران واکنش نشان میدن، تامل کنی. ما برای تمرکز مجدد در تصمیم گیری مربوط به آینده، به تنهایی نیاز داریم، نه اینکه فقط در هنگام بروز مشکلات به آنها واکنش نشان دهیم.»

تنهایی فقط برای زاهدان نیست، بلکه برای افراد سالم و توانا است. بیل گیتس چند سالی هست که دو بار در سال، اونچه رو «هفته فکر» می نامه، انجام داده است.

اون رو با نوعی تعطیلات اشتباه نکنید. کار سختی است – روزهای طولانی، بعضی از روزها بدون خوابیدن. درگیری با موضوعات پیچیده، ایده های متناقض و مفاهیم، به چالش کشیدن هویت است. اما با وجود این کشمکش، گیتس دوباره شارژ میشه و دوباره تمرکز میکنه.

این لحظه ها رو به چنگ آورید اونا رو برنامه ریزی کنید. آنها را پرورش دهید.

 

یک انسان باشید

 

آلبرت گفت: «من میروم و بر روی تردمیل ورزش میکنم همانطور که زندگی به نظرم مانند تردمیل است.»

به یاد داشته باش، علت اصلی آسیب دیدگی ورزشکاران نخبه، لرزیدن و زمین خوردن نیست. این برخوردها نیست. بلکه فعالیت بیش از حد است.

انسان جانوری دارای بار مسئولیت نیست. بله، ما وظایف مهمی – در قبال کشورمان، در برابر همکارانمان، برای تامین هزینه های خانواده خود داریم. بسیاری از ما استعدادها و مواهب بسیار خارق العاده ای داریم که بیان و تحقق آنها را مدیون خود و جهانیان هستیم. اما اگر مراقب خودمان نباشیم یا خود رو تا نقطه شکست کشانده باشیم، قادر به انجام این کارها نخواهیم بود.

تصمیمات خوب توسط کسانی که بی هدف در حال دویدن هستن گرفته نمیشه. وقتی مطلقا و کاملاً پرکار هستی، چه نوع زندگی داخلی میتونی داشته باشی، چه نوع تفکری میتونی انجام بدی؟

 

رایان هالیدی 4
رایان هالیدی

 

برو بخواب

 

تا سال 2012، [مدیر عامل شرکت پوشاک آمریکایی] چارنی فقط چند ساعت در شب میخوابید. تا سال 2014 ، او اصلا نمیخوابید. چگونه میتونست؟ همیشه کسی با مشکلی روبرو بود و شخصی در جایی در منطقه زمانی دور با او از طریق سیاست درهای باز کاری داشت.

هر چه به بیست ساعت یا بیشتر بدون خواب موندن نزدیک میشیم، از نظر شناختی مانند یک فرد مست، دچار نقص هستیم.

فردی بیش از حد کار میکنه، بحرانی ایجاد میکنه که سعی میکنه با کار بیشتر اون رو حل کنه. اشتباهات بر روی اشتباهات توسط ذهن فرسوده وبی حوصله انباشته میشن. هرچه بیشتر تلاش کنن، بدتر میشه و عصبانیتر میشن که هیچ کس قدر فداکاری آنها را نمیدونه.

مردم میگن، «من وقتی بمیرم، میخوابم»، همانطور که این کار، مرگ را چه به معنای واقعی و چه به صورت مجازی سرعت میبخشه.

ما فقط برای کار خود، برای روابطمان، برای خودمان به اندازه ای انرژی داریم. یک فرد باهوش این رو میفهمه و با دقت از آن محافظت میکنه.

اگر میخوای بهترین در کار خود باشی، فقط یک کار وجود داره. برو بخواب.

 

یک سرگرمی پیدا کن

 

وقتی بیشتر ما کلمه «اوقات فراغت» رو میشنویم، به این فکر میکنیم که دور هم جمع شویم و کاری انجام ندهیم. در واقع، این انحراف از یک مفهوم مقدس است. در یونانی، «اوقات فراغت» به عنوان مدرسه – یعنی مدرسه ارائه میشه. اوقات فراغت از نظر تاریخی به معنای صرفاً آزادی از کار مورد نیاز برای زنده موندن، آزادی برای کارهای فکری یا خلاقیت بود. یادگیری و مطالعه و پیگیری چیزهای برتر بود.

حالتی فیزیکی است – عملی جسمی – که به نوعی روح رو تازه و تقویت میکنه. اوقات فراغت فقدان فعالیت نیست، خود فعالیت است.

آنچه در آن توجیه خارجی ای وجود نداره – شما نمیتونی اوقات فراغت رو برای حقوق انجام بدی، نمیتونی اون رو برای تحت تاثیر قرار دادن مردم انجام بدی. شما باید این کار رو برای خود انجام بدی.

زونزی گفت: «اگر عملی بدنت رو خسته میکنه اما قلبت رو آروم می کنه،» این کار رو انجام بده. دلیلی وجود داره که فیلسوفان در غرب اغلب در کشتی و بوکس تمرین میبینن، در حالی که فیلسوفان در شرق در رشته های رزمی تمرین میکنن.

هیچ دلیلی وجود نداره که به خاطر بیکار بودن احساس گناه کنی. این بی مسئولیتی نیست. این سرمایهگذاری است.

اونا در کارهایی که هیچ هدفی ندارن تغذیه میشه – هدف اونا این است.

 

مراقب فرار از واقعیت باشید

 

به گفته خودش، فانته ده ها سال گلف بازی، خواندن و نوشیدن را دور ریخت و همینطور رمان ننوشتن. زیرا این احساس بهتر از طرد شدن دوباره و دوباره است.

این تفاوت بین اوقات فراغت و فرار از واقعیت است. تفاوت در هدف هر کدام است.

مشکل این است که شما نمیتونی از ناامیدی فرار کنی. با بدن خود نمیتونی از مشکلاتی که در ذهن و روح شما وجود داره فرار کنی. نمیتونی از انتخاب های خود فرار کنی – فقط میتونی اونا رو با انتخابهای بهتر اصلاح کنی.

ناامیدی و بی قراری با هم است.

 

گیف بی قراری

 

تنها چیزی که نمیتونی در زندگی از اون فرار کنی، خودت هستی.

افرادی که مناظر و شگفتی هایی رو که گردشگران میدیدن، رو در هنگام سفر انجام ندادن. شما نمیتوانید کار بزرگی رو با تند کار کردن انجام بدی. بلیط هواپیما یا قرص یا داروهای گیاهی یک تردمیل است نه میانبر. آنچه که به دنبال آن میگردی رو تنها در صورتی که بنشینی و کار رو انجام بدی پیدا میکنی، اگر با خودآگاهی واقعی و صبوری خود رو بررسی کنی.

دفعه بعدی که اشتیاق به فرار، زدن به جاده یا غرق کردن خود در کار یا فعالیت را احساس کردیم، باید جلوی خود را بگیریم. پرواز بین شهری رزرو نکن – در عوض به پیاده روی برو.

زندگی ای بسازید که نیازی به فرار از آن نداشته باشید.

 

شجاعانه رفتار کن

 

افکار ذهنی بزرگ و کار درونی یک چیز است، اما اونچه مهم هست این است که شما چه کاری انجام میدی.

تقوا یک تصور انتزاعی نیست. ما در حال پاک کردن ذهن خود و جدا کردن موارد ضروری از موارد غیر ضروری برای اهدافی مانند یک ترفند و حقه ابتدایی نیستیم. و همچنین در حال پیشرفت نیستیم تا بتونیم ثروتمندتر یا قدرتمندتر شویم. ما این کار را میکنیم تا بهتر زندگی کنیم و بهتر باشیم.

اقدام، چیزی است که مهم است.

آن ترسناک خواهد بود. همیشه آسان نخواهد بود ، اما بدانید اونچه در طرف دیگر نیکویی است آرامش واقعی است.

آیا از استانداردهای خود کوتاه خواهیم آمد؟ بله. وقتی این اتفاق بیفته، ما نیازی به شلاق زدن خودمون نداریم ، همونطور که کلمنس انجام داد، باید به راحتی اجازه بدیم تا مانند همه آسیب ها به ما آموزش بده و ما رو راهنمایی کنه.

 

بخش آخر

 

انکار این واقعیت ساده و فروتنانه – انکار مرگ – به همین دلیل است که ما تلاش میکنیم بنای یادگاریای برای عظمت خود بسازیم، به همین دلیل است که این همه نگرانیم و مشاجره می کنیم، به همین دلیل است که لذت و پول رو تعقیب می کنیم و تا زمانی که زنده هستیم نمی تونیم آرام باشیم. این کنایه آمیز است که ما وقت بسیار گرانبهای خود رو بر روی زمین میگذرانیم یا به طرز غیرمستقیم با مرگ میجنگیم یا بیهوده تلاش می کنیم فکر اون رو نادیده بگیریم.

بیشتر این کتاب در مورد چگونگی خوب زیستن بوده است. اما با این کار، این مسئله همچنین در مورد چگونگی خوب مردن است. زیرا هر دوی اونا یک چیز هستن.

 

به پادکست مون خوره کتابم سر بزنین. ما تو “یه فنجون کتاب” مون تیکه هایی از کتابارو که خودمون ازشون لذت بردیم رو براتون میخونیم. تو هر قسمت “یه نویسنده” ام سیر تحولات فکری و شخصیتی یه نویسنده ی بزرگو براتون تعریف میکنیم. امیدوارم که از گوش کردنشون لذت ببرین.

 

اگه از کتاب حرکت در سکون نوشته رایان هالیدی خوشتون میاد، راحت میتونین از همین لینک تهیه اش کنین. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین!

کاور کتاب حرکت در سکون
خرید کتاب حرکت در سکون اثر رایان هالیدی

 

 

رایان هالیدی1

درباره رایان هالیدی:

رایان هالیدی یک بازاریاب و نویسنده آمریکایی است. او مدیر بازاریابی شرکت امریکن آپارل و مقاله نویس و تدوینگر روزنامه نیویورک آبزِروِر بوده است.

کتاب های مشابه حرکت در سکون:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *